• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4045 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۷ اسفند

گاهي باران

شعري از خوشه رحماني

هيچ بادي نمي‌آمد

باران نمي‌باريد

انگار پاييز بود

و كسي به ياد نمي‌آورد

برگي از درخت افتاده باشد

من

روبروي پنجره ايستاده بودم

و او

كه پشت سرم بود

تمام رنگ‌هايش را به ديوار پاشيد

 

گاهي باد مي‌آمد

گاهي باران

كسي كلاغ‌ها را به ياد نمي‌آورد

من

پشت ميز نشسته بودم

و او

كه روبرويم بود

كاغذها را

ميان كبريت و پنجره گرفت

كبريت را

ميان كاغذ و دست‌هاش

 

هيچ عابري در خيابان نيست

اصلا خياباني اينجا نيست

كسي پنجره را به ياد نمي‌آورد

كسي كبريت را به ياد نمي‌آورد

و زني

كه پشت سرم نيست

شبيه باراني بود

كه از كاغذهاي سوخته مي‌باريد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون