اقتصاد ورشكسته دلالي
سيدحسن حسيني
ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه توليد حتي در زمينه كشاورزي و دامداري (كه يك زماني بخش غالب اقتصادي جامعه ما بوده) به شكل قبل وجود ندارد. به همين دليل تبديل به يك جامعه شهرنشين شدهايم با يك اقتصاد بيدر و پيكر نيمهصنعتي و بازاري
نامتعادل.
شهروندان چنين جامعهاي به دنبال بيشترين سود در كمترين زمان هستند. تجربه زندگي شهروند ايراني به او نشان ميدهد كه سرمايهگذاريهاي توليدي، به مراتب پر ريسكتر از سرمايهگذاري در خريد و فروش دلار است. به دليل اينكه ممكن است يك توليدكننده با ورود كالاهاي قاچاق ورشكست شود و همه سرمايهاش را از دست بدهد، اما در خريد و فروش دلار تمام سرمايه يكجا از بين نميرود.
به همين دليل اقتصاد جهاني ناگزير ما را تحت تاثير قرار ميدهد. در جامعهاي چنين نامتعادل، خودبهخودســرمايهگــذاريهاي اقتصادي جاي خود را به خريد و فروش طلا و ارز ميدهد. تجربه مردم نشان ميدهد كساني كه در ملك و ارز و طلا سرمايهگذاري كردهاند، كمتر با ورشكستگي مواجه شدهاند و حداقل سود 20 تا 30 درصدي را در طول زمان براي آنها به ارمغان
آورده است.
فرمول بسيار سادهاي وجود دارد و آن اين است كه سرمايهدارهاي ايراني (حتي كساني كه سرمايههاي كمي دارند) حتي حاضر نيستند اوراق مشاركت يك كارخانه را خريداري كنند، چه رسد به ايجاد يك كارگاه توليدي. اقتصاد ما در شرايطي است كه حتي مثل گذشته خط مونتاژ محصولات خارجي را هم نداريم، كالا را آماده از كشورهاي آسياي شرقي وارد ميكنيم. وقتي خط مونتاژ نباشد، نيروي كار هم استخدام نخواهد شد. اقتصاد ما يك اقتصاد ورشكسته دلالي است. در اقتصاد دلالي هم افراد، سرمايه شان را در جايي سرمايهگذاري ميكنند كه از سود آن مطمئن باشند.
جامعهشناس