فوتبال مثل زندگي نيست
بارني روني / مترجم: بهار سرلك
نگاهي به آخرين بازي مرحله گروهي انگليس در مقابل بلژيك در كالينينگراد تا بازي آنها در مسكو و در نيمه نهايي بيندازيد؛ تيم انگليس در اين بازيها بيش از توان خود را به نمايش درآورد و بدين شكل تابستان را به كام خود شيرين كرد. چهار هفته و سه روزي كه انگليس در جام جهاني به سر برد شايسته تشويق بهتري است حتي پس از شكست 2 بر 1 مقابل كراوسي كه در وقت اضافه رقم خورد. حتي نبايد با به يادآوردن نخستين بازي انگليس در جام جهاني كه گويي اين تيم در فكر بازي فينال بود، اشك بريزيم. تيم گرت ساوتگيت در استاديوم لوژنيكي حداعلاي توانايي خود را به نمايش گذاشت همانطور كه پيش از اين در استاديوم ولگوگراد و در مقابل كلمبيا و تونس چنين بازي كرده بود. انگلستان در آخرين مرحله با حريفي قدر روبرو شد؛ تيمي ورزيدهتر كه شيدايي ايستادن روي سكوي نخست را داشتند. كرواتها در نيمه دوم اين بازي همانند جنگجوها ظاهر شدند. مهارت و خوي پيروزمندانه لوكا مودريچ و ايوان راكيتيچ به تدريج شبيه دستي نيرومند ظاهر شد كه بازوي حريف را بگيرد و به عقب بكشد. با شروع وقت اضافه صحبت از اين بود كه چه كسي هنوز قادر به دويدن است. گويي كار انگلستان تمام بود. هري كين با شهامت ميلنگيد. جوردن هندرسون از رمق افتاده بود. ولي جسي لينگارد و دله الي انرژي غريبي داشتند. پنج دقيقه از بازي گذشته بود و مودريچ با خطايي كه در پشت محوطه جريمه روي الي مرتكب شد، باعث شد ضربهاي ايستگاهي به انگليسيها تعلق بگيرد. ضربه كيرن تريپير توپ را وارد دروازه كرواسي كرد. تا 20 دقيقه بعد از اين گل گويي زمين از آن انگليسيها بود. گرت ساوتگيت كنار زمين ظاهري آرام داشت. رحيم استرلينگ پرصلابت ميدويد اما مهارتي نداشت. هري كين فرصتي را از دست داد. نيمه اول بازي يك بر صفر به نفع انگلستان تمام شد و گويي اين تيم براي بازگشت به ميدان و برترياش لحظهشماري ميكرد. اما پس از شروع نيمه دوم آنها بازي را شروع نكردند. كرواسي سوار بر بازي بود؛ انگليس را در جناحين پرس ميكرد و شكافهايي را كه پيش از اين از چشمشان دور مانده بود، پيدا كردند. گل تساوي از جناح راست سانتر شد و ايوان پريشيچ پايش را بالاي سر پايينآمده كايل واكر برد تا مسير توپ را منحرف و وارد دروازه كند. بنابراين وارد وقت اضافهاي كه با كوفتگي و خستگي همراه است، شديم. گلي در راه بود؛ اشتباه استونز باعث شد تا ماريو مانژوكيچ دروازه انگليس را باز كند. و در اين وقت تابستان انگليس در جام جهاني تمام شد. گاهي ورزش خيالي واهي است كه داستانهايي را ميسازد. گاهي قهرمانها آدمهاي بد داستان هستند و بازندهها آدمهاي خوب. ورزش و داستانهايش مثل دكورهاي خانه يا تابلويي روي ديوار ميمانند. با اين وجود تجربهاي تعاليبخش است. تماشاي بازي اين تيم انگليس، داستاني متفاوت در اختيار ما گذاشت. تيمي جوان و بازيكناني كه آماده حضور در جام جهاني نبودند، بيشتر از آنچه از مستعدترها، درخشانترها و ورزيدهترها انتظار ميرفت، ظاهر شدند. آنها راه موفقيت خود را با كار تيمي، انرژي و بياعتنايي به ديگراني كه تضعيف روحيه ميكردند، پيدا كردند. فوتبال همانند زندگي حقيقي نيست. دنيايي مجزا كه با احساسات اغراقآميز پر شده و هميشه آدمهايش بيشتر از حد نياز ميكوشند. كساني كه در طول مسيرشان منبع الهام ميشوند. انگليس در مرحله نيمه نهايي با تيمي دوستداشتني كه ساوتگيت هدايت آنها را بر عهده داشت، چنين داستاني بود. اما هنوز بازي در سنپترزبورگ در راه است و به زودي اين تيم به خانهاش بازميگردد. The Guardian