هاشمي به روايت هاشمي (4)
روزنامه اعتماد مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيتالله هاشمي را روز نوزدهم دي منتشر كرد كه ادامه آن به صورت روزانه منتشر خواهد شد. روز شنبه بخشي از پاسخ آيتالله هاشميرفسنجاني به اين سوال «از چه مراجعي تقليد كردهايد؟» به چاپ رسيد كه امروز ادامه آن را در زير ميخوانيد.
اين كتاب تقريبا در چه سالي نوشته شده؟
نميدانم دقيقا چه سالي، آن سالهايي كه ما با ايشان آشنا شديم اين كتاب بود. قبل از اين تاريخي است كه من دارم صحبت ميكنم، بايد نوشته شده باشد.
اين يكي از منحرفان كه گفتيد چه كسي بود؟
آن طور كه معلوم است يك طلبهاي كه منحرف شده از بستگان آقاي طالقاني است ظاهرا آن طلبه...
كه اسرار هزارساله را نوشته بود؟
بله. يك چيزهايي نوشته بود به روحانيت و علما بد گفته بود. امام جواب او را ميخواستند بدهند، امام هميشه يك تعصبي داشتند نسبت به روحانيت آن موقعها. همينطور جواب او را ميخواستند كه بدهند وارد شدند در مسائل سياسي وعليه رضاخان و اينها، نوشته بودند. براي ما آن موقع مهمترين مساله سياسي اين بود كه كسي با خانواده شاه، با شاه مخالفت بكند و ما كسي را ديگر نديده بوديم تا آن روز كه اين كار را كرده باشد. مخصوصا يك كمي هم از موضعگيريهاي آقاي بروجردي ما راضي نبوديم. گرچه دلمان ميخواست توجيه كنيم و ميكرديم، نميخواستيم به ايشان بدبين باشيم اما ته دلمان از وضعي كه بر حوزه حاكم بود ناراحت بوديم. در زمان آقاي بروجردي هم بود. ايده خودمان را پيش امام ميديديم. اينكه اين هم موثر شده بود از آن ابعاد، از ابعاد علمي هم كه ما كاملا مريد بوديم، از ابعاد اخلاقي آن چيزهايي كه راجع به درس اخلاق ميگفتند و ما به درس اخلاق ايشان نرسيديم. من نرفتم درس اخلاق ايشان، نميدانم آن زماني كه من قم بودم ايشان درس داشتند يا نه؛ به هر حال نقل ميكردند مسائلي از درسهاي ايشان. به هر حال ما از درسهاي ايشان خيلي چيزها ميشنيديم. آن موقع ما در جو اخلاقي حوزه قوي بوديم. يكي از مسائلي كه در اين جلسات خصوصي مطرح ميشد همين تكههاي اخلاقي كه مثلا فلان كس چطور بوده، ايشان را حاج آقا روحا... اسم ميبردند آن موقع كه امام نبودند. حاج آقا روحا... اين حرف را زده اين ريزهكاريها نقل ميشد در محافل آقايان؛ ما هم ميشنيديم. اصولا در حوزه جلسات اخلاقي- يك چيزي در حوزه- داشت. يك حاج آقا حسين قمي بود پيرمردي بود، درس اخلاق ميداد. ميرفتيم آنجا دلمان ميخواست يك جايي باشد گريه كنيم و حال بياييم حال آمدني و مثلا يا حاج ميرزا علي آقايي بود پيرمرد، يكي از بزرگان اين دوره است كه استاد آقاي مطهري و اينها، هم بود. از اصفهان آمده بود در قم درسهاي اخلاقي ميگفت. دو سه شب من يادم است ميرفتيم، اينقدر تاثير ميگذاشت روي طلبهها و استقبال ميكردند. آقاشيخ عباس قمي بود پايينشهر ميآمد مدرسه حجتيه روزها آنجا دعاي ندبه و اينها، ميخواندند. اين قبيل چيزها پيش طلبهها يك چيزي داشت جز بعد اخلاقي قضيه، هميشه امام به عنوان يك محور نيرومند مطرح ميشد. مسائل آن را هم كه ما ميديديم. مثلا مسائل فلسفي را آنموقعها در حوزه خيلي نميگذاشتند رايج بشود اوايل البته. بعد ديگر، اين طور بود و هر جا كه بحث فلسفي ميشد همه ميگفتند اگر امام درس ميداد آن مهم بود و همين به صورت يك آرزو بود. آرزوي همگاني طلبههايي كه فلسفه ميخواندند كه كاش امام درس ميدادند كه ايشان ندادند. ما به درس فلسفه امام اصلا نرسيديم، البته ايشان ضمن بحثهاي اصول، سوال فلسفي كه مطرح ميشد مطالبي ميگفتند؛ آن وقت ما هم مرتب ميرفتيم كش ميداديم، دنبال قضيه را ميگرفتيم كه آن نظرات فلسفي ايشان را بگيريم. مسائل عرفاني اگر مطرح بود باز ما مرجعي نداشتيم براي اينكه كسي كه عرفان درس بگويد در حوزه نبود. جزو هوسهاي ما اين بود، جزو آرزوهاي ما اين بود كه كاش امام عرفان درس بدهد. آخر هم برخورد نكرديم به يك عارفي كه عرفان را درست چشيده باشد تا[اين كه] ديگر از حوزه هم آمديم بيرون، جزو آرزوهاي برآورده نشده ما ماند اين مساله. در ابعاد سياسي هم ما چون روحيه سياسي داشتيم، باز ايشان براي ما شد يك محوري تقريبا؛ ما به عنوان يك مراد جامعالشرايطي ايشان را يافتيم.
آيا بحثي، چيزي پيش ايشان ميشد؟
آره. هميشه اين طور بود و مسائل سياسي، البته بعد از كودتاي 28 مرداد و برگشتن شاه، خفقاني كه ايجاد كرده بودند جو مرده بود، دوباره يك مقدار خيلي آرام شده بود همهچيز. مسائلي پيش نيامد در آن دوران، از آن به بعدش ما دوره آشناييمان با امام اينجاست آن قسمت اولي كه بعد وارد ميشويم. اينجاها ما با امام نزديك نبوديم، تقريبا ما مساله روز كم داشتيم ولي ما خودمان چون اهل فكر اجتماعي بوديم با ايشان مطرح ميكرديم مسائل را.