• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4156 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۸ مرداد

شعر طنز

دِ نشد!

حمید نیک‌نفس

گفته بودند که این آن بشود، شد؟ دِ نشد!

مشکلِ این‌همه، آسان بشود، شد؟ دِ نشد!

نیشِ مردم بشود باز و لب و لوچه‌شان

مثلِ این پستة خندان بشود، شد؟ دِ نشد!

فکرِ نان هم که نکردند، به‌جایش اقلاً

قیمتِ خربزه ارزان بشود، شد؟ دِ نشد!

هرکجا کلبة اَحزان، بشود مسکنِ مهر

هرچه گرمابه، گلستان بشود، شد؟ دِ نشد!

«ای که از کوچة معشوقة ما می‌گذری»

وعده دادی که اتوبان بشود، شد؟ دِ نشد!

آرزو کردم اگر سالِ سگ و میمون رفت

بعدِ سگ، نوبتِ انسان بشود، شد؟ دِ نشد!

گرگِ بی بتّه که شنگولِ مرا با خود بُرد

تازه می‌خواست که چوپان بشود، شد؟ دِ نشد! ...

یک‌نفر بود و «بگم» گفت، که شد قُلدرِ شهر

مثلاً تا که رضاخان بشود، شد؟ دِ نشد!

چون هویدا بشود پیله که هر ایرانی

صاحبِ خودرویِ پیکان بشود، شد؟ دِ نشد!

ناخدا باشد و نوحی که پسرهاش بدند

بکشد لنگر و طوفان بشود، شد؟ دِ نشد!

...

سهمِ نفتی که فقط بوی بدش از ما بود

بر سرِ سفرة ما نان بشود، شد؟ دِ نشد!

خانه ای درخور او باشد و بیرون نرود

فیل اگر واردِ فنجان بشود، شد؟ دِ نشد!

نیمة پُر که نشد، گرچه تلاشش را کرد

نیمة خالیِ لیوان بشود، شد؟ دِ نشد!

دارد امید که بَهمان بِکند، رفت و نکرد

ریزعلی رفته که دهقان بشود، شد؟ دِ نشد!

بوده پاپِی به همه‌عمر شدیداً پدرم

پسرش طاهرِ عُریان بشود، شد؟ دِ نشد!

یک‌نفر خواست ارسطو بشود، شاعر شد

حافظ و سعدیِ دوران بشود، شد؟ دِ نشد!

شعرِ ما نزد شما اهلِ نظر می‌بایست

بُردنِ زیره به کرمان بشود، شد؟ دِ نشد!


اتوخوابات!

عبدالرضا قیصری

صبح دیروز داخل اتوبوس

صاف رفتیم بلکه خواب کنیم

مثل یک پادشاه تا مقصد

یک نفس خواب مستطاب کنیم

بی خیال شلوغی و این‌ها

هرچه جز خواب را جواب کنیم

ناگهان گفت مردِ راننده:

باید امروز اعتصاب کنیم!

این چه وضعی‌است؟ باید این‌دفعه

یک آنارشیست انتخاب کنیم!

گفت مرد جوان دانشجو:

کاش فکری برای آب کنیم

من خودم یک مهندس آبم

تا به کی کار فاضلاب کنیم؟

پیری از منظر مناظره گفت:

یکدگر را چرا خراب کنیم؟

چه‌قدَر زشت می‌شود وقتی

دوست را کم‌خرد خطاب کنیم

جای توضیح منطقی حیف است

اسب توجیه را رکاب کنیم

داد زد یک‌نفر که: ما باید

نقشه فتنه را بر آب کنیم

یک سفارت برای عبرت‌شان

باید از بیخ و بن خراب کنیم!

مرد اصلاح‌کرده‌ای هم گفت:

دشمن خویش را مجاب کنیم

ما فقط طالب مذاکره‌ایم

باید از جنگ اجتناب کنیم

ما چرا دشمنان ملت را

متوجه به انقلاب کنیم؟

خواهری با صدای نازک گفت:

رفع تشویش و اضطراب کنیم

وارداتِ ماتیک را آزاد

مملکت را پر از گلاب کنیم

یک برادر به بنده گفت: اخوی!

فکرِ این معضل حجاب کنیم

تا به کی با وجود این آتش

اين دل جوجه را کباب کنیم؟

بنده گفتم که: آخرش باید

شرح این طنز را کتاب کنیم

که چرا جای خواب اول صبح

بی‌خود ایجاد التهاب کنیم؟!

به گمانم که باید از هر حیث

روی خوابِ سحر حساب کنیم!


جَنگ آب

حسین رضوی فرد

از بس‌که ما خوبیم و یک نسلِ قدم‌داریم

در حین جنگ نفت، جنگ آب هم داریم

آن‌قدر در حمام و استخر آب می‌ریزیم

بعد از دو روزِ آفتابی باز نم داریم

سی درصدش آب است شیر تازه، از این‌رو؛

در موضع دندان عقل اغلب ورم داریم

هرگز نخواهد شد کسی مسموم با نیترات

عمری‌ست با آبِ کُلر عادت به سم داریم

برخی به شعر خویش جوی آب می‌بندند

دریایی از این نوع، در شعر عجم داریم

برخی درون شعر، راه آب می‌بندند!

از این نمط، ترکیب‌بند محتشم داریم

از بس گل‌آلود است، دشمن را نمی‌بیند؛

این آب هم مانده کدام از ما علم‌داریم!

گرچه به ما یک ظهر کلی آبرو دادی

یا حضرت عباس! ما هم آب، کم داریم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون