ميانبري براي پولدار شدن
امين شولسيرجاني
هركس در هفتههاي اخير خبرهاي كشور را پيگيري كرده باشد از افزايش قيمت دلار و گرايش شمار قابل توجهي از مردم براي خريد ارز با خبر است. كساني كه ارز ميخرند غريبه نيستند. اگر از سوداگران حرفهاي بازار چشمبپوشيم كه نانشان در نوسانات قيمت ارز است، بقيه كساني كه اين روزها روانه بازار شدهاند و زنبيل در صف گذاشتهاند تا دلار بخرند كسانياند كه به اميد كسب سود و گشوده شدن گرههاي زندگيشان از اين طريق دل خوش كردهاند. كسي را ميشناسم كه خودروي معمولياش را فروخت و با تمام پولش دلار خريد. همين دو هفته پيش. در دليل كارش ميگفت: «كسايي كه تو بازار برو بيا دارن ميگن دلار حالا حالاها ميره بالا.» عضو يك كانال تلگرامي است كه لحظهاي، اخبار بازار ارز را منتشر ميكند و او هم سخت پيگير خبرهاست. او فعلا جزو كساني است كه از كرده خود خشنودند. ابهام در فضاي اقتصادي كشور و نبود دورنماي روشن در فعاليتهاي مولد موجب شده هر روز و هر ماه و هر سال بر شمار كساني كه براي پولدار شدن به دنبال ميانبر ميگردند، افزوده شود و در فضاي غبارآلود و مبهم چه ميانبري بهتر از دلالي. دلالي هم البته كه انواعي دارد. يكي «بچه دلال» به شمار ميرود و فردي ديگر «بزرگ دلالان». بزرگاني كه خوش ندارند به نام دلال شناخته شوند. بلكه دوست دارند خودشان را به عنوان نابغه اقتصادي به جامعه معرفي كنند. چنان كه چند سال پيش درباره يكي از دلالها و رانتخوارهاي بزرگ كشور مشهور شده بود كه ميگفتند: «فلاني با اين هوش اقتصادياش بايد وزير اقتصاد ميشد». آسيب ديدن اعتماد اجتماعي به نهاد دولت موجب شده در غياب نهادهاي آموزش حرفهاي در بازار سرمايه و حوزههاي ديگر، مردمي كه اندك پساندازي دارند، ندانند كه با پولشان چه كنند پس سراغ سادهترين و هيجانيترين راه ميروند. براي عبور از اين وضعيت هيجاني به جامعهاي كه رفتارهاي جمعي در آن متكي به «دادههاي دقيق» باشد بايد كاري كرد و ميتوان آرامآرام با تاسيس نهادهاي واسط اين آموزشها را به جامعه منتقل كرد اما نيازمند همان تركيب كليشهاي هميشگي است؛ «عزم ملي». «آري شود وليك به خون جگر شود.» در صفحههاي 12 و 13 اين شماره كارشناسان بيشتر در اين باره سخن گفتهاند.