نامنكو نميميرد
صبح يكشنبه را با اين حكايت «گلستان» آغاز ميكنيم: «ملكزادهاي گنج فراوان از پدر ميراث يافت دست كرم بر گشاد يكي از جلساي بيتدبير نصيحتش آغاز كرد كه ملوك پيشين مرين نعمت را به سعي اندوختهاند و براي مصلحتي نهاده دست ازين حركت كوتاه كن كه واقعهها در پيش است و دشمنان از پس، نبايد كه وقت حاجت فرو ماني. ملك روي از اين سخن به هم آورد وگفت مرا خداوند تعالي مالك اين مملكت گردانيده تا به خورم و ببخشم نه پاسبان كه نگاه دارم: قارون هلاك شد كه چهل خانه گنج داشت/ نوشين روان نمرد كه نام نكو گذاشت.»