ور تو بگوييم كه ني، ني شكنم شكر برم
محمد بهشتي
پرده اول: لوور در ايران
سفر وزير خارجه فرانسه بعد از سالها به ايران احتمالا فقط علل سياسي داشت و همزماني آن با افتتاح نمايشگاه لوور در موزه ملي، نيز به احتمال زياد اتفاقي است. اما حضور او در اين افتتاحيه قطعا اتفاقي نيست. بنابر پروتكلهاي سياسي وقتي وزير خارجه كشوري در مراسمي حضور مييابد كه همتايش نيز در اين مراسم حاضر باشد. البته همه كساني كه در مراسم بودند انتظار داشتند وزير خارجه ايران نيز در اين مراسم حاضر شود ولي ايشان حضور پيدا نكرد. وزير خارجه براي اجتناب از حضور در افتتاحيه حتما عللي داشته و به معناي سياسي حضور يا عدم حضورش در اين مراسم انديشيده است. اما اجتناب وزير خارجه ايران براي حضور در اين مراسم، وزير خارجه فرانسه را از شركت منصرف نكرد. چنانكه با وجود محدوديت وقت و تعجيل براي رفتن به فرودگاه، هرچند با تاخير در نهايت خود را به مراسم رساند و توضيحات مربوط به نمايشگاه را با دقت و حوصله تعقيب كرد.
پرده دوم: ايران در لوور
با فاصله كوتاهي پس از افتتاح نمايشگاه لوور در موزه ملي، نمايشگاهي از فرهنگ و هنر دوران قاجار در لوور لانس برگزار شد؛ نمايشگاهي با نام شاعرانه «امپراتوري گلهاي سرخ». نامي كه وراي دغدغههاي سياسي، ايران را به حيثيت لطيفش معرفي ميكند. نمايشگاهي كه مقدماتش با زحمت بسيار فراهم آمد و در آن بيش از بيش از شصت موزه و مجموعهدار خصوصي سيزده كشور جهان، بيش از چهارصد و پنجاه اثر از آثار شاخص و كمترديدهشدهشان را يكجا به نمايش گذاشتند. احتمالا بنا به توصيه وزارت خارجه ايران بود كه رييس سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري در افتتاحيه اين مراسم حضور نيافت چراكه همتاي فرانسوي او يعني وزير فرهنگ فرانسه در روز افتتاحيه به مجلس احضار شده بود و اين احتمال ميرفت كه نتواند در مراسم حاضر شود. ازقضا روز موعود فرارسيد و بر خلاف انتظار، وزير فرهنگ فرانسه كار مجلس را ختم و خود را با عجله به لانس در فاصله دو ساعتي پاريس رساند تا مراسم افتتاحيه را از دست ندهد. هرچند كه حضور در مجلس ميتوانست بهانه خوبي براي اجتناب از حضور در مراسم افتتاحيه باشد، اما سخنراني حكيمانه ايشان درباره فرهنگ ايراني نشان داد كه حضور در اين مراسم برايش در اولويت بوده است.
اگر اين رويداد، هر رويداد ديگري به جز نمايشگاه مربوط به هنر و تمدن بود مسلما اين پروتكلها مراعات ميشد و نه وزير خارجه فرانسه در موزه ملي حاضر ميشد و نه وزير فرهنگ فرانسه در نمايشگاه قاجار. اما اين دو مراسم نشان داد كه رجال فرانسوي در امور فرهنگي تابع بلاشرط پروتكلهاي سياسي نيستند و وقتي ميخواهند از آستانه فرهنگ عبور كنند كفش سياست را از پاي درميآورند.
بد نيست ما نيز كمي انعطاف و تدبير را به قاموس سياسيمان اضافه كنيم. ملاحظات سوداگرانه ديپلماسي مساله حوزه سياست است، اما فرهنگ صحنه سوداگري نيست. ايبسا فرهنگ اگر در قدوقامت شايسته حاضر شود باطلالسحر سوداگري در عرصههاي ديگر شود. فرهنگ است كه ميتواند پروتكلهاي سياسي را كه دغدغهشان «افتخار دادن» يا «افتخار ندادن» به مراسمهاي مختلف است به «افتخار كردن» از حضور در مراسم تبديل كند چنانچه در دو مراسم فوق چنين كرد. خصوصا درباره فرهنگ خودمان كه در پيشگاه شكوهش، جديترين خط قرمزها خرد و ناچيز جلوه ميكنند. فرهنگي كه به ما بصيرت بخشيده؛ سرحدي از بصيرت كه بتوانيم از «نه»اي كه ميشنويم عبور كنيم و همچون «ني» طعم لذتبخش شيرين نهفته در آن را بچشيم.