مشاهده يك معماري
داوود شهيدي
ميگويم كه تمام هنرها در معماري مستتر هستند. در تعاريف سنتگراي معماري، اين هنرها هستند كه به شكل تزيين بر بدنه ساختمان ميآويزند و آن را ميآرايند يا در معماري معاصر، در انديشههاي زيباشناسي نفوذ ميكنند و به تعبيري آن را و ارزشهايش را تسخير ميكنند و از آن خود ميكنند و براي مثال، تعريف معماري ميشود: يك مجسمه با عملكرد زيست؛ و خب، اين به معني حضور تمام موارد مربوط به مجسمهسازي مدرن و براي مثال تركيبات حجمي، در معماري است.
ولي همين تركيبات حجمي اسكالپچرال در معماري را بايد مشاهده كرد و ديد.
و طبيعي است كه اين، با بهكارگيري ابزار هنر است كه ميبايد تا ديد نو و مجرد يك هنرمند به روايت موهولي ناگي، درك و دريافت شود و اين تنها با خلق يك نگاه هشيار و تيز و كنكاشگر امكانپذير است كه تنها در هنر عكاسي است كه يافت ميشود و خب بازهم اين هنر است كه وارد ميدان درك فضاي معماري ميشود.
و حالا انرژي نهان در فضا و حجم را مطرح ميكنم كه به انسان منتقل ميشود و او را در امتداد يك مسير به حركت درميآورد تا به تعبيري پروسه حركت در فضاي معماري تحقق يابد و اينبار، تنها مديوم بياني شايسته و پذيراي انجام اين امر هنر سينما است و ميبينيم كه بازهم اين عرصه هنر و دانش مربوط به امر زيباشناسي است كه كارساز است.
حال در يك نتيجهگيري ساده درمييابيم كه در تمام گردشها و گردشگريهاي شهري، با اين موبايل هوشمند كه اين روزها، در جيب و كيف همهمان است و البته با اندكي كسب دانش عكاسي و سينما، ميشود امر مشاهده يك معماري را انجام داد. همين!
بوي بهار ميآيد و ما را به گردشگري ميخواند. اين يك تصور غلط است كه تنها كلمات و عبارات راهنماي خبرنامهها هستند كه دانش محسوب ميشوند. ولي دانش مكتوب با ديدن است كه كامل ميشود. با مشاهده است كه ما دانستههاي خود را ميآزماييم و بازسازي ميكنيم.