• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4020 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۶ بهمن

از تلخ پروا نيست

سيدعلي ميرفتاح

من اگر كاره‌اي بودم يا موقعيتي داشتم كه حرفم دررو داشت، به هر ترتيبي شده خواهش مي‌كردم براي مسوولان امر –كلهم اجمعين- كلاس‌هاي آموزش ضمن خدمت بگذارند و معلمين باسواد و دنياديده و آگاه به زمان، ويژگي‌ها و اقتضائات دنياي امروز را درس‌شان بدهند و پيچيدگي‌ها و سختي‌هاي دنياي امروز را براي آقايان ايضاح كنند. در غياب چنين آموزش رسمي و مدوني وظيفه روزنامه‌ها و روشنفكران و خيرخواهان و دلسوزان است كه از فرصت‌ها استفاده كنند و به هر طريقي كه دست‌شان مي‌رسد به خودشان و مديران اطلاع دهند كه دنيا عوض شده، روزگار تغيير كرده و مردم هم جور ديگري شده‌اند. هم تمناهاي مردم ديگر مثل سابق نيست و هم كار و كردارشان و هم شكل و شمايل‌شان. واقعا آيا شما شباهتي بين اين مردم با مردم دهه‌هاي قبل مي‌بينيد؟ يك موبايل ساده، سرتاپاي زندگي ما را عوض كرده و زندگي را بالكل به هم ريخته. از يك راننده ‌تاكسي بپرسيد به شما مي‌گويد كه موبايل و متعلقاتش چطور كار و زندگي‌اش را دستخوش تغييرات كرده. همين اسنپ را اگر خوب دقت كنيد مي‌بينيد كه لايف‌استايل كوچك وبزرگ‌مان را از اين رو به آن رو كرده و... لذا مسوولان اگر ملتفت نشوند كه سال 96 با 76 فرق دارد، ممكن است تصميماتي بگيرند، اقداماتي بكنند و حرف‌هايي بزنند كه كار دست خودشان و دست ما بدهد. از عجايب دنيا يكي اين است كه هرچه جلوتر مي‌آيد حكمراني هم سخت‌تر و پيچيده‌تر مي‌شود. حكمراني في‌نفسه كار سختي است. جز هوشياران و زيركان و مديران مدبر كسي نمي‌تواند بر مسند رياست بنشيند. در قرن بيست و يك مناسبات عالم طوري شده كه اگر بخواهيد رياست كنيد بايد اين هوشياري و زيركي و فراست و فطانت را ضربدر هزار كنيد تا از پس ماجراهاي ريز و درشت برآييد. مديري كه في‌المثل مي‌ايستد و با صادق زيباكلام بر سر كمك‌رساني به سرپل ذهاب يكه، به دو مي‌كند معني‌اش اين است كه از اقتضائات روزگار و از قدرت موبايل و اينستاگرام بي‌خبر است. مسوولي كه به موبايل‌هاي روشن دور و برش اعتنا نمي‌كند و زبان و دست و بالش را در اختيار نمي‌گيرد يعني اينكه نمي‌داند در چه دوره‌اي دارد زندگي مي‌كند و به طريق اولي نمي‌داند اين موبايل‌ها چه عِرضي مي‌توانند از او و دوستان او ببرند... باور كنيد من با مسوولان بد نيستم و خدا را شاهد مي‌گيرم كه قصدم طعنه زدن به ايشان نيست. در بين آنها مديران خدومي را مي‌شناسم كه نيت خير دارند و قصد خدمت. اما «خواجه پندارد كه خدمت مي‌كند/ بي‌خبر در معصيت جان مي‌كند.» ما همه‌مان چنين تصور مي‌كنيم كه خدمت مي‌كنيم اما كافي است بازتاب كارهاي‌مان را پي بگيريم تا دست‌مان بيايد كه خدمت كه سهل است، آبروي خود برده‌ايم و زحمت كشور را زياد كرده‌ايم. بگذاريد صريح اما تلخ ته حرفم را بزنم و خيال خودم و شما را راحت كنم كه اگر مقتضيات روزگار را نشناسيم رسوايي‌ها به بار مي‌آوريم. قل‌الحق، ان كان مرا. حق تلخ است اما به قول برادران افغان از تلخ پروا نيست. سخنگوي محترم قوه قضاييه در مواجهه با دختراني كه موسوم به «نه به حجاب اجباري» شده‌اند از در نصيحت درمي‌آيد و مي‌گويد «بعضي از آنها جوان و مجرد هستند، و مي‌خواهند در آينده كار كنند و ازدواج كنند كه [اين كار] برايشان سوءسابقه مي‌شود و از اين رو خانواده‌ها بايد مراقب باشند.» از اين جهت كه در برخورد با جوانان لحن لين و پدرانه برگزيده‌اند جاي قدرداني دارد اما حقيقت اين است كه دختران امروزي، لااقل اين دختراني كه دست به چنين اقداماتي مي‌زنند از جنس و مدل ديگري هستند و آنها را نمي‌شود از سوءسابقه ترساند. اينكه مي‌گويم دنيا عوض شده منظورم همين است كه مناسبات عوض شده. چنين مناسباتي كه خانواده‌ها مراقب دختران‌شان باشند مال دهه شصت است. خوب يا بد در دنيا و اينجا اتفاقاتي افتاده كه ديگر خانواده‌ها مثل سابق نمي‌توانند بچه‌هاي‌شان را حرف‌شنو بار بياورند و از سوءسابقه بترسانند. به استادان مورد وثوق‌تان بگوييد در دانشگاه‌ها از دختران سوال و جواب كنند تا دست‌تان بيايد كه حتي مفهوم شوهر عوض شده. من هم در دل مي‌گويم كاش عوض نشده بود و كاش كماكان بر همان مدار سابق مانده بوديم. اما عوض شده و ما ناچاريم با ادبيات ديگري و از موضع ديگري با آنها حرف بزنيم. لااقل اگر مي‌خواهيم حرف‌مان كارگر بيفتد لازم است تامل كنيم و ببينيم اينها را چه مي‌شود و چرا ولو تعداد معدود- علم مخالفت برداشته‌اند و چرا حرف كسي را گوش نمي‌دهند. خانواده‌ها؟ شوهر؟ سوءسابقه؟ مواد صنعتي؟ باور كنيد نسبت دادن امور اينچنين به مواد سنتي يا صنعتي هم از جمله چيزهايي است كه گواهي مي‌دهد كه ما با پديده‌هايي سر و كار داريم كه نمي‌شناسيم‌شان. نمي‌دانم آيا مي‌توانم منظورم را بيان كنم يا نه. بگذاريد صريح‌تر و تلخ‌تر بگويم. با اين حرف‌ها و اين اقدامات، چپ و راست هم ندارد، اين طرفي و آن طرفي هم ندارد.
در شعارها هم كه شنيديد، تصريح كردند كه ندارد... با اين حرف‌ها و اين اقدامات آبي گرم نمي‌شود و اتفاقي نمي‌افتد. برعكس آب براي «ديگران» گرم مي‌شود و اتفاق به كام «ديگران» رقم مي‌خورد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون