درباره اظهارات مسوولان در ساعات بحران
كلماتي كه به سوي مردم شليك ميشود
علي حسنلو| اگر اتفاقي وسط يك بازي فوتبال بيفتد و داور براي مديريت بازي اقدامي كند آيا تنها با چند بازيكن روبه روست؟ تماشاگران در ورزشگاه و بعد از آن جمع ميليوني پاي تلويزيونها هم در اين ميان سهيم نيستند؟ يعني تصميم داور براي يك نفر موجب تاثيرگذاشتن روي ميليونها نفر ميشود. اين ذات پرفورمنس است كه فقط بازيگران آن همهچيز آن نيستند. با اين مقدمه تصور نكنيد كه قرار است درباره فوتبال يا هنر حرفي به ميان آيد، بحث اصلي اين متن سياست است و كلمات سياستمداران. بحراني در كشور اتفاق ميافتد؛ چه زلزله، چه آلودگي هوا و چه اعتراضات خياباني. مسوولان ما نيز به رسم هميشگي شروع به گزارش دادن و حرف زدن با مردم ميكنند. اما با چه كلماتي؟ آيا به كاربرد اين كلمات و ابرمعنايي حول آن فكر ميكنند؟ اينها كلماتي هستند كه در بحرانيترين شرايط به سمت مخاطب شليك ميشوند و نشاندهنده اين است كه اين مديران پيش از قرار گرفتن جلوي دوربين و سوال خبرنگاران نميدانند قرار است چگونه با واژههايشان وضعيت بحراني را مديريت كنند. همه اين نارضايتيها از صحبتهاي مسوولان (به علاوه اتفاقات ديگري كه در اين ميان براي بودجه رخ ميدهد) در ذهن مخاطبين با برچسب ناكارآمدي انبار ميشود و به روزي ميرسد كه به خاطر اتفاقات رخ داده در كشور عصبانيت و نارضايتي بالاتر ميرود. مسوولان ما نيز چون به عِده و عُده اين تجمعات نگاه ميكنند وارد ميدان شده و هر يك با ذهنيت خودساخته پاسخي ميدهند. بدون در نظر گرفتن اينكه فوتبال فقط يازده نفر نيست.
اسحاق جهانگيري ميگويد اقتصاد «بهانه» است و شروع به دفاع از اقدامات اقتصادي دولت ميكند آن هم در ميانه تنش و دعوا. ديگر دولتيها هم شتابزدهتر واكنش نشان ميدهند. واعظي، رييس دفتر رييسجمهور كه اين روزها به عنوان مهره اصلي دولت معرفي ميشود ميگويد اين اعتراضات «چه ربطي» به گراني و اقتصاد دارد؟
اما از همه اينها مهمتر نطق رييسجمهور است. همه به دنبال شنيدن نطق او هستند اما اين نطق و شيوه منتقل شدن آن خود جاي بحث دارد. در وضعيتهاي بحراني به دليل غالب شدن احساسات بر جامعه حتي يك كلمه ميتواند روي مخاطبان تاثير منفي وحشتناكي داشته باشند به ويژه از سوي مقامات عالي هر كشور. براي همين روساي جمهور كشورها براي اينكه كنترل شده و بجا حرف بزنند يك تيم از مشاوران را مامور ميكنند تا با سنجيدن تمام جوانب امر، متني براي او تنظيم كنند كه او به مردم منتقل كند. متني كه براي هر كلمه و عواقب آن فكر شده. مهمتر، شيوه اداي آن متن است. نه در برابر خبرنگاران يا يك برنامه زنده يا يك جلسه سخنراني كه هر يك مقتضياتي دارد، بلكه در برابر يك دوربين و به صورت ضبط شده و با انتخاب صريح مخاطب كلمات يعني مردم (چه در ميدان، چه در سكوها و چه در پشتگيرندهها). حتي براي احتياط هر چه بيشتر اين ويديوها باز هم از چند جنبه بررسي ميشود. مهمترين آنها فراز و فرود، زبان بدن و تدوين تصاوير است. همه اين پروسه براي اين است كه اين ويديو در راستاي انتقال دقيق و كم خطاي مفهوم مورد نظر باشد.
حال واكنش رييسجمهور روحاني و تيم او را به چنين اتفاقاتي ببينيم. هر چند محتواي واكنش نشان از جدي گرفتن اتفاق است اما پرفورمنس (اجرا) اينگونه نيست. حضور در جلسهاي كه هميشه تشكيل ميشود و با تركيب آدمهايي كه زبان بدن هر يك از آنها به گونهاي است كه جلب توجه ميكند. اگر ويديوي اين پيام را دوباره بررسي كنيد متوجه اين نكته ميشويد كه در اين پيام تصويري چندين پارازيت ارتباطي وجود دارد در حالي كه نبايد هيچ پارازيتي در چنين پيام مهمي وجود داشته باشد. حاضرين در تصوير مسوولاني هستند كه هريك در ماههاي پيشين به واسطه اظهارنظر يا عملكردي مورد قضاوت قرار گرفتهاند و مخاطب درباره آنها پيش زمينه دارد كه اين نيز باز يك پارازيت ارتباطي ديگر است.
رييسجمهور هم به شيوه هميشگي جلسات هيات دولت روي ميز تكيه زده و رو به مخاطبي كه مشخص نيست صحبت ميكند. اين خم شدن روي ميز كمي اخم روي صورت او نيز ايجاد ميكند. حسن روحاني سبك بياني خود را نيز تغيير نداده و همان طور صحبت ميكند كه درباره تصويب شدن يك لايحه در هيات دولت. يعني مشاوران او فقط مفاهيم را براي او مشخص كردهاند نه كلمات. پس خود او ميشود مسوول پيدا كردن قافيه براي جملاتش و قاعدتا در يك پيام طولاني چندين كلمه مبهم ادا خواهد شد كه ميتواند كل متن را زير سوال ببرد. هر چند تيم رييسجمهور تا اين حد احتياط ميكند كه برنامه به صورت ضبط شده باشد، نه زنده. در حالي كه در يك پيام تلويزيوني ضبط شده امكان تكرار ضبط وجود دارد ولي در سخنرانياي كه چنين جمعي در آن حاضرند چنين چيزي شدني نيست. اين يعني يك اشتباه در رساندن پيام رييسجمهور به جمهور. حتي طوري كه بخشي از اين پيام نوعي بياعتنايي به ابعاد اعتراض (ما بزرگتر از اينها را پشت سر گذاشتهايم) منحصر كردن پرفورمنس در بازيگرانش (با استفاده و تاكيد روي كلمه اقليت) چندين سيگنال اشتباه منتقل ميكند و نميتواند مخاطبين را اقناع كند. در حالي كه به صراحت بايد گفت اقناع مخاطبين مهمتر از اقناع معترضين حاضر در ميدان است.
با وضعيت فعلي ميتوان متوجه شد كه هنوز هم سياستمداران ما، آنچنان قدر واژهها را نميدانند در حالي كه با واژهها برند شدهاند؛ اما مشكل از جايي آغاز ميشود كه واژهها هميشه نردبان نيستند.