• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4057 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۶ فروردين

بار سنگين تبليغات سياسي بر دوش روزنامه ها

روزنامه‌نگاري به سبك قرن نوزدهم

علي گرانمايه‌پور

موضوع ريزش مخاطبان رسانه‌هاي مكتوب موضوع جديدي نيست. تاريخچه اين پديده به دهه 90 و ظهورروزنامه‌نگاري الكترونيكي و آنلاين برمي‌گردد.

گرچه اين افول، در ساير كشورها به شكلي متفاوت با ايران صورت گرفته است. شايد عمده‌ترين دليل اين مساله آن باشد كه در كشورهاي پيشرفته، فضاي مجازي به شكلي جدي‌تر و به‌روزتر نقش‌آفريني مي‌كند و شهروندان به خوبي و راحتي مي‌توانند پيگيرتفسيرو تحليل‌ها و آينده اخبار و رخدادها باشند و در عين حال هزينه كمتري را هم بپردازند. با اين وجود هنوز هم تعداد قابل تاملي از روزنامه‌هاي بزرگ و قديمي همچنان تيراژهاي 15-10 ميليوني خود را حفظ كرده‌اند كه مهم‌ترين دليل آن، به كارگيري تلفيقي از روش‌هاي آنلاين، شبكه‌اي موبايلي و... در كنار انتشار اين روزنامه‌ها، براي انعكاس و پوشش اخبار و تفسير آنها باشد. ضمن آنكه اكثر اين رسانه‌ها، در كنار فعاليت‌هاي حرفه‌اي خود، هميشه به دنبال جذب آگهي و بيزينس و فعاليت‌هاي اقتصادي جانبي هستند تا بتوانند از قبل آن، هزينه‌هاي روزنامه و رسانه خود را تامين كنند و در بازار رقابت شديد رسانه‌اي، دوام آورند. از سويي ديگر دركشورما؛ روند افول و ورشكستگي روزنامه‌نگاري چاپي بسيارمتفاوت‌تر از ساير
كشورهاست.

همانطوركه مي‌دانيد با وجود گذشت بيش از 4دهه از عمرانقلاب اسلامي، كشورما همچنان از نبود احزاب سياسي منسجم و شاخص و تاثيرگذار- به معناي واقعي آن - رنج مي‌برد. در عوض، بار سنگين تبليغات سياسي و كادرسازي حزبي و فعاليت‌هايي از اين دست بردوش رسانه‌ها و روزنامه‌ها افتاده است. به بياني، روزنامه‌ها و رسانه‌ها، همان وظيفه «احزاب» را انجام مي‌دهند. در همين راستا، تعدادي از سياستمداران به جاي تمركز روي احزاب خود و تقويت آن، ترجيح داده‌اند، تريبون‌هاي رسانه‌اي جديدي را راه‌اندازي كنند كه هم هزينه كمتري از احزاب دارند و هم نفوذ بيشتري از آنها را به دنبال دارند و همين روزنامه‌ها آفت‌هايي شده‌اند براي دنياي روزنامه و روزنامه‌نگاري در ايران. بدين‌ترتيب در سال‌هاي گذشته مخاطب با رويه‌اي روبه‌رو بوده كه در آن رسانه‌ها به دستمايه‌اي براي سياستمداران و تحقق اهداف آنها بدل شده‌اند. اين درحالي است كه در قرن كنوني، صنعت چاپ و روزنامه‌نگاري با انقلابي بنيادين روبه‌رو شده است. امروز روزنامه‌ها كاغذهاي معمول چاپي را پشت سرگذاشته‌اند و رو به كاغذهايي آورده‌اند كه قطرشان بسيار كمتر از كاغذهاي كنوني است و تحولي را در عالم روزنامه‌نگاري به وجود آورده
است.

در چنين شرايطي اما ما در ايران همچنان به سبك و سياق روزنامه‌هاي قرن 19 درحال كادرسازي و چاپ روزنامه هستيم. طبيعي است در چنين شرايطي و در حالي كه روزنامه‌هاي ما فاصله بسياري با تكنولوژي‌هاي روز دنيا دارند، هزينه‌هاي اجرايي انتشار روزنامه‌ها نيز بالا برود. از اين عوامل فيزيكي و سخت‌افزاري كه بگذريم، برخلاف ايران كه روزنامه‌نگار شدن در آن بسيار ساده و آسان است، در ساير كشورها، روزنامه‌نگار شدن كاري سخت و دشوار است. در اين كشورها انجمن‌هاي حرفه‌اي روزنامه‌نگاري با سختگيري بسيار به هر كسي اجازه نمي‌دهد كه با عنوان روزنامه‌نگار، در رسانه‌ها فعاليت كند. در مقابل در ايران هر شخصي مي‌تواند با چند ماه كار در يك روزنامه و رسانه، نام روزنامه‌نگار را برخود بگذارد و به همان نسبت، ورود نيروهاي غيرحرفه‌اي رو به افول
رفته است.

عامل ديگر، مهاجرت روزنامه‌نگاران نخبه و حرفه‌اي از كشور است. روزنامه‌نگاراني كه بدون اغراق مطالب‌شان دستمايه نقد و تحليل اخبار و جذاب شدن روزنامه‌ها و رسانه‌ها بوده است. اين موضوع علاوه براينكه باعث پايين آمدن كيفيت محتواي روزنامه‌ها شده، موجب شده تا افرادي به عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ها جاي نيروهاي حرفه‌اي را بگيرند كه اكثرا «بولتن‌نويس» هستند و هر آنچه سردبير و مديرمسوول مي‌خواهد را توليد مي‌كنند و مي‌نويسند. طبيعي است كه در چنين شرايطي طبيعي است كه محتواي روزنامه‌ها افتي فاحش را داشته باشد. اما اينها تمام عواملي نيستند كه باعث بي‌اعتمادي خوانندگان و شهروندان به روزنامه‌ها شده‌اند. شيوع روزنامه‌نگاري «مبتذل» نيز يكي ديگر از عواملي است كه باعث شده تا روزنامه‌هاي ما سيري قهقرايي را طي كنند. روزنامه‌نگاري مبتذل يا توهين‌آميز، شيوه جديدي است كه عمر آن نيز به دهه 90 بازمي‌گردد. روزنامه‌نگاري نويني كه مبناي آن براساس تيترهاي توهين آميز و اعطاي القاب زشت و فحش‌هاي ركيك و استفاده از واژه‌هاي نامناسب و پراز تهمت و افترا به سلبريتي‌ها و به خصوص چهره‌هاي سياسي بوده است و هنوز هم ادامه دارد. جميع اين موارد باعث شده تا مردم مانند صدا و سيما نسبت به روزنامه‌ها نيز بي‌اعتماد شوند.

اما چه مي‌توان كرد؟ به اعتقاد اكثر كارشناسان و خبرگان رسانه‌اي، تا زماني‌كه روزنامه‌ها خودشان را به تكنولوژي روز دنيا در عرصه روزنامه‌نگاري و چاپ، مجهز نكنند و به دنبال استفاده از روش‌هاي تلفيقي مانند، استفاده از فضاهاي مجازي و تگلرام و اينستاگرام و... براي جذب مخاطب و انتشار مطالب خود نباشند، نمي‌توانيم انتظار رونق و افزايش تيراژ روزنامه‌هاي‌مان را داشته باشيم. در بسياري از كشورها، براي جلوگيري از اين ورشكستگي روزنامه‌هاي كاغذي، روزنامه‌هاي بزرگ بايكديگر ادغام شده و به موسسات مطبوعاتي بدل شده‌اند اما در ايران با توجه به روحيه‌اي كه از مديران سراغ داريم به نظر مي‌رسد، نبايد چندان به اين راهكار دلخوش كرد!

البته مدتي است كه مديران روزنامه‌هاي ما به دنبال روش‌هاي به زعم خود، ابتكاري مانند تغيير به هفته‌نامه و ماهنامه‌ها به دنبال راهكاري براي عبور از مرز افول و سقوط خود هستند ولي در نهايت به نظر مي‌رسد اينها، راهكارها و درمان‌هايي موقتي است و تا زماني‌كه روزنامه‌هاي ما به سمت حرفه‌اي شدن – چه در بخش كادرسازي و چه در بخش چاپ و توزيع يا اتحاد با يكديگر– حركت نكنند نمي‌توان منتظر معجزه‌اي در اين زمينه بود و در عوض، همچنان بايد منتظر تعطيلي پي‌در‌پي روزنامه‌ها به دليل از دست دادن مخاطبان و بدهكاري آنها به بانك‌ها و افراد حقيقي و حقوقي
باشيم.

دكتراي علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاري

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون