• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4159 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۲ مرداد

سالروز درگذشت ميرزاي‌ناييني در گفت‌وگو با عبدالله ناصري:

در جست‌و‌جوي رهايي

مهسا علي‌بيگي

 

 

انديشه سياسي شيعه يكي از بخش‌هايي بود كه در جريان انقلاب مشروطه دچار تحولات جدي شد. چهره‌هايي در اين حوزه ظهور كردند كه انديشه‌هاي بسيار مترقي نسبت به زمان خود داشتند. يكي از اين چهره‌ها آيت‌الله ميرزا محمدحسين ناييني است. در مورد ناييني و انديشه‌هاي او با عبدالله ناصري، درباره انديشه ناييني و تاثيراتي كه پس از او در انديشه سياسي ديني در ايران- يعني مهم‌ترين كشور شيعه‌مذهب در جهان- ايجاد شد، گفت‌وگو كرده‌ايم. ناصري كه در دين‌پژوهي و همچنين پژوهشگري تاريخ معاصر كشورمان، آثار متعددي را تاليف و ترجمه كرده معتقد است نظام جمهوري اسلامي ايران، ناييني را مهم‌ترين نظريه‌پرداز سياسي خود مي‌داند درحالي كه بخش‌هايي از تئوري‌ او ناديده گرفته شده است.

 

انديشه‌هاي سياسي و اجتماعي ميرزاي ناييني نسبت به زمان خود پيش‌رو محسوب مي‌شود. آيا اين نوآوري‌هاي فكري نتيجه منطقي فضاي حوزه در همان زمان بود يا برعكس مرحوم ناييني در اين زمينه خط‌شكن بود؟

با توجه به انفعالاتي كه در برداشت و عملكرد مرحوم ناييني ايجاد مي‌شود و تصميماتي كه بعدا درباره انديشه سياسي خودش مي‌گيرد، به نظر مي‌رسد كه مرحوم ناييني در فضاي فكري و انديشه‌اي زمان خود يك نادره محسوب مي‌شود زيرا در روند تاريخي انديشه سياسي شيعه جايگاهي براي آن انديشه‌هايي كه مرحوم ناييني، مرحوم نراقي و بعد به تفصيل مرحوم امام خميني(ره) داشتند، وجود ندارد. پشتوانه روايي و متني و نصي انديشه ناييني همان روايت معروف مقبوله عمربن حنظله است و هر كس هم كه حدود اختيارات ولي فقيه را برشمرده با استناد به همين روايت امام صادق(ع) اين كار را انجام داده است. اين روايت ضرورت داوري يا مراجعه دستگاه غيرعادل را روا نمي‌داند و از اين جهت استنباط شده است كه ضرورت حاكم عادل كه آن هم فقيه يا راوي حديث است، مطلوب‌تر از ديگران است. مرحوم ناييني با توجه به تحولاتي كه در حوزه جغرافيايي ايران و همچنين با توجه به مسائل عصر عثماني و نيز انفعالاتي كه در حوزه جغرافيايي تحصيلي‌اش يعني عراق صورت مي‌گيرد به يك جمع‌بندي مبتني بر همين نظريه تاريخي مي‌رسد و آن را بسط مي‌دهد. براي اينكه به نظر مي‌رسد اگر دست فقيه باز باشد يك نظام سياسي ساختارمند را مي‌تواند تعريف كند. البته همه اينها منوط به اين است كه بپذيريم مرحوم ناييني انديشه ولايت فقيه داشته است. يك اتفاقي كه در زمان مرحوم ناييني مي‌افتد و نقل شده اين است كه يكي از علما يا خودشان رويايي مي‌بينند و براساس آن به مرحوم ناييني توصيه مي‌شود كه دو فصل از كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» را حذف كنند و ازجمله فصل مربوط به ولايت فقيه. اگر اين اتفاق را مبنا قرار دهيم در برابر يك چرايي قرار مي‌گيريم و بايد پاسخ دهيم كه آيا ايشان يك روند ناموفق را از نظر تاريخي دارند يا اين اتفاق ناشي از نوعي تقواي الهي و دغدغه‌هايي است كه ايشان داشته‌‌اند. به هر حال در پاسخ به سوال شما بايد بگويم در آن زمان فضا به‌گونه‌اي است كه انديشه مرحوم ناييني منحصربه‌فرد محسوب مي‌شود.

البته ما قبل از ايشان انديشه سياسي آخوند خراساني را داريم كه هم استاد ناييني است و هم از نظر انديشه سياسي بسيار مترقي محسوب مي‌شود.

انديشه سياسي آخوند خراساني انديشه بسيار محكمي محسوب مي‌شود. شما اگر نگاهي به حلقه شاگران مرحوم ناييني بيندازيد، مي‌بينيد هيچ‌يك بحث ولايت فقيه را اين‌گونه كه ناييني مطرح كرده، بحث نكرده‌اند. از مرحوم آقاي خويي گرفته تا مرحوم ميلاني، حكيم، بهجت و آقاسيدحسن بجنوردي و بسياري ديگر حتي مرحوم علامه طباطبايي كه از شاگردان مبرز مرحوم ناييني بود به طور جدي نسبت به تشكيل نظام سياسي ديني توسط عالمان و فقيهان دغدغه دارند. البته بحث امور حسبيه را بسياري از علما طرح كرده‌اند اما اين بحث يك دايره موسعي را شامل مي‌شود ولي به طور خاص ابتدا مرحوم ناييني در اين زمينه بحث مي‌كند و بعد امام خميني(ره). اگر بخواهم جمع‌بندي كنم بايد بگويم مرحوم ناييني چهره بسيار منحصربه‌فردي در تاريخ انديشه سياسي اسلام است و امام(ره) نيز با تكيه بر او، بحث ولايت فقيه خودشان را مطرح كردند و چنين انديشه‌اي را به اين تفصيل و به اين توسع قبل از دوره مشروطه در تاريخ تشيع نمي‌بينيم و بعد از آن هم تا زمان امام خميني(ره) چنين انديشه‌اي وجود ندارد كه البته اينكه تجربه عملي جمهوري اسلامي در اين زمينه چيست، بحث ديگري است كه بايد آن را در پيوند با نظام سياسي و اجتماعي عصر پهلوي بررسي كرد و از آن سخن گفت.

نظريه ولايت فقيه ناييني چگونه با نظريه حكومت شورايي او پيوند مي‌خورد؟ چون حكومت شورايي و مشاركت مردم در حكومت از دال‌هاي محوري انديشه ناييني است.

اگر بخواهيم دال‌هاي مركزي و محوري انديشه مرحوم ناييني را تببين كنيم به چند دال و گزاره بايد اشاره كرد كه يكي از آنها مقبوليت حكومت شورايي است. مرحوم ناييني براساس آموزه‌هايي كه حتي ممكن است در تاريخ انديشه سياسي اهل سنت هم بخشي‌ از آن را ببينيم، اين گزاره‌ها را طرح مي‌كند. براي مثال در كتاب‌ها و منابعي كه مانيفست فقه سياسي يا انديشه سياسي اهل سنت را بيان مي‌كند مثل آثار ماوردي چنين انديشه‌اي وجود دارد. بر اين اساس مرحوم ناييني حكومت شورايي را در برابر حكومت استبدادي يا به تعبير خودش حكومت تمليكي قرار مي‌دهد و اين نوع از حكومت را مي‌پسندد. از اين نوع حكومت تعابير مختلفي شده است مثل حكومت شورايي يا حكومت ولايي و استناد ناييني درباره وجود چنين حكومتي به سنت پيامبر(ص) براساس آيات قرآن يا گزارش‌هايي است كه در متون سيره يا مغازي وجود دارد. مرحوم ناييني مي‌گويد چون پيامبر(ص) توصيه به شورا كرده مثل ماجراي خندق كه مركز ثقل كساني است كه به اين موضوع اشاره مي‌كنند و همچنين وجود دو آيه قرآني معروف كه خطاب به پيامبر يا مومنين است، حكومت شورايي پسنديده است. اين دو منبع آبشخور اصلي نظريه حكومت شورايي مرحوم ناييني هستند. اما نكته‌اي كه در اينجا مطرح مي‌شود و يكي از نقاط اختلاف نظر در زمينه توسعه يا ميزان شموليت و دربردارندگي ولايت از نظر ناييني است، قابل بحث است. خيلي‌ها بحث‌شان اين است كه مرحوم ناييني ولايت را به همان معناي حقوقي و رهبري جامعه معنا مي‌كند اما به نظر مي‌رسد مرحوم ناييني بحث حكومت شورايي را از سنخ امانت و ولايت به معناي عام تلقي مي‌كند.

در همين حكومت از نوع شورايي مرحوم ناييني به هيچ‌وجه حق نظارت مردم را ناديده نمي‌گيرد يعني حتي در حكومت معصوم هم هيات نظارت بايد وجود داشته باشد چراكه از نظر ناييني حكومت از سنخ امانت است و از سنخ قوه قاهره نيست و مردم به اين واسطه در اجراي حكومت و مطالبات و منويات حكومت دخيل هستند. البته دال‌هاي ديگري نيز كه مرحوم ناييني مطرح مي‌كند تاكيد بر اين دارد كه مردم در حكومت تصميم‌گير اصلي هستند و دخالت اصلي را دارند ازجمله اينكه بحث نظارت را مطرح مي‌كند كه يكي ديگر از دال‌هاي مركزي مرحوم ناييني است كه از دريچه امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر آن را مطرح مي‌كند. يكي ديگر از آن دال‌ها در انديشه ناييني بحث آزادي است كه مرحوم ناييني آن را به‌صراحت مطرح مي‌كند يا بحث‌هايي مثل مشاركت و مساوات و اصل برائت و تساوي در قانون و ... همين‌طور آزادي البته در تفكر مرحوم ناييني رهايي از موانع تكامل است و بايد در همين‌جا به اين نكته اشاره كنم كه برداشت من اين است كه صحبتي كه امام خميني(ره) درباره رويارويي با نظام پهلوي دارند، گرانيگاهش همين‌جاست؛ چون برخي بر اين باور غلط هستند كه امام از ابتدا در انديشه تشكيل حكومت بود و انديشه ولايت فقيه را از اين دريچه مطرح كرد. شما اگر پيام‌ها و سخنراني‌هاي امام را در يك روند تاريخي ببينيد تا دو، سه سال آخر حكومت پهلوي سخني از رفتن اين حكومت نيست. حتي در همين اواخر هنوز امام اين نصيحت را به شاه دارد كه بمان و سلطنت كن اما حكومت براساس يك روال نظارتي و قانونمند صورت بگيرد. هيچ‌جايي در مبارزات اوليه، امام جنبه‌هاي اصلاحي و توصيه‌اي را فرو نمي‌گذارد و اين جنبه خيلي پررنگ‌تر از امر به مبارزه با رژيم پهلوي است. اين نشان مي‌دهد كه بايد بپذيريم كه انديشه سياسي امام يا انديشه حكومت اسلامي يا انديشه ولايت فقيه از نظر تاريخي متقدم است بر صحبت‌ها يا فرمان‌هايي كه امام درباره اسقاط حكومت بيان مي‌كند. بنابراين باور من اين است كه انديشه امام كه توسعه‌يافته انديشه ناييني است به هيچ‌وجه در ابتدا قصد تصادم و حذف و اسقاط نظام پهلوي را نداشت. اگر بخواهم برگردم به بحث بايد بگويم دال‌هايي كه از آنها نام برديم مثل آزادي، مساوات، نظارت و... دال‌هايي است كه اولا از بخشي از نظريات عالمان شيعه گرفته شده و بيشتر از آيات قرآن و سيره نبي است. اين را هم بگويم كه به نظر مي‌رسد حتما مرحوم ناييني خيلي تحت‌تاثير عهدنامه مالك‌اشتر و ميثاق امام علي(ع) با مالك قرار داشته است. چراكه اين دال‌هاي مركزي برگرفته از روح عهدنامه مالك‌اشتر است. البته به‌جز اين عهدنامه خود روايات حضرت امير يا روايات پيامبر(ص) آبشخورهاي تفكر ناييني هستند و چارچوب‌هاي حكومت شورايي دربرابر حكومت استبدادي و نظارت مردم از آن استخراج مي‌شود.

آيا خود امام(ره) در جايي به نظريات ناييني يا كتاب تنبيه الامه استناد كرده‌اند؟

من الان در اين زمينه حضور ذهن ندارم. اگر هم باشد موارد بسيار نادر است كه شهره نشده و لذا در ذهن كسي قرار نگرفته است. اما يك نكته مهم در اينجا اين است كه خيلي از كساني كه پس از پيروزي انقلاب و تشكيل نظام جمهوري اسلامي دست به تحليل زدند و به تشريح و تفسير انديشه ولايت فقيه و بعد ولايت مطلقه فقيه پرداختند، پايه اصلي استدلال‌شان در انديشه مرحوم ناييني است.

با اين حال در انديشه ناييني بحث نظارت به‌ قدري مهم است كه حتي برخي معتقدند ناييني نظارت فقيه را مدنظر دارد نه ولايت او را.

من هم با شما در اين زمينه هم‌عقيده هستم. بسياري از كساني كه به دنبال پيدا كردن يك پشتوانه فكري براي انديشه ولايت فقيه و ولايت مطلقه فقيه هستند حداقل در عصر جديد كه همزمان با تجدد و تحولات نوگرايي در حوزه انديشه‌هاي سياسي غرب است، به ناييني به عنوان يك بن‌مايه و تكيه‌گاه قوي استناد مي‌كنند. اما شما اگر كتاب «تنبيه‌الامه و تنزيه المله» را مطالعه ‌كنيد، مي‌بينيد درمساله ولايت نظارت بر آن سايه انداخته و وجه شورايي بودن بر آن غالب شده است. بسياري تمايل و اصرار دارند چنين چيزي بگويند كه قبل از امام(ره)، مرحوم ناييني انديشه ولايت مطلقه فقيه را بيان كرده است. از مانيفست سياسي مرحوم ناييني به هيچ‌وجه ولايت مطلقه فقيه بيرون نمي‌آيد. ضمن اينكه اين گزارش تاريخي در شرح احوال او هست كه فصل مربوط به اين مساله را در خوابي كه ديده است، حذف مي‌كند. بنابراين اين را روشن كنيم كه ولايت مطلقه فقيه اصلا در هيچ دوره‌اي در تاريخ تشيع جز توسط امام آنهم در يك دوره پس از تاسيس جمهوري اسلامي، مطرح نبوده است. بايد از آنهايي كه چنين استدلالي مي‌كنند سوال كرد كه چرا ربع آخر زندگي مرحوم ناييني در بي‌علاقگي به سياست مي‌گذرد؟

مرحوم ناييني در اواخر عمر خود از سياست روي گردان است و علاقه‌مند به دوستي با كانون‌هاي قدرت موجود و كانون‌هاي موجود قدرت نيست. دو پاسخ مي‌توان به اين سوال داد؛ يا مرحوم ناييني مي‌بيند كه اين مفهوم با اين دايره موسع تجربه خوبي نخواهد بود يا اينكه چون ما شكي نداريم كه عالمان دين حتما خوف و خشيت و تقواي الهي را در كار و تصميم‌گيري لحاظ مي‌كنند، اين خوف است كه باعث كناره‌گيري او از سياست شده است. اين همان چيزي است كه استاد ناييني يعني مرحوم آخوند خراساني گفته است ضمن اينكه او در اواخر عمر به امور سياسي بي‌علاقه است و دغدغه‌اي ندارد كه سياست را دنبال كند. شما اين را مقايسه كنيد با مرحوم امام(ره) كه حتي در وصيتنامه خود نيز در شالوده همان بحث ولايت فقيه حركت مي‌كنند و اين وصيتنامه را بر اين اساس تنظيم مي‌كنند. بنابراين همان بحثي كه در سوالات‌تان طرح كرديد را دوباره تكرار مي‌كنم؛ يعني يك فاصله مبنايي معنادار بين ولايت فقيه مرحوم ناييني و سرپرستي و حاكميت و حكميت فقيه در انديشه او با آنچه امام فرمود و اساس كار نظام كارگزاري در جمهوري اسلامي شد، وجود دارد.

 


انديشه ناييني تحت تاثير عهدنامه مالك‌اشتر

بي‌علاقگي ناييني به سياست در اواخر عمر

انديشه ناييني در حوزه منحصر به فرد بود.

انديشه امام، شكل توسعه‌يافته انديشه ناييني بود.

آزادي در انديشه ناييني رهايي از موانع تكامل است.

ناييني در فضاي فكري و انديشه‌اي زمان خود يك نادره محسوب مي‌شود.

انديشه امام كه توسعه‌يافته انديشه ناييني است به هيچ‌وجه در ابتدا قصد تصادم و حذف و اسقاط نظام پهلوي را نداشت.

حتما مرحوم ناييني خيلي تحت‌تاثير عهدنامه مالك‌اشتر و ميثاق امام علي(ع) با مالك قرار داشته است. چرا كه اين دال‌هاي مركزي برگرفته از روح عهدنامه مالك‌اشتر است.

مرحوم ناييني در اواخر عمر خود از سياست رويگردان است و علاقه‌مند به دوستي با كانون‌هاي قدرت موجود و كانون‌هاي موجود قدرت نيست. اما امام(ره) حتي در وصيتنامه خود نيز در شالوده همان بحث ولايت فقيه حركت مي‌كنند و اين وصيتنامه را بر اين اساس تنظيم مي‌كنند.

خيلي‌ها بحث‌شان اين است كه مرحوم ناييني ولايت را به همان معناي حقوقي و رهبري جامعه معنا مي‌كند اما به نظر مي‌رسد مرحوم ناييني بحث حكومت شورايي را از سنخ امانت و ولايت به معناي عام تلقي مي‌كند.

يك اتفاقي كه در زمان مرحوم ناييني مي‌افتد و نقل شده اين است كه يكي از علما يا خودشان رويايي مي‌بينند و براساس آن به مرحوم ناييني توصيه مي‌شود كه دو فصل از كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» را حذف كنند و ازجمله فصل مربوط به ولايت فقيه. اگر اين اتفاق را مبنا قرار دهيم در برابر يك چرايي قرار مي‌گيريم و بايد پاسخ دهيم كه آيا ايشان يك روند ناموفق را از نظر تاريخي دارند يا اين اتفاق ناشي از نوعي تقواي الهي و دغدغه‌هايي است كه ايشان داشته‌‌اند.

اگر نگاهي به حلقه شاگران مرحوم ناييني بيندازيد، مي‌بينيد هيچ يك بحث ولايت فقيه را اينگونه كه ناييني مطرح كرده، بحث نكرده‌اند از مرحوم آقاي خويي گرفته تا مرحوم ميلاني، حكيم، بهجت و آقاسيدحسن بجنوردي و بسياري ديگر حتي مرحوم علامه طباطبايي كه از شاگردان مبرز مرحوم ناييني بود به طور جدي نسبت به تشكيل نظام سياسي ديني توسط عالمان و فقيهان دغدغه دارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون