سرمايه ملي در تكثير زيبايي
حسين پاكدل
سال گذشته و در مراسم بزرگداشت دكتر علي رفيعي در تالار وحدت به نكتهاي اشاره كردم و گفتم ادبيات و موسيقي ما ميتوانست بزرگاني مثل حافظ و سعدي يا محمدرضا شجريان و محمدرضا لطفي نداشته باشد. به اين ترتيب جريان هنر در ايران به كار خودش ادامه ميداد اما ديگر با چيزي كه امروز هستيم، مواجه نبوديم. تئاتر ايران اگر علي رفيعي نداشت به همين شكل، ديگر چيزي كه امروز هست، نبود. داستايوفسكي جمله زيبايي دارد كه ميگويد: «زيبايي، جهان را نجات خواهد داد.» اگر قرار باشد اين مفهوم از زيبايي را با تئاتر وفق دهيم معناي گستردهاي پيدا ميكند كه فقط به معناي مقبولي نيست. حافظ ميگويد: «هزار نكته غير حسن ببايد تا كسي مقبول طبع صاحبنظر افتد.» ما در زمانهاي زيست ميكنيم كه بيش از هرچيز به زيبايي نيازمنديم. اين حركت به سوي زيبايي فقط يك چيز تجملي نيست، بلكه همهچيز بايد زيبا باشد. از تفكر گرفته تا خيابانبنديها و پوشش مردم و... يعني بر مدار فطرت انسان و آنچه خداوند باري تعالي آفريده است؛ چنانچه ميفرمايد: «انالله جميل يحب الجمال». خداوند جهان را زيبا آفريده و ما هستيم كه آن را زشت ميكنيم و بايد به فطرت آفرينش برگرديم. در سيستمهاي كامپيوتري و تلفنهاي همراه گزينهاي وجود دارد كه كاربر با استفاده از آن ميتواند همهچيز را به نسخه اوليه كارخانهاي بازگرداند. ما هم نياز داريم به سمت آنچه خداوند خلق كرده بازگرديم. اين زيبايي را در سوپرماركتها نميفروشند. انسانهايي هستند كه از قابليتي ويژه برخوردارند و اين زيبايي را به تفكر و انديشه باز ميگردانند. دكتر علي رفيعي يكي از افرادي است كه بهشدت در اين زمينه كار كرده و همواره جهاني بينظير را پيش روي مخاطبانش قرار داده است. بركت وجودي اين هنرمندِ يكه در زيبا نشان دادن و زيبا ترسيم كردن هستي است، حتي زماني كه آثار نمايشياش را بر مبناي تراژدي خلق ميكند. از «يادگار سالهاي شن 1371» و «يك روز خاطرهانگيز براي دانشمند بزرگ و تالار وحدت ۱۳۷۶» گرفته تا «عروسي خون»، «كلفتها»، «يرما» و «خاطرات و كابوسهاي يك جامهدار از زندگي و قتل ميرزا تقيخان فراهاني» همه و همه در بستري از تراژدي شكل گرفتهاند ولي وقتي انديشه زيبا باشد و شكل بياني زيبا داشته باشد مقبول همه ميافتد. شما وقتي به تماشاي آثار علي رفيعي مينشينيد گويي بر فراز يك رصدخانه به امور نگاه ميكنيد. واژگان تراش خوردهاند و در جاي صحيح نشستهاند. بازيگرها سر جاي خودشان حركت ميكنند و همهچيز بر مدار درست ميگردد. اينها انسانهايي هستند كه يكروزه خلق نشدهاند و عصاره فرهنگ و دانش سرزمين را در خود حمل ميكنند. ما خيلي بيش از آنچه فكر كنيم مديون انسانهايي مثل علي رفيعي هستيم. چرا؟ به اين دليل كه نه تنها زيبايي را نشان ميدهند كه ما را زيبابين تربيت ميكنند. همين ميشود كه بعدا تاثير نگرش آنها را در تئاتر، سينما و ديگر هنرهاي يك كشور مشاهده ميكنيد. همواره گفتهام دو گروه از انسانها هيچ هراسي از نيستي به خود راه نميدهند. نخست معلمان و سپس هنرمندان. معلمان در شاگردان خود ادامه پيدا ميكنند و هنرمندان در آثاري كه خلق كردهاند. حالا در نظر بگيريد يك نفر هم معلم است و هم هنرمند. اين چه جاودانگي به همراه دارد. هنرمنداني همچون علي رفيعي سرمايههاي ملي براي تكثير زيبايي هستند. اينكه يك جامعه دركي از زيبايي داشته باشد مديون چنين افرادي است. حسين پناهي ميگويد: «درك زيبايي، دركي زيباست» و به عمل درآوردن اين زيبايي كار هر كسي نيست. اگر فردي مثل علي رفيعي در جريان تئاتر ايران نبود، امكان داشت تئاتر ما در حد امروز اثرگذار نباشد. من خودم را مديونش ميدانم، حضورش را ارج ميگذارم و تلاش ميكنم در آثارم پيرو او باشم.
نمايشنامهنويس، بازيگر و كارگردان