• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4026 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۴ بهمن

درباره آلبوم «تار و پود» اثر تازه حميد متبسم

بُرشي نامنسجم از منظومه «خسرو و شيرين»

مهدي حسني

آلبوم «تار و پود» به آهنگسازي حميد متبسم و با صداي وحيد تاج بر اساس گزيده‌اي از ابيات مختلف از بخش‌هاي گوناگونِ منظومه خسرو و شيرين اثر نظامي گنجوي شاعر مشهور قرن ششم هجري قمري، منتشر شده است.

اين آلبوم در ده قسمت تصنيف شده؛ ده قطعه‌اي كه ظاهرا قرار بوده روايتي منتخب از اين داستان عاشقانه و حواشي‌اش باشد اما اولين چيزي كه در اين اثر به چشم مي‌خورد همان عدم انسجام روايي موسيقي و كلام است. همان ارتباط عمودي اين ده قطعه كه در اولين نگاه، مورد انتظار مخاطب است و برآورده نمي‌شود. اين فرض با اعلام سرفصل‌ها و عناوين برخي از قطعات به رسمِ نقالان و پرده‌خوانانِ شاهنامه بيشتر هم تقويت مي‌شود و شايد بتوان گفت تنها عاملِ رابطِ بين اين 10 قطعه نيز همين تيترها است كه درجلدِ آلبوم هم به ترتيب نوشته شده است. هرچند از نظر تِماتيك هم برخي از تِم‌ها و همچنين فيگورهاي ملوديك و ريتميك در چند قطعه اين مجموعه تكرار مي‌شوند. به جز اين مواردِ ناچيز، به سختي مي‌توان عناصرِ ارتباطي ديگري بين قطعاتِ گوناگون اين مجموعه يافت كه به مثابه نخ تسبيحي ارتباطِ عمودي روايت را برقرار يا حفظ كنند.

از همه مهم‌تر اينكه گويا آهنگساز در موسيقي اصلا تلاشي براي روايت و توصيف نكرده است و در اثري روايي/توصيفي تنها وظيفه‌اي كه بر عهده موسيقي نهاده نشده همين توصيف و روايت است. حداقل و دم‌دستي‌ترين كاري كه مي‌شد در موسيقي كرد اشاره‌هايي به مليت دو پرسوناژ اصلي داستان است؛ شيرين كه شاهزاده‌اي است ارمني و خسرو پادشاه ايران‌زمين و شايد برخورد اين دو فرهنگ غني موسيقيايي در ساختار كمي كارگشا مي‌بود.

اگر به منظومه خسرو و شيرين نظامي مراجعه كنيم خواهيم ديد كه ابيات نيز به دلخواه و گزينش خالق اثر (و البته به فرموده خود ايشان با همكاري همسر محترم‌شان) انتخاب شده و البته به صورتِ دلخواه نيز جابه‌جا موردِ استفاده قرار گرفته است. يعني در يك قطعه مي‌بينيم چند بيت آغازين حذف و مثلا بيتِ پنجم به تشخيصِ آهنگساز به عنوان مطلع درنظر گرفته شده و بعد به چند بيت پايين‌تر پريده وسپس بيتِ سومي كه خواننده مي‌خواند ناگهان از چند بيت بالاتر انتخاب شده و قس‌علي‌هذا. غرض اينكه بايد گفت اين روايت از خسرو و شيرين الزاما روايتِ نظامي نيست و شايد بتوان گفت روايت حميد متبسم و اهل‌بيت بزرگوارشان است كه خود نيز بر «برداشت آزاد» تاكيد كرده‌اند. شايد هم به همين دليل است كه در كل اين آلبوم مخاطب خيلي متوجه قصه نمي‌شود و به طور پراكنده دستگيرش مي‌شود كه خواننده دارد ابياتي درباره علاقه شخصي به نام خسرو كه دل در گروي بانويي به نام شيرين دارد را مي‌خواند و ايضا در اين داستان نه چندان منسجم شخصيت‌هاي ديگري نيز جسته و گريخته- و به دليل عدم وفاداري به متن- مي‌آيند و مي‌روند و گاه هم روي هوا به امان خدا رها مي‌شوند.

و باز شايد خواننده نيز تحت تاثير همين عدم انسجام است كه گويي در حال تحويل دادن درس در كلاس آواز است و فقط متن را روخواني كرده و رفته است. انگار خواننده هم متوجه نشده كه سر و ته ماجرا كجاست و حس اثر را درنيافته و اين شتابزدگي و انجام وظيفه در عين محافظه‌كاري به وضوح در اداي كلمات مشهود است. انگار همه‌چيز اعم از آهنگسازي و تلفيق شعر و موسيقي و خوانندگي در حد اتود و اِسكيسِ اوليه است. اگر كيفيت ضبط اين اثر كمي پايين‌تر بود و در اجراي سازها كه الحق و الانصاف تميز اجرا شده- و البته از حميد متبسم كه بنيانگذار گروه خوش صداي دستان است جز اين نيز انتظار نمي‌رود- از نظر آهنگسازي و خوانندگي مي‌شد به جرات گفت اين اثر در حد طرح اوليه است و بعدا قرار است مورد بازبيني اساسي قرار گيرد.

مونوتون بودن و يكنواختي اين اثر هم چه در كليت اين مجموعه، چه در ملودي‌هاي خسته‌كننده و بي‌فراز و فرود تك‌تك قطعات و چه در صداي بدونِ دايناميك خواننده كه تهي از تحريرهاي شيرين موسيقي ايراني هم هست، مساله‌اي است قابل تامل!

به نظر نگارنده كمپوزيسيون اين اثر دو اشكال عمده دارد:

يكي اينكه تلفيق شعر و موسيقي در اغلب جاها كاملا به زور و ضرب اتفاق افتاده به طوري كه در هر قطعه به نمونه‌هاي بسياري از هجاهاي كوتاه و بلندِ و كشيده جابه‌جا و بي‌جا برمي‌خوريم كه گهگاه آزاردهنده هم مي‌شوند مثل كشش‌هاي بي‌منطق و بي‌دليل برخي از حروف به واسطه اينكه آهنگساز خواسته به‌زور آن كلمه را در ملودي جا بدهد.

به عنوان مثال در قطعه شماره 10 آمده:

دو تيرانداز چون سرو جوانه

ز بهرِ يكدگر كرده نشانه

وزن عروضي اين بيت «مفاعيلن، مفاعيلن، فعولن» است يعني بحر «هزج مسدس محذوف» كه اين وزن را در دوبيتي‌هاي باباطاهر و ديگران نيز بسيار شنيده‌ايم. روان‌ترين مترِ مورد استفاده براي اين وزن همان شش و هشت است يعني دو ضربي تركيبي. آهنگساز به زور گنجاندنِ اين مصرع‌ها در متر دو ضربي ساده مجبور به كشش نازيبا و به دور از منطقِ پيوندِ شعر و موسيقي كلمه «دو» شده است. نمونه‌هاي از اين دست بسيار است كه از حوصله اين يادداشت خارج است.

و دوم عدم زمزمه‌پذيري ملودي‌ها و كلام نيز (به جز قطعه شماره 7 كه به واسطه استفاده از تم‌هاي محلي و اشاره به موتيف‌هاي موسيقي نواحي تاحدي در خاطر مي‌ماند) از ديگر نقاط ضعفِ اين مجموعه است كه باز مي‌توان دليل اين مساله را در همان تلفيق ملودي با كلام جست‌وجو كرد.

در جايي خواندم آهنگساز به اين موضوع اشاره كرده بودند كه در اين اثر خواسته‌اند از موسيقي دستگاهي ايران و موسيقي به اصطلاح قاجاري دور و به موسيقي پيش از اسلام نزديك شوند؛ يعني اينكه تلاش كنند به تاريخِ اين واقعه از نظر زماني وفادار باشند كه در اين صورت باتوجه به عدم وجودِ منابع مستندِ موسيقايي، اينكه چگونه توانسته‌اند به اين تصميم جامه عمل بپوشانند جاي پرسش دارد. بماند كه بازهم چيزي كه مي‌شنويم همان مايه‌هاي نوا و دشتي و چهارگاه است نه صدايي ناشي از تفكر مقامي. البته كه عدم اصرار بر نگاه رديفي نيز مشهود است كه البته به خاطر نوع هارمونيزاسيونِ غربي، سونوريته نهايي اين اثر كمي بلاتكليف مانده و صدالبته مي‌دانيم كه الزاما با استفاده از آنسامبلِ سازهاي كهنِ ايراني (قيچك، بربط و سه‌تار آن هم با مكانيسم امروزي) نمي‌شود به صداي موسيقي قديم رسيد.

نكته ديگر دكلماسيون برخي از قطعات با فرمِ ايميتاسيون (تقليد و تكرارِ متعاقب) و كانُن‌وار توسط گوينده زن و مرد است كه بدون هيچ زمينه‌سازي و توجيه و منطق موسيقايي به ناگاه وارد شده و باز به ناگاه به حال خود رها شده و مي‌روند. به هر تقدير به نظرِ نگارنده آنچه اين اثر بيش از همه از آن رنج مي‌برد عدم وجود منطق‌هاي محكم و مستدل موسيقايي است كه تقريبا هيچ‌يك از اركان اين اثر از آن بهره نبرده‌اند. مثلا مي‌توان در شؤون مختلف اثر اين سوال را پرسيد كه اگر فلان چيز به اين شكلِ موجود نمي‌بود و جايگزيني ديگر مي‌داشت چه اتفاقي براي اين اثر مي‌افتاد و آيا باعث مي‌شد اين اثر ناقص به نظر آيد؟!به عنوان مثال اگر به جاي خسرو شيرين، ابياتي از ليلي و مجنون مي‌بود يا اصلا اگر ابياتي از شاهنامه روي همين ملودي‌ها خوانده مي‌شد، چه چيز از محتوا يا فرمِ اين اثر كم مي‌شد؟!

يا اگر در فلان قطعه به جاي مايه دشتي يا چهارگاه مثلا سه‌گاه يا ماهور به‌كار مي‌رفت واقعا خيلي فرق مي‌كرد؟!يا اگر در دكلماسيون به جاي يك زن و يك مرد يكي از اين دو مي‌بودند يا حتي كلا دكلمه حذف مي‌شد چه لطمه‌اي به ساختمان اثر وارد مي‌آمد؟!يا اگر به جاي اين سازها، سازهايي ديگر مورد استفاده قرار مي‌گرفتند چقدر صدادهي اين اثر ناقص مي‌شد كه بگوييم همه اينها با طرح و برنامه‌اي منسجم و منطقي محكم مورد استفاده قرار گرفته‌اند؟

درمجموع مي‌توان گفت اين اثر در بين آثار حميد متبسم كه او را به نيكي خُلق و ذوق در موسيقي ايران‌زمين مي‌شناسيم و آثار درخور شأن نيز كم ندارد، اثري به نسبت ضعيف و نامنسجم است و از خلأ انديشه و طراحي دقيق در پسِ اثر رنج مي‌برد.

همين‌طور آقاي وحيد تاج كه خواننده‌اي است جوان و خوش‌آتيه كه از او نيز اجراهاي خوب و شنيدني‌اي به خاطر داريم و شايد مي‌بايد اين اجراي معمولي و مونوتون و مدرسه‌اي (و نه غلط و پر ايراد) ايشان را نشنيده بگيريم و منتظر اجراهاي بهتر و پخته‌تري از او باشيم.

آهنگساز و مدرس موسيقي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون