فرزانه قبادي| سالها گذشته از روزهايي كه دفاتر روزنامهها با دادن چند قران به نوجوانان روزنامه فروش آنها را راهي خيابانهاي اصلي ميكردند تا فرياد بزنند و روزنامه را روي دستشان بگيرند كه: «روزنامه... روزنامه... آخرين خبر...» تيترها را بلند بخوانند و از گزارشها و اخبار داخل روزنامه براي عابران بگويند. حالا روزنامهها در سكوتي عميق روي دكهها كنار هم رديف ميشوند، كسي روي دست بالا نميگيردشان و كسي تيترها و اخبارشان را در معابر عمومي شهر مرور نميكند. اين روزها دكهها به نوعي آخرين ويترين مطبوعات هستند، آخرين حلقه زنجيره توليد روزنامه قبل از رسيدن به دست مخاطب. اما صاحبان اين ويترينها چقدر با محصولي كه ارايه ميكنند ارتباط دارند و چقدر آن را ميشناسند و ميتوانند در معرفي اين محصول به مخاطب نقش ايفا كنند؟ دكهداران به اين سوالها پاسخ دادهاند.
٭روزنامه اعتماد در راستاي انجام وظيفه خود در انعكاس سختيهاي چرخه توليد، توزيع تا مصرف مطبوعات بنا داشت با همه دستاندركاران اين عرصه از جمله دكهداران گفتوگو كند. در اين شماره تنها بخشي از دكهداران نظراتشان را بيان كردند و در شمارههاي بعد ديدگاه ديگر همكاران شان را نيز منعكس خواهيم كرد. خبرنگار روزنامه اعتماد از دوستاني كه اجازه دادند، عكس گرفت و آنهايي كه عكس ندارند، اجازه عكاسي ندادهاند.
30ساله
سيكل
محدوده شريعتي
قاسم مجلهخوان است و گاهي هم نگاهي به تيتر روزنامهها مياندازد: «مجلههاي خانوادگي و تغذيه را معمولا مطالعه ميكنم، مطالب جالبي دارند.» سالهاست در همين دكه كار ميكند و مشتريهاي ثابتش را خوب ميشناسد، اما آنها كه روزگاري براي مجله ماشين و موفقيت و دنياي تصوير به دكهاش سر ميزدند حالا تعدادشان به تعداد انگشتهاي دست رسيده: «الان همه در گوشيهايشان روزنامه ميخوانند، يك بار در گوشي يك نفر ديدم همه صفحههاي روزنامهها را داشت ميخواند، معلوم است كه كسي روزنامه نميخرد، » اما او هر هفته مجلاتي كه روي پيشخوان ميچيند را تغيير ميدهد تا همه مجلهها و روزنامهها را مردم ببينند: «دوست داريم مردم روزنامه بخرند، به سود خود ما هم هست.»
27ساله
ديپلم
محدوده ميدان قصر
شهرام ميگويد: «اگر تا 3 سال پيش 80 نسخه همشهري برايمان ميآمد، 70 نسخهاش فروش ميرفت، اما الان 40-30 نسخه بيشتر فروش نداريم، وضعيت باقي روزنامهها هم همين است.» از مشتريهاي ثابتش ميگويد و اينكه هنوز اهالي محل و قديميترها ميآيند و كيهان و اطلاعات به رسم هميشه ميخرند. شهرام 15 سالي ميشود كه در دكه روزنامهفروشي مشغول كار شده اما ميانه خوبي با روزنامهخواني ندارد، البته از محتوا و موضوعات مجلات و روزنامهها تا حدي آگاه است تا اگر كسي براي انتخاب نشريهاي كمك خواست بتواند راهنمايياش كند.
28ساله
زير ديپلم
مــحــدوده سيدخندان
كاوه از ابتدا شرط ميكند كه در مورد دكهدارها «چيز بد» ننويسيم و بعد حاضر به گفتوگو ميشود. اهل روزنامه خواندن نيست، اما روزنامهها را خوب ميشناسد، از جهتگيريهاي سياسيشان تا آدرس دفتر تحريريه چند روزنامه را خوب بلد است. ميگويد با مشتريها گپ ميزند و ارتباط خوبي دارد اما كمتر پيش ميآيد در مورد روزنامهها و مجلهها و مطالبشان صحبت كنند: «هركس روزنامه و مجلهاي كه ميخواهد را برميدارد و ميرود، بعضي هم كمي به تيترها و جلدها نگاه و انتخاب ميكنند.» سايه فضاي مجازي روي دكه كاوه هم افتاده: «فروش ما تقريبا نصف شده، كسي روزنامه نميخرد، همه در اينترنت خبرها را ميخوانند.»
40ساله
ديپلم
محدوده خواجهعبدالله
علي از روزي كه سربازياش را تمام كرد، آمد و كنار پدرش در همين دكه كارش را شروع كرد، روزنامههاي ورزشي را هر روز مطالعه ميكند و گاهي هم سري به روزنامههاي سياسي ميزند. ميگويد: «هفت صبح پرفروشترين روزنامه دكه است كه گاهي تا ساعت 12 ظهر تمام ميشود، روزنامههاي سياسي را معمولا افراد بالاي 40 سال ميخرند و جوانها معمولا روزنامه ورزشي ميبرند.»
صفهاي مقابل دكه را خوب به ياد دارد: «دو عنوان روزنامه داشتيم، كيهان و اطلاعات، همه براي خريدن همين دو عنوان جلوي دكه صف ميبستند تا روزنامه از چاپخانه برسد. مجله هم دانستنيها بود و دانشمند و چند سالي هم خانواده سبز خوب مشتري داشت، حالا اما فروش نصف شده، همه هم به خاطر خبررساني در فضاي مجازي و تلگرام است.»
25ساله
ليسانس
محدوده كريمخان
ميگويد از بد روزگار و اينكه در رشته تحصيلياش كه صنايع است، كاري پيدا نكرده آمده و شغل پدرياش را ادامه دادهاست. اميرحسين اهل مطالعه است و ميگويد هر روز نگاهي به صفحات حوادث همشهري و ايران مياندازد و گاهي هم ماجراهايي كه در اين صفحات خوانده را براي دوستانش تعريف ميكند. شايد در تلگرام و شبكههاي اجتماعي خبرها پيدرپي منتشر ميشود اما موضوع اين است كه جزييات بسياري از خبرهاي حوادثي در تلگرام نيست و ميتوان جزييات قتلها يا ماجراهاي تلخ را در صفحه حوادث كامل خواند و براي ديگران
تعريف كرد.
اما كم پيش ميآيد اميرحسين با مشتريها و خريداران روزنامهها در مورد مطلب يا نشريهاي صحبت كند، مجلهاي معرفي كند يا نشريهاي را به كسي پيشنهاد دهد: «هركس هر روزنامهاي ميخواهد برميدارد و ميرود، فضاي دكه به شكلي نيست كه بخواهيم با مشتري گپ بزنيم. بعضي نشريات به قدر كافي شناخته شده هستند و مشتريهاي خودشان را دارند، نيازي به معرفي ما ندارند.»
27ساله
دانشجوي اخراجي
محدوده مطهري
افشين 20 سالي ميشود كه در دكه كار ميكند، از كودكيهايش كه سربرگهاي روزنامهها برايش حكم بازيچه را داشت تا امروز كه صفحات روزنامهها را به دنبال تحليل وقايع روز ورق ميزند.
هنوز هم عادت كودكيهايش را دارد. از سالهايي ميگويد كه سرش به روزنامه و مجله آنقدر گرم ميشد كه حواسش از مشتريها پرت ميشد. همان سالهايي كه هم مطبوعات بازار گرمتري داشت و هم دكهها سرشان شلوغتر از امروز بود.
معتقد است فروش روزنامهها در بعضي دكهها به صفر رسيده و اين نتيجه سوءمديريت روزنامهدارهاست. روزهاي طلايي دكه را هم به خاطر دارد، از صف روزنامهخوانها كه به چندين متر ميرسيد و از روزي ميگويد كه نتايج دانشگاهها را در روزنامه اعلام ميكردند: «آنقدر جلوي دكه شلوغ ميشد كه يك بار يادم ميآيد روزنامه تمام شد و كساني كه روزنامه به آنها نرسيده بود سايهبان دكه را شكستند.»حالا ميتوان پذيرفت كه با آنلاين شدن بسياري از كارها از جمله اعلام نتايج كنكور ديگر نياز به انتشار كاغذي نباشد ولي هنوز ميتوان اميد داشت كه روزنامهها خواندني باشند.
42ساله
سيكل
محدوده قلهك
عليرضا ميگويد: «آنقدر مشتري داريم كه اصلا وقت نميكنيم روزنامه بخوانيم، اگر بخواهيم يك ستون روزنامه را بخوانيم، ده بار بايد از جايمان بلند شويم و مشتري را راه بيندازيم.» مشتري روزنامههايي كه روي سكوي كوتاه جلوي دكه چيده بيشتر افراد مسن هستند، همزمان كه اين را ميگويد يك نفر با روزنامه ايران و يك هزار تومني جلوي پنجره كوچك دكهاش ميايستد، اشاره ميكند كه: «ايشان يكي از مشتريهاي ثابت هستند، هر روز ايران ميبرند» مشتري هم گلهمندانه ميگويد: «سالهاي قبل چهار عنوان روزنامه ميبردم، حالا وسعم نميرسد، همين يك روزنامه را ميخرم.» عليرضا از روزنامههايي ميگويد كه نامهاي بزرگي دارند اما بعضي روزها حتي يك نسخه هم فرو ش ندارند.
30ساله
فوقديپلم
محدوده تجريش
رضا تقريبا هر روز روزنامههاي ورزشي را ميخواند و گاهي هم روزنامههاي سياسي را ورق ميزند. 40 تا 50 درصد مشتريهاي نشرياتش كساني هستند كه هر روز يا هر هفته از او خريد ميكنند: «بازاريها روزنامههاي اقتصادي ميبرند براي تحليلهاي ارز و بازار بورس، خانمها مجلات دكوراسيون داخلي يا سبك زندگي و بارداري، بچهها هم گاهي سراغ مجلههاي كودكان و نوجوانان را ميگيرند.» از صف روزنامه كيهان و اطلاعات جلوي دكه ميگويد: «خيلي هم قديم نبود، سالهاي دهه هفتاد روزنامهها گاهي تا از ماشين به دكه برسند تمام ميشدند، اما حالا فروشمان يكسوم شده.»
30ساله
ديپلم
محدوده باغ فردوس
حميد يك سال و نيم است كه روزنامهفروش شده: «نه اجباري بود نه اختياري، روزگار اينطور بود كه بيايم سر اين كار» هر روز كه روزنامهها را ميچيند روي پيشخوان تيتر يك همه را ميخواند، اما وقت اينكه مطالب داخلي را هم بخواند ندارد. ميگويد بيشتر روزنامه هفت صبح و آرمان و باني فيلم و «اعتماد» ميفروشد، بيشتر مشتريهاي روزنامهها افراد مسن هستند: «البته يك مشتري ثابت جوان دارم كه كارمند بانك است و هر روز روزنامه ميبرد، اما جوانها كه تلگرام دارند روزنامه نميخوانند.» البته به واسطه نزديكي دكهاش به موزه سينما گاهي هم گذر هنرمندان به دكهاش ميافتد: «خانم نيكي كريمي گاهي ميآيد اينجا مجله فيلم و باني فيلم ميخرد، هنرمندان ديگر هم ميآيند گاهي مجلههاي سينمايي ميبرند.»
24ساله
فوقليسانس
محدوده ضرابخانه
مهران در همين دكه درس هم خوانده و حالا منتظر صدور پروانه وكالتش است. گاهي روزنامههاي جريان اصلاحات را ورق ميزند اما خبرها را از اينترنت دنبال ميكند، چند مجله تخصصي رشته حقوق را هم دنبال ميكند. از وضعيت فروش ميگويد و ليست نشرياتي كه در اين هفته به دكه رسيده ميآورد و اعداد را مرور ميكند و از فروش تك نسخه و دو نسخه بعضي روزنامهها ميگويد: «به نظرم روزنامههاي كاغذي بايد متوقف شوند، علم پيشرفت كرده و مردم نيازي به خريد مجله و روزنامه احساس نميكنند» و بعد هم از روزنامههايي ميگويد كه رنگ پيشخوان را هم نميبينند و در پستوي دكه ميمانند تا روزي كه مرجوعيها بار وانت ميشوند.
38ساله
سيكل
محدوده دولت
محمد از سال 71 كار در دكه را شروع كرده، هنوز هم روزهاي شلوغ دكه را به ياد دارد: «يك زماني از يك روزنامه 300 نسخه براي ما ميآمد، تعداد كمي مرجوع ميشد، الان همان روزنامه تعدادش نصف و كمتر شده، حتي تيراژها هم پايين آمده» محمد هر روز صفحه حوادث روزنامهها را ورق ميزند و معمولا روزنامه خبر ورزشي هم ميخواند، گاهي هم سري به هفتهنامهها ميزند و كرگدن و هفتهنامههاي ديگر را مرور ميكند. مشتريهاي ثابت دكهاش اهالي محل هستند، كساني كه سالهاست روزنامه اطلاعات ميخرند و ايران و همشهري: «اما همين مشتريهاي ثابت هم تعدادشان هر روز كمتر ميشود.»