• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4043 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۵ اسفند

ساينس‌فيكشن رئاليسم زمانه ماست

گروه علم و زندگي

 

 

سال 2017 ادبيات علمي- تخيلي را با آلفاگو، اخبار جعلي و جنگ سايبري احساس كرد. اين سال به امكان سكونت در فضا و استقرار در دريا نزديك شد؛ و از سوي ديگر جنگ هسته‌اي و بيماري‌هاي همه‌گير به سوي انسان سرازير شدند. با تشديد تغييرات تكنولوژيك و زندگي روزمره‌اي با عصاره پادآرمانشهري، ادبيات علمي- تخيلي به كدام سو مي‌رود؟ آيا «ادبيات جريان اصلي» مسووليت آن را برعهده مي‌گيرد؟

مجله «Nature» از شش نويسنده پيشتاز ژانر علمي-تخيلي خواسته است درباره ويژگي‌هايي كه اين ژانر را در انتهاي اين سال خار‌ق‌العاده مي‌كند، صحبت كنند كه نظر دو نويسنده را مي‌خوانيد.

 

لارن بيوكس قدرت Afrofuturism (آينده‌گرايي آفريقايي)

آيا ادبيات علمي- تخيلي مناسبِ دوره‌اي است كه در آن تغييرات آب‌وهوايي، بحران پناهندگي و قيام راستگراهاي افراطي رخ داده؟ بله اما نه به دليل آنچه از آينده دنيا پيش‌بيني مي‌كند بلكه به خاطر چگونگي تحليلش از كسي كه ما در اين دوران هستيم.

اورسولا كي. لوگويين در داستان كوتاه «كساني كه از خير املاس گذشتند» (1973) داستان مدينه فاضله‌اي را روايت مي‌كند كه شهروندانش بهاي سنگيني براي ساكن بودن در آن مي‌پردازند؛ كودكي تنها در زيرزميني تاريك و كثيف شكنجه مي‌شود تا شادي مردم شهر را تامين كند.

املاس روشي متقاعدكننده براي درك جهاني كه در آن بزرگ شدم داشت؛ من سفيدپوستي اهل آفريقاي جنوبي هستم كه تحت سلطه رژيم آپارتايد بزرگ شدم. سفيدپوست‌ها حدود 9 درصد جمعيت را تشكيل مي‌دهند اما تا سال 1994، آنها باقي مردم كشور را با رژيمي نژادپرست، غيرانساني و خشن به گروگان گرفتند؛ مردم رنگين‌پوست را ملزم به كار و حضور در مدارس غيراستاندارد مي‌كردند و پايداري آنها را با گاز اشك‌آور و شليك گلوله پاسخ مي‌دادند.

ادبيات علمي- تخيلي فاصله‌اي را براي غلبه بر مساله درماندگي در دوره پردردسر ما ايجاد مي‌كند. ما مي‌توانيم ايده‌ها و سناريوها را پياده كنيم چون مخلوقات داستان‌هاي اخلاقي، اسطوره‌ها و تمثيل‌ها، سخنراني‌هاي تد (Ted Talks)، مساله ترامواي اخلاقي هستيم. ادبيات نشان مي‌دهد چگونه با خودمان گلاويز شده‌ايم. چطور با تصورِ غيرقابل تصورها مي‌توان حقيقت را تاب‌آور كرد.

Afrofuturism جنبشي هنري، زيبايي‌شناختي و فلسفي است كه ادبيات علمي-تخيلي، جادو، اعتقادات سنتي، تاريخ و فرهنگ سياهپوستان را تركيب مي‌كند. براي مثال ان‌اندي آكرافور رمان‌نويس نيجريه‌اي- امريكايي در آثارش، سلي رابي كين، كارگردان سنگالي در فيلم «داكار ديگر»، وانوري كاهيو كارگردان كنيايي در اثر هنري‌اش «AfroBubbleGum» و شادرك چيكوتي، نويسنده اهل مالاوي در كتاب «پادشاهي آزوتوس» با مسائل اجتماعي خاص كشورهاي در حال توسعه و روش‌هاي خلاق، جايگزين و غيرمنتظره‌اي كه مردم با آنها زندگي‌‌شان را سر مي‌كنند، سروكار دارند. جالب‌ترين جنبه «آينده‌گرايي آفريقايي» شايد اين باشد كه چطور شهامت مي‌كند متصور آينده‌اي براي «قاره سياه» شود كه به صورت منزجركننده‌اي از تاريخ‌ها حذف شده است. لزوما شهرهاي جايگزيني را مجسم نمي‌كند اما شرحي از سازوكار واقعي اختلال و استعمارزدايي كه در سراسر اين قاره در حال وقوع است، مي‌دهد.

قانون اساسي دموكراتيك كه در سال 1997 در آفريقاي جنوبي تصويب شد براساس ضابطه فلسفي آفريقاييِ «اوبونتو» است؛ به اين معني كه «آنچه من هستم به خاطر آنچه همه ما هستيم. » اين نظريه انساني عقلاني است كه همه با يكديگر مرتبط و وابسته هستيم. مهيج‌ترين ادبيات علمي-تخيلي به بررسي معناي انسان‌ بودن نه فقط از لنز آنچه تكنولوژي با ما مي‌كند بلكه آنچه ما با تكنولوژي انجام مي‌دهيم، مي‌پردازد. و در آفريقاي جنوبي كه ما با چالش‌هاي منحصربه‌فرد و كمبود منابع مواجه هستيم هر زمان نقشه‌ كاري را مي‌ريزيم تحت فشار زياد آن را پي مي‌گيريم. در زبان خوسايي، عبارت «vuku’nzenzele» به معناي «برخيز و دست به كار شو» است.

نوآوري در آفريقا مثل زاغي است كه خودش دست به كار مي‌شود؛ ما بهترين تكه‌ها را از ضوابط و سنن مختلف مي‌رباييم تا اقداماتي را صورت بدهيم كه در شرايط خاص ما پاسخگو باشند. دانش بومي و اجتماعي در كنار علم و پزشكي قراردادي قرار مي‌گيرد. مثال‌ها طيف گسترده‌اي را از توسعه نرم‌افزارهاي پرداخت پول تلفن‌هاي هوشمند پيشتاز مانند Mpesa تا ساخت بادبادك‌هايي كه به عنوان دوربين‌ براي تحقيقات جغرافيايي استفاده مي‌شوند و ارسال پيام يادآوري مصرف دارو‌ به افرادي كه تحت درمان بيماري سل يا ايدز هستند. نرم‌افزار Vimba افرادي را كه از آزار و اذيت جنسي نجات يافته‌اند به سازمان‌هاي بحران مرتبط مي‌كند؛ همچنين محققان دانشگاه Stellnbosch نزديك به كيپ تاون كيسه‌هاي چاي نانو‌فيبري را ساخته‌اند كه آب مناطق روستايي را تصفيه مي‌كند. اما منحصربه‌فرد بودن ما به چگونگي بيان داستان‌مان بازمي‌گردد. اين موضوع شامل كشف انسان‌تباري 250 هزار ساله به نام «انسان نالِدي» مي‌شود. گروهي از «كاوشگران زيرزميني» كه تمامي اعضاي آن زن هستند، از «غار ستاره» نزديك ژوهانسبورگ پايين رفتند تا بقاياي انسان نالدي را از زير خاك بيرون بكشند؛ آنها در اين كاوش از زباني استفاده كردند تا خود را از تاريخ ديرينه‌شناسيِ انساني، كه براي سر پا نگهداشتن نژادپرستي مورد استفاده قرار مي‌گيرد، دور كنند. تمامي اين دستاوردها دليلي بر نياز ما به ادبيات علمي- تخيلي در آفريقاست. داستان‌هايي كه خودمان درباره خودمان مي‌گوييم آنچه هستيم و آنچه مي‌توانيم باشيم را شكل
مي‌دهند.

كيم استنلي رابينسون: عينك‌هاي 3D در واقعيت

در حال حاضر ما در رماني علمي- تخيلي كه همه در نوشتن آن سهيم هستيم، زندگي مي‌كنيم. زمان حال فرار است و مشخص نيست در آينده شاهد چه رويدادهايي باشيم. شايد تغييرات آب‌وهوايي شگرفي روي بدهد. رويداد انقراض جمعيتي، ركود كشاورزي و درگيري‌هاي مرگبار ميان گروه‌هاي انساني نااميد كه از جمله آنها مي‌توان به جنگ هسته‌اي اشاره كرد. براي سروكار داشتن با اين آينده‌هاي احتمالي، ترجيح مي‌دهم ابتدا به شرح داستاني بپردازم. و روشي از ايده‌هاي سازمان‌يافته را گسترش بدهم.

ادبيات علمي- تخيلي همان رئاليسم زمانه ما است. اين ژانر زمان حال را مثل تيرانداز شكاري كه كبوتري را هدف مي‌گيرد و چند لحظه بعد از شليك را پيش‌بيني مي‌كند تا آنچه را هنوز به زمان حال نرسيده اما تاثير خودش را گذاشته، نشان دهد. اين مثال استعاره‌ها و نظامي از معاني را به ما مي‌دهد تا لحظه‌مان را متصور شويم. بنابراين، همان طور كه در مورد هرگونه هنر رئاليستي صدق مي‌كند، در اين مورد هم فقط يك رشته از تاروپود كل موقعيت را بيرون مي‌كشي و هر جا رفت آن را دنبال مي‌كني. چون يك رمان يك دنيا نيست. حتي اگر درباره يك دنيا باشد، يكي از صدميليون داستاني است كه مي‌توان گفت بنابراين قرار نيست در آن همه‌چيز توصيف شود.

ما داستان مي‌خوانيم تا دو تجربه علمي-تخيلي را كسب كنيم: سفر زمان و تله‌پاتي. داستان ما را به زمان‌ها و مكان‌هاي ديگر (مانند دوره نيابت سلطنت انگلستان، عصر يخبندان، قمرهاي مشتري) و به درون ذهن افراد مي‌برد؛ جايي كه افكار آنها را مي‌شنويم و احساسات‌شان را احساس مي‌كنيم.

و ادبيات علمي- تخيلي هر زماني را مي‌تواند توصيف كند؛ از فردا تا ميلياردها سال پس از آن. اين ژانر وسعتي پهناور دارد و زيرژانرهاي بسياري خلق مي‌كند كه هر كدام ويژگي‌هاي خودش را دارد. داستان‌ زيرژانري مثل «اپراي فضايي» در آينده‌اي دور رخ مي‌دهد كه گاهي نويسنده براي تاثير نمايشي بيشتر، كل جهان هستي را مكان داستان قرار مي‌دهد. ادبيات علمي- تخيلي كه داستان‌هاي آن در آينده‌اي نزديك روي مي‌دهد رئاليسم مقدماتي‌اي است كه در بالا شرح دادم. در ميان اينها، مثلا از يك تا سه قرن بعد، منطقه داستاني كم‌جمعيت‌تري وجود دارد كه به نظرم جالب است. مي‌توانيم آن را «تاريخ آينده» بناميم. داستان‌هايي كه در اين منطقه واقع شده‌اند شبيه به رمان‌هاي اجتماعي قرن نوزدهم هستند؛ شخصيت‌ها نه تنها با يكديگر تعامل مي‌كنند بلكه با جوامع و حتي سياره‌هاي خود وارد تعامل مي‌شوند. ما كه با پيچيدگي‌هاي سردرنياوردني روزگارمان روبه‌رو مي‌شويم، رويدادها از يك قرن پس از حالا براي‌مان شرح داده مي‌شوند و اين امكان را براي ما فراهم مي‌كنند كه عناصر انتخابي را براي بررسي شفاف‌تر در نظر بگيريم.

فكر مي‌كنم كاركرد زيبايي‌شناختي ادبيات علمي- تخيلي در همين مورد است. پيش‌بيني‌اي در كار نيست. در عوض دوكاره عمل مي‌كند مانند لنز عينك‌هاي سه‌بعدي. از طريق يك لنز مصرانه مي‌كوشيم آينده احتمالي را تصوير كنيم. از طريق لنز ديگر، شبيه حالاي خود را مي‌بينيم؛ به شكل تشبيهي قهرمانانه مي‌بينيم كه مي‌گويد: «گويي جهان ما مانند آن است.» وقتي اين دو نگرش با يكديگر ادغام مي‌شوند، بعد مصنوعي سوم كه به عرصه وجود مي‌رسد «تاريخ» است. ما خودمان، جامعه و سياره‌مان را همان طور كه مارسل پروست مي‌گويد «مانند غول‌هايي مي‌بينيم كه در سال‌ها شيرجه زده‌اند.» بنابراين چهارمين بعد است كه وارد ديد مي‌شود: زماني گسترده و جايگاه ما در آن. برخي خواننده‌ها نمي‌توانند اين ادغام را درك كنند؛ در نتيجه از ادبيات علمي- تخيلي خوش‌شان نمي‌آيد؛ به چشم آنها سوسويي غيرواقعي مي‌زند و سرشان را درد مي‌آورد. ولي به چشم‌هاي‌تان استراحتي بدهيد و نتايج در وضوح خود خواهند درخشيد.

Nature

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها