حراج تهران و يك دنيا سلفي
مجيد احمدي
باز هم حراج تهران آمد و رفت و تكاني اساسي به چرخه اقتصاد هنر داد. چهارده ميليارد و نهصد و پنجاه و دو ميليون تومان مبلغي است كه در اين دوره حراج به حساب هنر ايران واريز شد؛ مبلغي كه شايد در نگاه اول نسبت به فروش دورههاي قبلي اين حراج كمتر است ولي اگر به نام و نشان آثار شركت داده شده در حراج نگاهي دقيق بيندازيم ميبينيم كه مبلغ ناچيز هم نبوده است.
جامعه «هنرهاي تجسمي» بزرگترين بخش در جامعه فرهنگي كشور است. تعداد كساني كه در حوزههاي مختلف تجسمي فعاليت ميكنند و تحصيلات عالي هم دارند، بيشتر از مجموع كساني است كه در حوزههاي ديگر مانند سينما، تئاتر، موسيقي، ادبيات و بخشهاي ديگر كه به حوزه عمومي فرهنگ مربوط ميشود، فعاليت ميكنند. در صورتي كه معمولا و در بخش تخصيص بودجه اين بخش كاملا مغفول واقع ميشوند و از سوي ديگر هم رسانهها و جامعه نيز شناخت كمتري نسبت به آنها دارند. با رشد حراجها در دنياي مدرن امروز توجه و بالندگي حراج تهران كه برخلاف چند حراج ناموفق ديگر داخلي مانند حراج ملي و حراج باران تاكنون و با وجود تمام انتقادات كشنده و گاهي نادرست و متاسفانه گاهي هم درست، تاكنون حركت خود را ادامه داده و توانسته گليم خود را ازآب بيرون بكشد يك نياز براي كشورمان است اما نقد بر اين حراج نه تنها مديران اين اتفاق هنري را ناراحت نميكند بلكه به نظر ميرسد كه شايد بتواند چراغي بر زواياي تاريك باشد و گوشههايي از اين اتفاق كه شايد از چشم دور مانده باشد را روشن كند.
هنر، غذا و داروي جامعه و روح است. هنر تغذيهكننده روح يك جامعه است. يك جامعه بيهنر از دوران غارنشيني تا امروز نداشتهايم. اين را بايد دولت بشناساند كه هنر كدام است؟ مهارت كدام است؟ خلاقيت يعني چه؟ بايد وزارت ارشاد، رسانهها و صداوسيما هنر واقعي را به جامعه معرفي كنند. مردم ما واقعا هنردوست هستند. همان طور كه ما تا امروز توانستهايم بهترين مينياتورهاي دنيا را خلق كنيم و بهترين فرش جهان را به وجود آوريم، در زمينه نقاشي، مجسمه و عكاسي و... هم اين پتانسيل را داريم كه يكي از راهكارهاي اين معرفي هم به طور قطع و يقين حراجها هستند وقتي يك تابلو فلان ميليارد تومان فروخته شود حتما براي اشخاص كنجكاوي به وجود ميآورد و ميروند دنبال اينكه مگر سهراب سپهري نقاشي هم ميكشيد؟ تابلوهايش را نگاه ميكنند، دنبال سوالهايش ميروند و كمي آگاه ميشوند.
در ابتداي اين مطلب بايد به يك نكته اساسي اشاره كنم و آن اين است كه چرا مديران حراج به يك نكته پيش پا افتاده در حراجهاي دنيا توجه نميكنند و آن اين است كه هنرمندي كه اثرش در حراج وجود دارد و چكش ميخورد نبايد در سالن حراج باشد؟ اين احترامات و تعارفهاي هميشگي ايراني باعث شده كه تعدادي از هنرمندان در سالن حراج باشند كه اين ناخوشايند است. چرا بايد در شب حراج هادي جمالي، ناصر پلنگي، عنايتالله نورينظري، كاظم چليپا، سعيد صادقي و تعدادي ديگر از هنرمندان در سالن حضور داشته باشند و كسي هم جلوي ورود آنها را نگيرد؟ اصولا تعداد سياهيلشكرهاي شب حراج از تعداد خريداران آثار هنري كه ميتوانند در اين حراج حضور داشته باشند، بيشتر بود. كساني كه يا سلفيبگير بودند يا از مشتريهاي پر و پا قرص اينستاگرام كه تنها به فكر افزايش بازديد پيج خود بودند.
درهشتمين دوره حراج تهران و بر پايه سياست اين نهاد هنري، هنر معاصر ايران به فروش گذاشته شد. حراجياي كه بيشتر برپايه و اساس هنرمندان جوان ماركتدار شكل گرفته است ولي اينبار از اين هنرمندان خبري نبود؛ سيامك عزمي، حامد صدرارحامي، بيتا وكيلي، پويا آريانپور، هادي روشنضمير، عليرضا آدمبكان، ركني حائريزاده، بهرام حنفي، مصطفي دشتي، داريوش قرهزاد، مهرداد محبعلي، نزار موسوينيا و تعداد ديگري از هنرمندان ولي چهرههاي جديدي در حراج حضور داشتند كه با توجه به حضور آنها در گالريها و قيمت آنها در حضورشان بر پايين بودن قيمت كلي و فروش نهايي حراج تاثير بسياري داشت. شايد قشر خريدار هنري كشور از حراج تهران انتظار بيشتري داشته باشند. حراجي كه هميشه آثاري خاص و معمولا ناياب را روي ديوار ميبرد اينبار كمي از اين افق دور شده بود. شايد توجه به اين نكته كه يك هنرمند جوان بايد خود را به ماركت ثابت كند يا حضور خود را به جامعه هنري كشور بقبولاند رمز موفقيت حراج زمستاني تهران است. شايد يك جوان متولد سال 71 اثرش 180 ميليون تومان فورش برود ولي واقعيت چيز ديگري است و همه تاكيد دارند كه نميتوان انتظار چنين فروشي از يك چنين هنرمندي با اين قيمت را داشت مگر اينكه دستهاي پشت پردهاي براي حمايت از يك هنرمند براي بالا بردن قيمت آثار از پيش خريداري شده از وي وجود داشته باشد كه البته ناگزير است و ربطي به حراج ندارد
توجه به اين نكته كه اثر علي شيرازي و يك اثر از هنرمندي جوان به فروش نرسيد خود قابل توجه است. در تمام حراجهاي دنيا از هنرمندان بسيار نامداري كار فروش نميرود ولي اين روند در حراج تهران معمولا نقض ميشود و اعلام فروش همه آثار ولو با قيمت پايه نشان ميدهد كه معمولا مجموعهداراني هستند كه به هيچ عنوان اجازه نميدهند كه آثار در مجموعه خود با اين پروسه كه «فلان هنرمند در حراج كارش فروش نرفت»، مواجه شود. حال از اينكه چرا بايد كار شيرازي كه هميشه و همه وقت آثارش فروش ميرود اينبار به فروش نرسيد ميگذريم كه اين احتمال وجود دارد حواشي پيش آمده در مورد اين هنرمند در فضاي مجازي و درگيري وي با يك رسانه اينترنتي باعث فرو نرفتن اثرش شده باشد.