ثمر فاطمي
قبل از سال 1375 دكهداران به محل توزيع روزنامهها و نشريات ميرفتند و سهميه خود را براي روز يا هفته ميگرفتند. به همين دليل هم روزنامهها دير به دكهها ميرسيد و زمان فروش نشريات از طريق دكه به هدر ميرفت. حجتالله جيرودي، پيشكسوت مطبوعات اما توانست با تغيير در شيوه توزيع سرعت عمل را چاشني كار مطبوعاتيها كند تا روزنامهها سريعتر به دست مخاطب برسد. اين ايدهپرداز 72 ساله ميگويد كه بايد ساختار توزيع مطبوعات به طور كلي دگرگون شود. اگر دگرگون نشود، ما الباقي نشرياتي را هم كه داريم از دست خواهيم داد. او معتقد است كه اگر مديران مطبوعات و متوليان توزيع، شهرداري و مديران وزارت ارشاد اراده كنند و دست به دست هم بدهند و مشكل توزيع و اشتراك مطبوعات را حل و راهحلهاي نجات آن را اجرايي كنند، ميشود براي 6-5 سال يا 10 سال آينده مطبوعات را به لحاظ توزيع بيمه كرد.
ما مطبوعاتيها هميشه اين گلايه را از دكهدارها داشتهايم كه محصولمان خوب ارايه نميشود. صنف دكهداران اما با منطق بازار كار ميكنند. منطق بازار هم عرضه و تقاضا است و دكهداران ميگويند روزنامهاي كه فروش نميرود را روي دكه نميگذارم كه فقط جا اشغال كند. ساختار دكهها هم كه تغيير نميكند. ساختار دكهها آنقدر منسجم و سنتي است كه هيچ نتوانستهايم اين ساختار را تغيير بدهيم. همانطور كه خود شما هم قبلا گفته بوديد كه كيوسكها و دكههاي مطبوعاتي فرانسه و آلمان را بررسي و نتيجه بررسيها و مشاهداتتان را در قالب طرحي به شهرداري تهران هم پيشنهاد كرده بوديد، اما تغييري ايجاد نشد. آيا براي زنده ماندن مطبوعات لازم است فرم ارايه مطبوعات در دكهها تغيير كند؟
در مجموع در شرايط امروز جامعه مطبوعاتي ما متاسفانه يك چرخه معيوب به وجود آمده كه همه اينها دست به دست هم دادند تا امروز كه كل مطبوعات ما به نوعي زمينگير شدهاند. به نظر من ساختار توزيع، ساختاري بسيار قديمي است و شرايطي كه امروز با آن مواجهيم مربوط به همان ساختار ميشود. همانطور كه شما گفتيد، دكهداران براي فروش روزنامه مطابق منطق بازار عمل ميكنند. همه اينها نشان ميدهد كه ما بايد ساختارمان را ترميم كنيم و اين موضوع به شهرداري و وزارت ارشاد برميگردد. ساختار كيوسكهاي مطبوعاتي در معابر شهري به اين شكل به وجود آمده كه عرضهكننده مطبوعات كشور باشند، اما متاسفانه به دليل مديريت غيراصولي همه اينها به فروش تنقلات و ساير كالاها روي آوردهاند. در نتيجه مطبوعات به حاشيه رانده شده و فقط مستمسكي است براي ادامه كار دكهدارها. به نظر من هم خود مطبوعات به طور كلي بايد يك اقدام همهجانبه را با كمك شهرداري و وزارت ارشاد به وجود بياورد كه جايگاه اصلي مطبوعات در دكهها به رسميت شناخته شود. امروزه مطبوعات اكثرا روي يك پالت، زير پا گذاشته شده و اگر كساني بتوانند از آنجا ابتياع كنند، در اختيارشان قرار ميگيرد. به نظر من امروز بايد ساختار توزيع مطبوعات به طور كلي دگرگون شود. اگر دگرگون نشود، ما الباقي نشرياتي را هم كه داريم از دست خواهيم داد. بايد كاري كنيم كه كالاهايي مثل كتاب، مطبوعات، سيدي، فيلم كه به آنها كالاي فرهنگي گفته ميشود را در كيوسك متمركز كنيم. اگر اين كار انجام شود قطعا راه چارهاي به وجود ميآيد. اگر دقت كنيد، بسياري از كالاي فرهنگي در جاهايي مثل سوپرماركتها و مغازهها توزيع ميشود و سودش به اين افراد ميرسد. يك اراده جمعي بايد از طرف دستاندركاران مطبوعات، توزيع، مسوولان وزارت ارشاد و شهرداري كه بتوان اين كالاهاي فرهنگي را در كيوسكها متمركز كرد تا بتوان درآمدي را براي كيوسك ايجاد كنيم تا انگيزهاي براي دكهداران باشد و در عين حال كه مطبوعات هم جايگاه خودش را پيدا كند. متاسفانه نبود يك مديريت منسجم در توزيع مطبوعات همه اينها را به وجود آورده و مطبوعات را به حاشيه رانده است.
بهتر است از اين منظر به كار خودمان بنگريم. مديران مطبوعات در واقع مدير يك خط توليد هستند، چرا براي رساندن درست محصول خودشان به مخاطب هيچ كاري نميكنند؟ يك سوي ماجرا بحث دكه به دكه در شهر است اما ما در ارسال روزنامه به شهرستانها هم مشكل داريم. مثلا به سختي روزنامه را به سيستان و بلوچستان ارسال ميكنيم. سختتر اين است كه در سيستان و بلوچستان هم روزنامه تا به شهر ديگر برود، خودش زماني 24 ساعته ميطلبد و اساسا موضوعيت خود را از دست ميدهد.
اين چرخه معيوب به همه زمينهها سرايت ميكند. روزي مطبوعات در شرايطي بود و پتانسيلي داشت كه براي سيستم حمل و نقل ما جذابيت داشت كه بتوانند اين كالاي فرهنگي ضروري را براي استفاده مردم جابهجا كنند. الان متاسفانه آنها هم به دليل اينكه همه دنبال پول بيشتر هستند، كالاي مطبوعاتي را در درجه دو وسه اهميت قرار ميدهند و به همين دليل است كه كالا به موقع به دست مصرفكننده در اقصي نقاط كشور نميرسد. من فكر ميكنم كه شركتهاي توزيع هم با اين قصه مشكل دارند. قيمت بالاي حمل و نقل موجب شده كه اين اتفاق نيفتد. نميشود كه مطبوعات را در رديف كالاهاي ديگر قرار داد. امروزه همه سيستمهاي حمل و نقل از هواپيما تا پست و ترمينالهاي مسافربري، كالاي مطبوعاتي را به عنوان يك كالاي فرهنگي ضروري كه بايد به دست مردم برسد، نگاه نميكنند. همه اينها به دليل ساختار بيزينسي است.
ارگانهاي عريض و طويل كه بودجههاي بسيار كلاني در اختيار دارند و كارهاي تبليغي يا فرهنگي ميكنند به اين چرخهها توجهي نميكنند. همين وزارت ارشاد، سازمان تبليغات اسلام و ارگانهاي متعددي كه امروزه از بودجه دولت استفاده ميكنند، هيچ كدام نگاهي به مساله مطبوعات و كالاي مطبوعاتي و فرهنگي ندارند. كالاي مطبوعاتي، فرهنگي يك كالاي مهجور عقب افتاده در حاشيه رانده شده، تلقي ميشود. چيزي كه شما ميگوييد به نظر ما هم بسيار مهم است. ولي دست و بال شركتهاي توزيع بسته است. شركتهاي توزيع شركتهاي خصوصي هستند كه حمايتي از آنها نميشود. امروز تعداد زيادي از مديران مطبوعاتي در مجلس هستند كه ميتوانند تاثيرگذار باشند و راهكارهايي را از طريق پيشكسوتان كار مطبوعات، مديران مطبوعاتي و كساني كه دست اندركار تبليغ، ترويج و توزيع مطبوعات هستند، ايجاد كنند.
شما خودتان يك بار ساز و كار حرفهاي ايجاد كرديد كه خيلي به مطبوعات كمك كرد. اگر بخواهيد طرح جديد بدهيد يا شيوهاي جديد براي توزيع مطبوعات ارايه كنيد، چه راهحلي ميدهيد؟
راهحل اساسياش هماني است كه گفتم؛ بايد يك اراده جمعي به كار گرفته شود كه بتوان اين ساز و كار را دوباره راهاندازي كرد؛ ضمن اينكه امروز مثل ده سال پيش نيست. من تقريبا حدود ده سال است كه توزيع را به دوستان جديد واگذار كردهام و آنها همان روش قبلي را ادامه دادهاند اما آن روش ديگر جواب نميدهد. اگر بخواهيم كار درستي انجام دهيم بايد ساز و كار تازهاي به وجود بياوريم.
اين ساز و كار جديد چه ميتواند باشد؟
شهرداريها ميتوانند نقش بسيار موثري را بازي كنند. يكي از مسائلي كه امروز دكهها دارند اين است كه مردم خيلي به دكهها مراجعه نميكنند، ترافيك شهري هم دخيل است. براي اينكه مردم روزنامه بخرند، حتما بايد ماشينشان را جايي پارك كنند و به دكه بروند. من در سالهاي گذشته كاري كردم كه بسيار هم موثر بود؛ كالاهاي فرهنگي را سر معابر و چهارراههايي كه شلوغ است و رفت و آمد زياد است، به مردم نشان دهند. مردم بايد تيترهاي كالاهاي ما را ببينند و بخرند. بايد دسترسي آسان براي مخاطب ايجاد شود. يكي از راهكارها اين است كه معابري شناسايي شود تا بشود مطبوعات را راحتتر در دسترس عموم قرار داد. دومين راه اين است كه امروز خيلي از مردم براي خريد مايحتاجشان به فروشگاههاي بزرگ و زنجيرهاي ميروند، ميتوان فروشگاههاي بزرگ را مجاب كرد كه مطبوعات را به عنوان يك كالاي فرهنگي ضروري بشناسند و آن را پاي صندوقهاي فروششان عرضه كنند. الان بسياري از شهرهاي ما ميادين تربار دارند كه ميشود در اين مكانها مطبوعات را توزيع كرد. ما بايد به دنبال مشتري برويم. ديگر مثل ده سال پيش نيست كه ما در جايي بنشينيم و صبر كنيم تا مشتري سراغ ما بيايد.
خب همه اينها مستلزم صرف هزينه است.
بله، درست است. يك بودجهاي براي مطبوعات داريم كه همه ساله از طريق مجلس تصويب ميشود و در اختيار مطبوعاتيها قرار ميگيرد. هيچ بودجهاي براي توزيع اختصاص داده نميشود. توزيع پنجاه درصد مساله است. امروزه هيچ يارانهاي به توزيع اختصاص داده نميشود؛ ضمن اينكه در ده سال گذشته هزينههاي سيستم حمل و نقل پانصد درصد افزايش پيدا كرده. وقتي بخواهيم يك بسته مطبوعاتي را به يك مركز استان بفرستيم، شركتهاي توزيع كه 35-30 درصد از فروش مطبوعات ميگيرند بخش زيادي از آن صرف هزينههايي مانند اجاره، مكان، آب و برق و كارمند و ساير چيزها ميشود، بخشي از آن هم به حمل و نقل داده ميشود. فرض كنيد بخواهيم بستهاي به اصفهان بفرستيم، اصفهان حدود هفتاد شهر زيرمجموعه دارد كه از اصفهان به آن شهرها خودش هزار دردسر است. سيستم حمل و نقل كشور ما، سيستم شصت سال پيش است. هنوز نميتوان مستقيم از تهران به همه شهرها ارسال كنيم. بنابراين بايد پست شود به مركز استان و از آنجا به شهرهاي زيرمجموعه. همه اينها باعث ميشود كه از سرعت، علاقهمندي و انگيزههاي ارسال به شهرهاي زيرمجموعه كاسته شود. در نتيجه امروز شركتهاي توزيع را ميبينيم كه به دليل نبود امكانات و منابع مكفي قادر به اين كار نيستند. پيشنهادم اين است كه بخشي از يارانه را به توزيع اختصاص دهند. من حدود ده سال پيش ساز و كاري را به متوليان چاپ كه آن زمان آقاي انتظامي بود، پيشنهاد دادم و گفتم كه بخشي از بودجه يارانهها را به كنسرسيوم حمل و نقل اختصاص دهيم كه صرفا بتواند مطبوعات را به اقصي نقاط كشور برساند . اين كار باعث ميشود كه مديران مطبوعات بيشتر از بخش فروش براي حمل و نقل هزينه نكنند.
در بيشتر كشورهاي خارجي مردم از خواب كه بيدار ميشوند، اولين چيزي كه در خانهشان آمده، روزنامه است. يعني مردم قبل از اينكه از خانه خارج شوند، روزنامه را برميدارند و ورق ميزنند. چيزي كه ما در ايران نداريم. به نظر شما اين مشكل توزيع است يا نداشتن مشترك؟
مشكل هيچ كدام از اينها نيست. يكي از مهمترين مسائل توليد مطبوعات چاپخانهها هستند. متاسفانه فقط 12-10 چاپخانه در تهران متمركز شدهاند. يعني چاپخانههايي كه در مراكز استانها مطبوعات را توليد ميكنند، خيلي كم هستند. يكي، دو تا استان بيشتر چاپخانه ندارند مثلا استان خراسان كه خودش هم دو، سه تا روزنامه دارد، چند تا ماشين چاپ هم روزنامه جامجم وارد كرد كه در برخي شهرستانها مستقر است كه به دليل نبود مديريت درست از بين رفته است.
ما بايد حداقل در مراكز استانهايمان چاپ روتاتيو (يعني چاپي كه رول باشد و بتواند روزنامه را چاپ كند) داشته باشد. در اين صورت ساعت 10-9 شب كه pdf محصول به چاپخانههاي تهران فرستاده ميشوند، به جاي اينكه در تهران چاپ شود و با روشها و مشكلات مختلف به شهرهاي ديگر فرستاده شود، pdf به چاپخانههاي مراكز استانها هم ايميل ميشود و از آنجا به شهرهاي زيرمجموعه فرستاده شود. امروزه ما به دليل مشكلات سختافزاري كه همين چاپخانهها هستند، نميتوانيم چنين كاري كنيم. ماشينآلات چاپ، گران هستند و براي توليدكنندهها و صاحبان سرمايه گران تمام ميشود و حاضر نيستند كه با حجم امروز مطبوعات ما كارشان را توسعه دهند و سرمايهگذاري كنند اين اتفاق بيفتد.در واقع يكي از چرخههاي بسيار بسيار معيوب ما، همين امكانات سختافزاري است.
در چاپخانه خود من روزي سي روزنامه چاپ ميشود. از ساعت هفت بعدازظهر تا 2 نصفه شب بايد چاپ اينها تمام شود تا بتواند به دست توزيع برسد و از آنجا هم به اقصي نقاط كشور برسد. اگر اين اراده وجود داشته باشد كه مطبوعات را بهروزرساني كنند، وزارت ارشاد يا حتي دولت بايد وامهاي كمبهرهاي در اختيار چاپخانهها قرار دهند كه در شهرستانها ماشينآلات روتاتيو بياورند تا اين اتفاق بيفتد. در غير اين صورت هميشه دررويهمين پاشنه ميچرخد و چيزي كه مورد نظر شماست كه صبح روزنامه به دست مردم برسد، اتفاق نميافتد.
تجربههاي كشورهاي توسعهيافته كه روزنامه سر صبح به دست مخاطب ميرسد، چطور؟
يكي از دغدغههاي ما در سي سال گذشته اين بود كه صبح روزنامه را در خانهها به دست مردم برسانيم. در گذشته ما روزنامهفروشها را ملزم ميكرديم كه روزنامهها را دم خانهها به مشتركينشان برسانند اما اتفاق ناگواري كه افتاده و همان سيستم توزيع رايگان باعث شده كه روزنامهفروشان مشتركان سنتي خود را از دست دادهاند و ديگر هيچكس امروز نشريات را در خانهها نميبرد. متاسفانه پست هم به دليل سازوكاري كه دارد گران تمام ميشود. روزنامه هزار تومان تمام ميشود از آن طرف مدير مطبوعاتي بايد هزار تومان بدهد كه روزنامه را دم خانه بفرستد. از طرف ديگر هزينههاي چاپخانه، سيستم حمل و نقل به پست و شركت توزيع را دارد و ديگر قادر نيست در همه اين زمينهها كار كند.
يكي از مشكلات همين است، دومين مشكل اين است كه روزنامهها با توجه به هزينه توليدشان، بسيار ارزان هستند، چطور ميشود از نظر اقتصادي روي 16صفحه روزنامه با مبلغ هزار تومان برنامهريزي كرد؟ الان گرفتن يك كپي برگه A4 صد تومان هزينه دارد. چطور ميشود 16 صفحه روزنامه با اين شرايط سرسامآور توليد كرد؟ پنجاه درصد هم بايد به شركت توزيع برود، پنجاه درصد بايد به جاي ديگري برود، اين اصلا نه عقلايي است نه منطقي است نه ميشود به اين سازو كارها توجه كرد و از نظر بيزينسي به آن نگاه كرد. مشكل ديگر اين است كه اگر روزنامه را از هزار تومان، دو هزار تومان كنيم ديگر كسي نميخرد. چرا نميخرند؟ چون به آن بها ندادهايم و به لحاظ فرهنگي تبليغ برايش نكردهايم.