• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4020 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۶ بهمن

پندار، گفتار و كردار سفارشي

مينا اكبري

در حاشيه سي‌وششمين جشنواره فيلم فجر‌، تصاويري خلق مي‌شود كه بيشتر از حرف‌هاي كليشه‌اي و قالبي سينماگران و مسوولان، درون سينما را به شكلي عميق و صريح و موثر به نمايش مي‌گذارد. در فيلمي كه از اعتراض ابراهيم حاتمي‌كيا به رفتار تماشاگران مشهدي منتشر شده، كارگردان فيلم علت بروز عصبانيت غيرقابل كنترلش را «بر باد رفتن سرمايه‌ها» عنوان مي‌كند. تاكيد كارگردان فيلم به حفظ سرمايه به اين شكل عصبي شايد نشانگر بيان واقعيت ديگري است. در جشنواره نوزدهم (1379) تيتر «ابراهيم در آتش» براي كسي رقم خورد كه تكه‌هاي سانسور شده فيلمش را دست گرفت و به سينما استقلال آمد تا سرمايه‌گذاران اثرش را در مواجه با افكار عمومي قرار دهد. اما 17 سال بعد، او سر تماشاگراني داد مي‌زند كه مثل او شايد دغدغه حفظ سرمايه داشته باشند؛ سرمايه اندك زندگي كوچكي درحاشيه پياده‌رو‌ها يا در كنار بساطي در بازار رضاي مشهد. رفتار كارگرداني كه به نداشتن دغدغه سرمايه براي ساخت ايده‌هايش در سينماي ايران معروف است و فيلم آخرش محكم‌ترين دليل براي اين ادعا، ثابت مي‌كند كه ديگر مسووليت مميزي در سينماي ايران با وزارت ارشاد نيست و سرمايه‌گذار و ميزان سرمايه‌گذاري در فيلم حرف آخر درباره مميزي را مي‌زند. سينماي ايران در پس از انقلاب با نابودي دفاتر و استوديو‌هاي سينمايي، سينماگران را به تشكيل تعاوني براي ساخت فيلم‌هاي‌شان ترغيب كرد. سرنوشت اين تعاوني‌ها در نهايت به شكل‌گيري خرده‌مالكاني در سينماي ايران منتهي شد كه از وام‌هاي تشكيل شده در همين تعاوني‌ها عنوان تهيه‌كننده را براي خود ساختند. وزارت ارشاد كه پشت چك وام اين افراد را مهر مي‌زد، با اين مهر مشروعيت خود را براي هر نوع جهت‌دهي و مميزي در قالب صدور پروانه‌ها و حمايت و جايزه و درجه‌بندي و اكران اعمال مي‌كرد.

 

اما وقتي ارشاد در جريان تغيير و تحولات اقتصادي كشور در دهه هشتاد دستش از سرمايه خالي شد، اهميت‌اش هم در مميزي و جهت دهي سينماي ايران در حد مجري دستورات ديگران كاهش يافت. سينما‌گران هم كه به روشي جز مقاطعه‌كاري سينمايي براي جور كردن هزينه‌هاي فيلم‌هاي‌شان در اقتصاد كاملا دولتي راه ديگري بلد نبودند، دنبال سرمايه‌هايي رفتند كه مجبور بودند در پي آن هويت خود را با خواسته‌هاي آنها تعريف كنند. ديگر دولت و ارشاد اهميتشان در حد اجراي مقررات تنزل پيدا كرده است. ديگر بر خلاف دهه شصت ارزش فيلمنامه‌ها به مهر مميزي ارشاد نيست، بلكه فيلمنامه‌اي قابل حرف است كه يك سرمايه‌گذار بانفوذ رويش دست گذاشته باشد. وابستگي ماهيت سينماي ايران به جريان‌هايي كه با سرمايه خود درون توليدات را فتح كرده‌اند باعث شده كه برخي فيلم‌هاي سينماي ايران به‌شدت بوي سوگيري‌هاي اقتصادي و سياسي بدهد. رفتار‌ و كنش‌ فيلمسازان درباره آثارشان نشان مي‌دهد كه آنها به سفارش فقط فيلم نساخته‌اند، بلكه سفارشي هم فكر مي‌كنند، سفارشي هم حرف مي‌زنند و سفارشي هم رفتار مي‌كنند. اتفاقا در اين مسير ابراهيم حاتمي‌كيا از همه صادق‌تر و روراست‌تر است. او در راستاي هويتي كه از ابتدا داشته از سرمايه‌هاي همان هويت دفاع مي‌كند. اما آنهايي كه ختم استقلال گرفته‌اند و براي سقوط اخلاقي جامعه مرثيه مي‌خوانند و براي دفاع از حقوق پايمال شده ديگران رنگ لباس‌هاي‌شان را عوض مي‌كنند، شرايط تازه‌اي از مميزي در تاريخ سينماي ايران را نقطه‌گذاري مي‌كنند. دوراني كه سرمايه و صاحب سرمايه نه تنها شكل فيلم كه رفتارها، كنش‌ها وگفتار فيلمسازان را هم جهت مي‌دهد. در چنين شرايطي آيا فيلم‌هاي به اصطلاح خالتور كه پول‌شان را از پنجره كوچك گيشه به دست مي‌آورند، فيلم‌هاي شريف‌تري نيستند؟ بدون شك در دوره‌اي كه بسياري از مردم در زمستان براي داشتن سرپناه و نان بدترين شرايط را تحمل مي‌كنند، آيا حيف و ميل نكردن سرمايه‌هاي ملي و نساختن فيلم‌هاي سانسور- سفارش رفتار انساني و اخلاقي و با ارزش‌تري نيست؟ به قول ناصر ملك‌مطيعي كه سال‌ها تلاش بيهوده‌اي شد تا با صفت «بازيگر فيلمفارسي» تخفيف‌اش دهند، «شرف آدم در زندگي بيشتر به كارهايي است كه نمي‌كند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون