به بچه هامون چي بگيم؟!
سيداكبر ميرجعفري
اغلب اقوام ما يا معلماند يا آموزش و پرورشي. به همين دليل ما به سادگي ميتوانيم يك آموزش و پرورش غيرانتفاعي تاسيس كنيم؛ چون علاوه بر معلم، در بين اقوام، معاون، مدير، ناظم و دفتردار هم داريم؛ گرچه تا به حال يك دبستان غيرانتفاعي هم تاسيس نكردهايم.
طبيعي است ما هم معلمان خوب در فاميل داشته باشيم و هم معلم بد؛ اما خب عادت داريم همه را خوب و
درجه يك ببينيم.
مثل اكثر مردم كه در بين اقوامشان هيچ انسان بدي وجود ندارد و احتمالا آدمبدهاي جامعه از سيارات منظومههاي ديگر به زمين آمدهاند.
اينها را گفتم كه بگويم: چندي پيش جمعي از اقوام ما كه پدر هشتاد و چند ساله من هم همراهشان بوده، رفته بودند ييلاق تا آب و هوايي عوض كنند.
به آنجا كه ميرسند، دو تن از مردان بازنشسته فاميل كه هردوشان علاوه بر معلمي، سابقه ناظمي مدرسه را هم دارند، با يكديگر شوخيشان ميگيرد و شروع ميكنند به همديگر سنگ پرتاب كردن؛ و البته از سنگهاي
خاراي كوه.
از قضا يكي از اين دو نفر كه زرنگتر بوده براي در امان ماندن از سنگ، پشت سر پدر من پنهان ميشود.
اما طرف مقابل كوتاه نميآيد و سنگش را به سمت حريف پرتاب ميكند. پرتاب كردن سنگ همان و جاري شدن خون از سر پدرم همان.
و اما بعد: واقعا به بچههامون چي بگيم؟