زخميها
جواد طوسي
رخدادهاي اخير در سطح كشور را ميتوان از زواياي گوناگون مورد ارزيابي قرار داد و به يك آسيبشناسي بهموقع اجتماعي رسيد. پرداختن به اين مهم نياز به عقلانيت، نگاه عميق دلسوزانه و واقعبيني سياسي دارد. اگر با يكسويهنگري بخواهيم صورت مساله را پاك كنيم و صرفا دنبال دشمنان خارجي و همدستان و خائنين داخلي بگرديم، ره به جايي نخواهيم برد و اين فرصت تاريخي را از دست خواهيم داد.
از واكنش و موضعگيري مسوولان ردهبالاي نظام اين گونه استنباط ميشود كه وجود «زخم» در بطن جامعه و اقشار اصلياش را پذيرفتهاند. همين انصاف و واقعنگري را بايد به فال نيك گرفت. اولا هوشمندي سياسي- اجتماعي ايجاب ميكرد كه با همدلي و همراهي با مردم و جدي گرفتن مطالبات بحقشان نگذاريم اين زخم شكل بگيرد. حال كه اين اتفاق افتاده است، لااقل با تحليل درست شرايط موجود بايد مانع از كهنه شدن اين زخم و تبديل آن به يك دمل چركين
شويم. لازمه اين كار، همدرد بودن و تر و خشك كردن طيف زخمخورده جامعه است. ترجيح ميدهم از يك فيلم ماندگار و تاثيرگذار سينماي خودمان كه با موضوع بحثمان همخواني دارد، مثال بزنم. در فيلم «گوزنها» مسعود كيميايي، قدرت با پهلوي زخمي به سراغ دوست قديمش سيد ميآيد. ميزبان و تيماركننده در وهله اول محرم بودن و يكرنگياش را ثابت ميكند، بعد در موقعيتي قرار ميگيرد كه حتي با رفيق قديمي به مجادله كلامي ميپردازد و نظر شخصياش را ابزار ميكند و در نهايت به همسويي ميرسند. باور كردن اقشار زخمخورده و دردكشيده، مستلزم اين است كه تو با همه وجودت زخم و درد را بشناسي و بفهمي فقر و تنگدستي و استيصال و نانآور يك خانواده بودن، در اين آشفتهبازار اقتصادي يعني چه؟ بداني گراني بيضابطه و عنانگسيخته و كارشناسينشده، چه ضربه مهلكي به قشر بيپشتوانه جامعه وارد ميسازد. متوجه باشي ثروتمند شدن دولت، نبايد به فقر هرچه بيشتر مردم بينجامد. به اين درك درست برسي كه تحريم و فشارهاي اقتصادي جهاني، نبايد بيش از همه دامنگير اقشار كمدرآمد و محروم شود. «زخم» يعني بيعدالتي و گستردگي شكاف طبقاتي، يعني در دوقدمي رفاه بيش از حد و شكمسير، محتاج به نان شب و سيليخورده رنجور و دشنام پست آفرينش را به وفور ببيني. زخم يعني ناديده گرفتن حقوق شهروندي در حوزههاي مختلف اقتصادي، سياسي و فرهنگي. انسان ايراني اين مرز و بوم ممكن است با حوادث پيشبينينشدهاي چون آتشسوزي ساختمان پلاسكو، زلزله و سيل و... همين آتشسوزي نفتكش ايراني در سواحل شرقي چين
روبهرو شود. دولتمردان بايد به موقع سر صحنه حاضر شوند و نگاهي مدبرانه و مسوولانه نسبت به افراد بلاديده داشته باشند. واقعا «ستاد بحران» در جامعه ما چه تعريفي دارد و اين مجموعه، «بحران» را چگونه در جامعه و طبقهبنديهاي اجتماعي شناسايي ميكند؟ متاسفانه جامعه سياستزده، همه واژههاي مطرحشده را از نگاه خود معنا و تفسير ميكند. «آشتي ملي» نبايد پيشنهادي همچنان شائبهبرانگيز باشد. اين توصيه دلسوزانه و در عين حال غيرتمندانه، يعني خالي شدن از كينه و نفرت و تحمل و پذيرش افرادي كه دلشان براي اين خاك ميتپد و ريگي در كفششان نيست، ولي نسبت به شرايط ناكارآمد و ناعادلانه پيرامونشان
اعتراض دارند.