• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4182 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۱ شهريور

از ديويد بكام تا دلقكي كه مثانه‌اش تركيد

علي ولي‌اللهي

 

 

دنياي تبليغات و رسانه دنياي عجيبي است. اهل فن اين دنيا هميشه حقه‌هايي در آستين دارند كه مغز كسي به آن قد نمي‌دهد. ترفندهايي كه در نگاه اول اصلا به چشم نمي‌آيند، اما با گذشت زمان معلوم مي‌شود كه چه چيز پشت پرده بوده. هيچ‌كس نمي‌داند در پس عكس‌هاي منتشر شده از آدم‌ها و اخباري كه از حاشيه زندگي مردم و مخصوصا ستاره‌ها پخش مي‌شود چه چيزهايي نهفته است. بچه‌هايي كه كار رسانه مي‌كنند، آن حرفه‌اي‌هاي‌شان، هر از چند گاهي بعد از اينكه يك ماجرا شروع مي‌شود و به اوج مي‌رسد و بعد از مدتي فروكش مي‌كند، لب به توضيح مي‌گشايند و با خضوعي متكبرانه اصل ماجرا را توضيح مي‌دهند. مثل سازمان جاسوسي انگليس كه هر چند 10 سال يك بار اسناد محرمانه‌‌اش را رو مي‌كند و خيلي‌ها تازه متوجه مي‌شوند كه آنها با چه حيله‌گري‌هايي كارشان را پيش برده‌ بودند. مثلا ماجراي بكهام و رختكن رئال‌مادريد و عكس آن دختر برهنه را كه يادتان هست. چه جنجالي به پا شد. بكهام و همسرش تا چند هفته در صدر اخبار دنيا بودند. نه‌تنها ورزشي كه همه اخبار. ويكتوريا اعلام كرد طلاق مي‌گيرد. بكهام به خيانت متهم شد. عده‌اي از طرفداران اين دو با چشماني اشكبار شاهد شكست يكي از زوج‌هاي جذاب دنيا بودند و دل مي‌سوزاندند. اما اصل ماجرا بعد از مدتي لو رفت. اينكه آقاي بكهام مدتي بود در دنيا از چشم افتاده بود و ديگر آن جذابيت سابق را براي مخاطبان نداشت. به‌تبع اين موضوع قراردادهاي تجاري بكهام كه يكي از اصلي‌ترين منابع درآمدش بود تحت‌الشعاع قرار گرفته بود و شركت‌هايي كه با او قرارداد داشتند، مي‌ترسيدند فروش محصولات‌شان با وجود هزينه گزافي كه پرداخته‌اند كاهش پيدا كند. پس گشتند دنبال راهي كه دوباره آقاي بكهام را تبديل كنند به داغ‌ترين چهره دنياي رسانه. آنها آن نقشه را طراحي كردند و به صورت كاملا موفق به سرانجام رساندند.

بعضي از دوستان من كه در كار رسانه هستند از اين مثال‌ها زياد برايم تعريف مي‌كنند. مثلا مي‌گويند كليپ‌هايي كه از سريال‌هاي ايراني پخش شده از تلويزيون تحت عنوان سوتي و براي خنده و تمسخر در فضاي مجازي پخش مي‌شود، كاملا هماهنگ‌شده و تحت كنترل عوامل توليد فيلم هستند. آنها مي‌خواهند نام سريال‌شان بيفتد سر زبان‌ها؛ به هر طريقي. چون معروفيت در دنياي امروز وابسته به روند معروف شدن نيست. فقط كافي است كسي اسمش پخش شود. آن آدم سلبريتي مي‌شود و بعد از مدتي مردم يادشان مي‌رود اين آدم چطور به اين شهرت رسيد. آن شخص و تيم تبليغاتي‌اش هم از نتايج اين معروفيت استفاده مي‌كنند. ميلان كوندرا در رمان جاودانگي در مورد آدم‌هايي صحبت مي‌كند كه دوست دارند به تالار مشاهير راه پيدا كنند. بشوند شكسپير. بشوند ماندلا. بشوند آن كسي كه در زمان حياتش سرشناس باشد و بعد از مرگش نيز جاودانه بماند. كوندرا دو دسته آدم را بررسي مي‌كند. عده‌اي كه با عناوين ناجور و مشمئزكننده حرف دهان مردم مي‌شوند و عده‌اي كه به واسطه هنر اصيل و ناب‌شان مورد توجه قرار مي‌گيرند. در اين بين كوندرا از دلقكي ياد مي‌كند كه خيلي دوست داشت مورد توجه شاه و دربار و مردم قرار بگيرد. يك شب كه اين دلقك در حضور شاه برنامه داشته، حسابي نيازمند به قضاي حاجت مي‌شود. اما از آنجايي كه مي‌ترسيده در حضور شاه در مورد مشكلش حرف بزند آن‌قدر خودش را نگه مي‌دارد و دم بر‌نمي‌آورد تا مثانه‌اش مي‌تركد و باعث مي‌شود مسخره خاص و عام شود. كوندرا مي‌خواهد بگويد كه ببينيد! اين‌طور مشهور شدن‌ها به هيچ دردي نمي‌خورد كه هيچ، نابودگر هم هستند. اما در زمانه امروز اگر دلقكي اين اتفاق برايش بيفتد مي‌تواند تا مدت‌ها بهره‌برداري تبليغاتي از اين ماجرا كند و كسي هم به اين فكر نكند كه دلقك چطور به شهرت رسيده. با خلق هنر يا تركيدن مثانه‌اش!

غرض از نوشتن اين مقدمه نسبتا طولاني اين بود كه بگويم بايد به بازي‌هاي رسانه بدبين بود. به عنوان مثال چند روز پيش عكسي از رونالدو و همسرش منتشر شد. در يك قايق تفريحي در يك جاي دور‌افتاده. رونالدو و همسرش كه به نظر مي‌رسيد با توجه به زاويه دوربين عكس به صورت مخفيانه برداشته شده. عكسي كه بلافاصله در همه صفحات مجازي پر شد و تمام ادمين‌هاي كانال‌ها و پيج‌هاي پرمخاطب اين عكس را منتشر كردند. در نگاه اول آدم دلش مي‌سوزد براي رونالدو و خانواده‌اش. با خودمان مي‌گوييم شهرت هم عجب دردسرهايي دارد. بنده‌خدا رونالدو رفته دو روز جايي راحت باشد و دور از هياهوي رسانه‌ها استراحت بكند با خانواده‌اش. اين چه كاري است كه اين خبرنگاران سمج موسوم به پاپاراتزي انجام مي‌دهند؟ زشت است به خدا! اما شايد اگر كمي بيشتر فكر كنيم سوالاتي براي‌مان به وجود بيايد كه پاسخش نتايج ديگري جز دلسوزي به همراه داشته باشد. اينكه اول از همه رونالدو اگر بخواهد مي‌تواند به راحتي كاري كند كه هيچ‌كس نتواند در شعاع چند كيلومتري‌اش حضور داشته باشد. دوم اينكه وقتي به اولين پيجي كه اين عكس را منتشر كرده نگاه مي‌كنيم كه چه بردي در انتشار اين عكس كرده و چقدر به بازديدهايش اضافه شده و احتمالا چند‌هزار نفر به مخاطبان ثابتش اضافه شده، يادمان مي‌آيد رونالدو بابت منتشر كردن عكسي در اينستاگرامش، عكسي كه در يك هتل گرفته شده و تگ كردن نام آن هتل روي پست، كلي پول گرفته، چرا فكر نكنيم تمام ماجرا و منتشر شدن آن عكس‌هاي خاك‌بر‌سري هم با يك نقشه قبلي بوده؟ حتي اگر در نگاه اول اين عكس مربوط به زندگي خصوصي رونالدو به نظر آيد و باعث شود فكر كنيم هيچ آدمي دلش نمي‌خواهد تصاويري چنين خصوصي از زندگي‌اش منتشر شود و دست به دست بين مردن دنيا بچرخد. حتي اگر فكر كنيم كل اين فرآيند بار منفي براي خانواده رونالدو و خودش دارد، اما بايد بدانيم ما در دنيايي در حال صحبت هستيم كه ستون‌هايش پول است و رسانه و تبليغات. البته من واقعا نمي‌توانم در حال حاضر بگويم اصل داستان چيست. شايد هم واقعا كسي دزدكي اين عكس‌ها را گرفته و رونالدو همسرش روح‌شان خبر نداشته!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون