خاطرات خواندن و نخواندنهايش
سيد محمدعلي ابطحي
مامورانِ معذورتر از همه در سيستم اداري، مجريان صدا و سيما هستند. معذوراني كه كار دشوارتري از ساير ماموران معذور دارند. در سيستم رسانهاي ايران، از وقتي كه تلويزيون در ايران آمده، در بخشهاي خبري مجريان فقط هميشه خوانندگان خوبي براي اخبار بودهاند. هيچ زماني نميتوانستهاند در جملات يا محتوا دخل وتصرفي داشته باشند. مردم هم اين را ميدانند. به همين دليل كمتر شده كه با مجري خبري صدا وسيما در خيابان برخورد كنند و نگرانيها يا دلخوريهاي خودشان را بر سر آنها خالي كنند. اين مقدمه را داشته باشيد...
قاسم افشار سكته كرد. او از مشهورترين و پركارترين مجريان خبر صدا وسيما بود. روزهايي كه او خبر ميخواند، روزهاي پربيننده صدا وسيما بود. روزهاي جنگ بود. خبرهاي جبههها را ميخواند. با صدايش دلهرههاي جبههها، شادمانيهاي پيروزي، اضطرابهاي اقتصادي، موفقيتهاي سازندگي، و اوجهاي دوران اصلاحات، همه با تصوير و صداي قاسم افشار به گوشها ميرسيد. افشار مثل بقيه مجريان البته كه خبرخوان بود ونه خبرنويس و تحليلگر. اما اگر قرار باشد به تلاشگران دوران جنگ و دفاع مقدس اهميت بدهند، حتما افشار هم مدالهاي خوبي ميگيرد. در تهچهرهاش گاهي كه اخبار خبرنويسان افراطي را ميخواند، ميتوانستي آرامش اينكه در قبال آنها مسووليتي ندارد را ديد. من كه خيلي در دوران مديريتهاي دوران جنگ چهره آرام و متينش رادر راهروهاي جام جم ميديدم، نميدانستم كه غير از تصوير وصداي خوب، گرايشهاي مردممحورش هم اينقدر جدي است. بعدها كه آزاد شديم خانوادهها تعريف كردند كه قاسم افشار در اعتراض به نحوه خبرنويسي و قضايايي كه بعدها كهريزكش معلوم شد، دست از خبرخواني كشيده است. و به همان دليل سالهاي غربت و دور از جعبه جادويي را براي خودش خريد. زندگي هيچ گويندهاي مثل قاسم افشار پرخاطره نشد. خاطره خواندن خبرهاي جنگ. پيروزي، دفاع، سازندگي، اصلاحات و در نهايت خاطره نخواندن خبرهاي حوادث ۸۸ به روايت نويسندگان صدا و سيما.