• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3993 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۴ دي

مقايسه آموزش فنلاندي و امريكايي

آموزش يك ورزش گروهي است نه يك مسابقه فردي

پاسي سالبرگ/ ترجمه : كتايون خزعلي ، معلم

« خود رهبري حرفه‌اي» به آموزگاران فنلاند اجازه مي‌دهد تا كارهايي را انجام دهند كه همكاران‌شان در امريكا نمي‌توانند. يك روز را در يك مدرسه دولتي در امريكا تصور كنيد كه شما از يك كلاس به كلاس ديگر مي‌رويد و آنچه در آنها مي‌گذرد را مشاهده مي‌كنيد. پس از آن همين كار را در فنلاند انجام دهيد. انتظار خواهيد داشت كه چه چيزي ببينيد؟ احتمالا بسياري چيزها همانند خواهند بود. اما، بي‌شك، شما متوجه يك تفاوت بزرگ خواهيد شد. آموزگاران در فنلاند، خيلي كمتر نگران اين خواهند بود كه همه دانش‌آموزان‌شان به سطح پايه قبولي خواهند رسيد يا نه، استاندارد تكليف خانگي را انجام داده‌اند يا نه، يا احساس آمادگي براي آزمون‌هاي چهارگزينه‌اي استاندارد شده بعدي دارند يا نه.
پژوهش جهاني ياددهي و يادگيري
ما درباره آنچه معلمان در مدرسه انجام مي‌دهند شواهد قابل مقايسه جهاني ناچيزي داريم. پژوهش جهاني ياددهي و يادگيري در سال 2013، تصويرجامع‌تري از آموزگاران و مديران مدرسه‌هاي پيش از دبيرستان 30 كشور جهان به دست مي‌دهد. يك پژوهش تازه توسط پروفسور ليندا دارلينگ هاموند و همكارانش در دانشگاه استنفورد، برخي پنجره‌هاي نوين به فهم بهتر پيشه آموزش در سراسر جهان گشود.   پژوهش جهاني ياددهي و يادگيري (TALIS) در 2013 برخي بينش و آگاهي‌ها درباره شرايط كاري آموزگاران به دست مي‌دهد. نخست اينكه آموزگاران در امريكا، ساعت‌هاي كاري بيشتري دارند (45 ساعت در هفته) تا همتايان‌شان در فنلاند (32 ساعت در هفته). آنها همچنين در هفته، در سنجش با فنلاند، ساعت‌هاي بيشتري آموزش مي‌دهند، 27 ساعت در مقايسه با 21 ساعت .  اين بدين معناست كه آموزگاران امريكايي به طور متوسط، زمان كمتري در اختيار دارند تا وراي وظيفه‌هاي آموزشي شان، با همكاران خود يا به تنهايي به انجام كارهايي ديگر بپردازند تا آموزگاران فنلاندي يا آموزگاران بيشتر كشورهاي ديگر عضو سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (OECD). دوم اينكه بيش از نيمي از آموزگاران پيش از دبيرستان امريكايي گزارش مي‌دهند كه هرگز بطور مشترك با ديگر آموزگاران در يك كلاس درس آموزش نمي‌دهند، و 42 درصد آموزگاران امريكا گزارش مي‌دهند كه هرگز درگير پروژه‌هاي مشترك در عرض كلاس‌ها يا گروه‌هاي سني نمي‌شوند. اما اينكه آموزگاران به تنهايي درس مي‌دهند به معناي اين نيست كه در انجام آنچه مي‌پسندند خود رهبري حرفه‌اي دارند.  يك راه ديگر براي سنجش خود رهبري حرفه‌اي در آموزش، گوش سپردن به چيزي است كه آموزگاران براي گفتن دارند.
آموزگاران فنلاندي و طراحي برنامه درسي
 در فنلاند، آموزگاران اغلب مي‌گويند كه افرادي حرفه‌اي همچون پزشكان، معماران و حقوقدانان هستند. آنها توضيح مي‌دهند كه اين سخن به معناي آن است كه از آموزگاران انتظار مي‌رود كه در محل كارشان همچون ديگر افراد حرفه‌اي كار كنند: براي يافتن بهترين راه براي كمك به دانش‌آموزان شان در يادگيري، داوري حرفه‌اي، خلاقيت و خود رهبري خود را به كارگيرند. در نبود استانداردهاي آموزشي مشترك، آموزگاران فنلاندي با همديگر، برنامه درسي مدرسه خودشان را- با راهنمايي چارچوب ملي انعطاف‌پذير- طراحي مي‌كنند.
خود رهبري حرفه‌اي نيازمند اعتماد است
مهم‌ترين نكته‌اي كه بيشتر مي‌شنوم اين است كه آموزگاران فنلاندي مي‌گويند كه به دليل نبود پرسش‌هاي چهارگزينه‌اي استاندارد شده گران‌قيمت [مترجم: در امريكا يا استراليا براي تهيه هر تست چهارگزينه‌اي در سطح ملي، بيش از هزار دلار هزينه مي‌شود] آموزگاران مي‌توانند آنچه را كه دانش‌آموزان در مدرسه مي‌آموزند و آنها فكر مي‌كنند كه مناسب‌ترين است را ارزيابي كنند. واژه اصلي، اعتماد ميان آموزگاران و مقامات است. در واقع، خود رهبري حرفه‌اي نيازمند اعتماد است و اعتماد، به خودرهبري جان مي‌بخشد.
جنبش جهاني بهسازي آموزش
 جنبش جهاني بهسازي آموزش، «خود رهبري مدرسه» را به عنوان محرك برتري و پيشرفت برگزيده است. اين كار در سياست‌هاي كنوني انتخاب مدرسه در سوئد، شيلي، انگلستان، استراليا و در امريكا پديدار است. بنياد‌گرايان در استراليا، به اين نتيجه رسيده‌اند كه «درباره خود رهبري، استراليا و برخي كشورهاي ديگر، راهبردي نادرست در پيش گرفته‌اند». خود رهبري مدرسه نبايد با خود رهبري حرفه‌اي آموزگاران، اشتباه گرفته شود. پروفسور اندي هارگ ريوز گفته است كه اين كار درباره خودرهبري مالكان و يا مديران مدرسه‌هاست تا بدون توجه بايسته به اجتماع يا به نظارت دموكراتيك محلي رفتار كنند. خود رهبري مدرسه، اغلب به كاهش حرفه‌اي‌گري و خود رهبري آموزگار به سود منافع بزرگ‌تر مالكان مدرسه‌ها  انجاميده است.
آموزش يك ورزش گروهي است
من نشان داده‌ام كه آموزگاران در امريكا، اغلب، بدتر يا بهتر از آموزگاران در فنلاند نيستند. در امريكا و فنلاند، آنها به دليل يكسان تصميم به آموزگار شدن گرفته‌اند: مي‌خواهند در زندگي بچه‌ها، تفاوت پديد آورند.من باور دارم كه كيفيت يك نظام آموزشي مي‌تواند به وراي كيفيت آموزگارانش پا بگذارد. آموزش، يك ورزش گروهي است نه يك مسابقه فردي. اين شايد نيرومندترين درس از نظام‌هاي آموزشي باشد كه بهتر عمل مي‌كنند: آنچه آموزگاران به آن نياز دارند خود رهبري حرفه‌اي جمعي، يا به ديگر سخن، رهايي بيشتر از ديوان‌سالاري است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون