هاشمي به روايت هاشمي
روزنامه اعتماد مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيتالله هاشمي را روز نوزدهم دي منتشر كرد كه ادامه آن به صورت روزانه منتشر خواهد شد. آيتالله هاشميرفسنجاني در ادامه اين مصاحبه به سوالي مبني براينكه «امام در رابطه با جريان فعاليت ضدبهايي آقاي بروجردي مطالبي داشتند، هيچ اطلاعي داريد؟» توضيحاتي ارائه داد كه آن را در زير ميخوانيد.
نه من يادم نيست. همچين چيزي كه ايشان چه گفتند. خب، ميآيد[ميآييم] حالا سوال بعديتان كه اينجا هم يك مقطع مهمي است [يعني] انگيزه رژيم شاه از تصويب انجمنهاي ايالتي ولايتي چه بود و انگيزه علما از مخالفت با آن چه بود؟ اين درست در همين مقطعي است كه رژيم در ايران خلأ ميبيند. مرجعيت مشخصي در ايران نبود يك فرد خاصي مسوول امور ديني در مقابل رژيم و در هدايت مردم نبود. رژيم در زمان آقاي بروجردي ميترسيد از اين گونه كارها. طبعا آن كارها را اگر ميخواست بكند آقاي بروجردي مخالفت ميكردند. حتما هم احتمال ميداد كه اگر در ايران مرجعيتي پا بگيرد نميشود افكارشان را پياده كنند. رژيم از اين خلأ ميخواست استفاده كند و برنامههايي كه داشتند، طبعا اينها افكار امريكايي بود. افكار خود رژيم نبود، حالا كاملا آلت دست بودند. در آن زمان اينها فكر افتادند كه از اين خلأ استفاده كنند و كارهايي بكنند. و يكي از كارهايشان هم همين انجمنهاي ايالتي ولايتي است. ما سوابق اين انجمنهاي ايالتي ولايتي را نميدانيم كه مثلا چه عواملي پشت پرده بوده و چه گذشته. اينها را ميشود توي مذاكرات مجلس، در جاهاي ديگر پيدا كرد. مثلا در مذاكرات نخستوزيري، اسناد مدارك ساواك - آن موقع هنوز شكل نگرفته بود ولي به هر حال بود ديگر، ساواك به نحوي آن موقع حضور داشت ولي به اين سطح وسيع نبود - تحقيقا آن موقع اينها يك سوابقي دارد. آنهايي كه گرداننده اين قضيه بودند. آنها كه اعلان كردند. روزنامهها، روزنامهچيهاي آن موقع اينها را ميشود حسابي پيدا كرد. شما خودتان در مركز اسناد ميتوانيد اينها را پيدا كنيد و لازم هم هست كه اينها را پيدا كنيد. ما موقعي متوجه شديم كه در روزنامهها آمد. يعني من و رفقاي من آن موقع متوجه شديم البته ما، بنده مثلا آن موقع از چهرههاي مطبوعاتي حوزه بودم طبعا ديگر يك طلبه ساده و معمولي حساب نميشديم. سريعا در جريان امور و مسائل قرار ميگرفتيم و بايد يك جوري تحليل و نظر داشته باشيم روي آن. در روزنامه يك دفعه ديديم آمد كه انجمنهاي ايالتي ولايتي چيز ميشود. و سه نقطه مشخص توي آن به چشم ميخورد، يكي اين بود كه حالا اين انجمنها سابقه داشته، قانون آن مال قبل بوده ولي اجرا نشده بوده؛ آن را ميخواستند اجرا كنند. اصل ايده عيبي نداشت اگر واقعا طبيعي بود و انتخابات مردم بود واقعا قدرت را از اين تمركزش ميانداخت و يك مقدار انتخاباتي ميشد امور. دخالتهايي به مردم ميدادند. اين فكر، فكر مترقياي است. اينها نيست كه امريكاييها و اينها اداره ميكردند، ميخواستند - سياست جديد نظام اين شده بود - كه از زمينههاي مترقي براي تحكيم حاكميت رژيم استفاده بشود. از اين مقطع به بعد به خاطر اينكه بايد دانشگاهها توسعه پيدا ميكرد بايد امريكاييها، خارجيها زياد ميآمدند ايران ميخواست به ظاهر سطحي صنعتي بشود. تكنوكراتها بايد زياد پيدا ميشدند. چهره بايد چهره دمكراتمآب بشود. دمكراتها هم در امريكا سر كار آمدند. همين موقع است كه ميبينيم جبهه ملي هم در ايران فعال ميشود. آنها گويي فهميده بودند اما خب، سياست اصلي امريكا اين بود. آدم خيلي خوب ميتواند بفهمد. حالا قبلا هم ما همين مسائل را حدس ميزديم كه اينها به فكر هستند كه چهره دمكراتمآب به رژيم بدهند. اصلاحات ظاهرا مترقي را مطرح كنند اما هدف اين باشد كه رژيم تحكيم بشود. اين مساله را خصيصين ميفهميدند عامه مردم تحقيقا نميفهميدند و مشكل اين بود كه چه طور عامه مردم را بشود روشن بكنيم اينها، اين مساله را مطرح كردند سه نقطه توي آن بود. يكي اينكه حالا اصل اين خب يك اصل مترقي بود. كسي نميتوانست با اصل اين مخالف باشد. بايد جزو ايدههاي روشنفكران ميتوانست باشد.