نياز به ابتكار در بخش توزيع
جلال خوشچهره
توزيع نقش حياتي در اشاعه يك روزنامه دارد. اگر يك روزنامه فرم و محتواي عالي هم داشته باشد، وقتي روزنامه توزيع نشود يعني عملا انگار هيچ چيز چاپ نشده است. اما اينكه آيا توزيع در كشور ما به شكل ايدهآلي انجام ميشود؟ جواب به چند دليل «نه» است. يكي اينكه ما امكان چاپ روزنامه به شكل همزمان در نقاط مختلف كشور را نداريم. اگر هم برخي از روزنامهها از اين امكان برخوردار هستند، براي معدودي از استانهاست نه همه استانها. روزنامه به مراكز استانها ارسال ميشود و بعد با مشكلات متعددي بين آحاد مردم و نقاط مختلف كشور توزيع ميشود. مشكل ما الان به طور مشخص اين است كه در امر توزيع فاقد اين امكان هستيم كه بتوانيم در همه شهرها روزنامه به دست مردم برسانيم. اگر هم معدودي از روزنامهها مثل همشهري، ايران يا جام جم از اين امكانات برخوردار هستند، باز اين امكان فقط در استانهاي معدودي وجود دارد. جالب است كه معمولا مراكز استانها يا برخي از شهرهاي بزرگتر كه به مراكز استانها نزديك هستند، امكان دسترسي به موقع به روزنامه را دارند، يعني مردم شهرهاي كمي از كشور ميتوانند همان روزي كه روزنامه چاپ ميشود آن را بخرند و مطالعه كنند. روزنامهها در ايران معمولا با حداقل 24 ساعت تاخير در اختيار خواننده قرار ميگيرد يا اگر هم قرار باشد همان روز به دست مخاطب برسد، عموما باچند ساعت فاصله اين اتفاق ميافتد كه بتوانند روزنامه را به دست مخاطب برسانند. در اين شرايط چطور ميتوان از مخاطبان انتظار داشت كه روزنامه روز گذشته را بخرند؟ وقتي مطالب روزنامه ساعت 2-1 نيمه شب روي سايت قرار ميگيرد و مخاطب ميتواند بلافاصله آن را بدون پرداخت هيچ هزينهاي پرداخت كند، چرا بايد چند ساعت صبر كند؟ ما مشكل چاپخانه و امكانات توزيع داريم.رفع مشكل امكانات توزيع هم صرفا با افزايش تعداد چاپخانهها و امكانات اينترنتي ميتواند برطرف شود.
به نظر من بايد در سراسر استانها چاپخانههاي همزمان داشته باشيم و اين امكان براي همه روزنامهها، چه روزنامههاي دولتي و چه روزنامههاي بخش خصوصي فراهم شود. با انجام اين كار ميتوان دقيقا در همان زماني كه روزنامهها در چاپخانههاي تهران چاپ ميشوند، در چاپخانههايي كه در مراكز استانها هم وجود دارند، چاپ شوند و اين روند رسيدن روزنامه به دست مردم در ساير استانها و شهرهاي آن استانها را سريعتر و راحتتر ميكند و ميتوان اميدوار بود كه مخاطب رغبت بيشتري براي تهيه روزنامه پيدا كند. الان روزنامهها به مراكز استان ارسال ميشود و از مراكز استان به شهرهاي آن استان فرستاده ميشود. مگر اينكه مثل روزنامه اطلاعات، شهر به شهر بروند و روزنامه را بين برخي دكههاي مطبوعاتي توزيع كنند كه خود اين كار هم زمانبر و هم هزينهبر است. والا ما سيستم توزيع منطقي نداريم بلكه بيشتر يك تراس توزيع داريم كه آنها روي موضوع توزيع حلقه زدهاند و اجازه به وجود آمدن ابتكار يا فناوري تازه در امر توزيع را نميدهند. از آنجايي كه ايجاد ابتكار در امر توزيع هزينهبر است يا دستكم خود توزيع كنندگان فكر ميكنند كه هزينهبر است، آنها هم به دنبال ايجاد ابتكار و ارائه راهكارهاي جديد براي توزيع نميروند. البته نظر من اين است كه دولت هم در اين زمينه اصلا كمك نكرده است.
ضمن اينكه خود من به عنوان يك روزنامهنگار گلايهاي از روزنامهها دارم. گلايهام اين است كه بسياري از روزنامههاي ما با مسائل جاري مردم بيگانه هستند؛ يعني بيشتر درگير اختلافات سياسي هستند. شما صفحههاي يك برخي روزنامهها را در طول يك هفته كه ورق ميزنيد، به تنها چيزي كه برميخوريد، اختلافات رقابتي است بدون آنكه روزنامه بخواهد در صفحه اول به مسائل معيشتي و فرهنگي عموم مردم بپردازد. طبيعي است كه اين نوع روزنامهها حتي اگر در بحث توزيع هم موفق باشند، از آن جايي كه ارتباط مستقيمي با مسائل جاري و مشكلات مردم ندارند و مسائل مردم را پوشش نميدهند، رغبتي براي مخاطب ايجاد نميكنند. بنابراين علاوهبر رفع مسائل و مشكلات مربوط به توزيع، بايد اصلاحاتي هم در فرم و محتواي روزنامهها انجام شود.
روزنامهنگار