• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4028 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۶ بهمن

دو شعر تازه از كبرا فدوي

پرواز آزاد

چگونه پاي فرياد را رها كنيم

وقتي چشم مي‌گريخت از صدا

در نقش‌هاي تو در توي رحم

دردي فراگير در شكم آسمان

آخ...

پايم به آفتاب خورد

بي‌خيال از كسان ديگر

در سايه‌هاي خوشبوي مرگ

و پنجره‌هاي غم‌افزا مشغول بوده‌اند به نواختن انسان

دو و نيم هزار كيلومتر دورتر از من

در شرق آسيا يا آفريقاي شمالي؛ صداي گلوله‌اي

تباه مي‌شود در تن نحيف خانه‌ها

نگاه پريشان خيابان مي‌گذارد پا به فرار

قهقه خشم درون دهان چرك مرده زمين

چه از ميان ما

چه از ميان مار

نيش مي‌زند

نعش پنجره‌هاي كه مي‌كشيد

آن سوي پوست كبود مرز

و سوختن هميشگي انسان در روايت‌هاي نژادي تاريخ

با هزار و يك دليل

خواهي گفت

كدام مرزها درگير جنگ نيستند؟

كدام نشانه‌هاي پررنگ درد

روشن‌ترين نقطه‌اي ‌است كه با تو از اين خانه مي‌گريزد؟

در ازدحام دست‌هاي خلوت

تركيب سوخته پوست نازك نوزاد با بوي پوست پرتقال

در همه اتاق مي‌ايستد

و روزهاي شيريني هورت مي‌كشد در دهان را

مزه مرگ مي‌دهد گلو

چشم دراز مي‌كند

روي صورت ديوار

چه تكرار ابلهانه‌اي ‌است

كه بگويم

پرنده پرت مي‌شود از سينه

در بين قفسه‌هاي كابينت

رفتار عجيبي دارند

خانه‌هاي ولگرد در خط استوا

هر چه از حالت فعل‌ها دور‌تر مي‌شويم

با ضمير جمع

حساب تنهايي‌ها را بخوانيد

در هواي گرم نيمه استواي زير راه پله

چه دردناك!

وقت گريختن زبان مادري از كشور همسايه

در لذت نهفته درد مفاصل خاك، بين خود و دشمن فرضي

همه‌چيز به انسان آواره‌اي

انسان آواره‌اي به همه‌چيز

جان مي‌دهد در آيين گناه مرزي

باشد كه آفتاب شهر

فرداي فرداها تكه‌اي از انسان را فتح كند

در سايه‌هاي خوشبوي پروازي آزاد

ميز شماره 19

ناهار مي‌تواند قيمه با گوشت گرم شعر باشد

شصت روزمانده به بلوغ ناله‌هاي خفيف

اين متن به كم‌خوني در حاملگي زنان رابطه مورب دارد

در خيال دندان‌هاي كودكي

نه گوشت ديده نه شير

مي‌توان غذاي مفصلي نوش جان كرد با ميز شماره19

يكي مانده به زن ومردي نسبتا پير

موهاي‌شان را دانه دانه پنبه آسياب كرده‌اند

روي سوپ جو با گوشت تازه شتر

البته، زندگي بعد از صرف شام پر چربي زير پوست

مي توان يك هزارم ميليمتر آرام خواب از سر گذراند

مثل آبي كه زير لحاف كودك 2 ساله جريان دارد

با ترس گرسنگي صبح در كم رگي لرزيد

نه از رگ كلفت گردن راست راست راه مي‌رود در آدم

با رگ كم‌خون زير پوست و مو حرف زدن رنج مي‌خواهد

كه پايش به خوردن رسيده

خون مي‌زند بيرون از دماغ كسي

مثل كارتن‌خواب زير پاي عابر

قِل مي‌خورند مورچه‌هاي لميده در قوطي كنسرو

مي‌بيني از گوشت شتر روي ميز شماره فلان

به دماغ فلان مي‌رسد

با جهان خود سرگرم حرف مي‌شوند

در گوش پهن ديوارهاي بلند

كه سايه‌اش مي‌افتد روي ساق پاي ترك خورده كارتن‌خواب

در اجابت خستگي شبانه‌اي

چه گذشته چه از او نگذشته

60 روز رفته از بلوغ همه

برسكوي انديشه گرسنگي سر

خاموش نشسته

و تبليغات روي پل‌ها را مي‌جود

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون