درباره جنگ قدرت روي سكوها
فوتبالي كه به «قهقهه» رفته!
بهرام سرگوسرايي
اقدام هوشمندانهاي بود. پخش 140ثانيه بوق از تلويزيون همراه با تصاويري از فحاشيها و بخش كمي از شعارهاي همراه با فحش ركيك كه هر استاديومرفتهاي ميتوانست تكميلش كند. بلافاصله پس از پخش اين تصاوير بود كه ليدر پرسپوليس شروع كرد به صحبت كردن؛ ليدري كه روزگاري در جايگاه 3 استاديوم آزادي برو و بياي بيشتري داشت و چندين جايگاه را او هدايت ميكرد. اما حالا انگار ديگر مسيرش به سمت ديگري رفته و با ليدرهاي قدرتمند تيم دچار مشكل شده و اقدام به رونمايي از پشت پرده اين افراد پرنفوذ در باشگاهها كرد. در انتهاي سخنانش، وقتي محمد نوريفر، ژورناليست و مدير رسانهاي سابق استقلال با زباني جذاب و گيرا و با تسلط كامل بر موضوع درباره دلايل اين پديده سخنوري ميكرد، رضا شاهاني، همان ليدر درشتاندام پرسپوليس با يك جمله ما را به فضاي جديدي برد و با زبان جديدي آشنا كرد: «فوتبال ايران داره به قهقهه ميره!»
هر كس براي يك بار به استاديوم رفته و در يكي از جايگاههاي طبقه پايين نشسته باشد، با ليدرها برخوردي داشته است. آنها يك ساعت پيش از شروع بازي با صدايي بلند فرياد ميزنند و از همه طلب تشويق ميكنند. تقريبا تمامشان ميگويند: «اگر ميخوايد تخمه و بستني بخوريد، يا سيگار بكشيد، پاشيد بريد يه جايگاه ديگه! اينجا فقط تشويق ميكنيم.» و بعد كامي از سيگارشان ميگيرند و ادامه ميدهند: «ما براي تشويق تيم اينجاييم. اگر اعتراضي داريد به جاي ديگري برويد.» زهر چشم گرفتن در اين فضا اجتنابناپذير است. ليدرها با لحن خشمگين و چهرهاي برافروخته بين تماشاگران قرار ميگيرند تا جديت خودشان را نشان بدهند. معمولا اگر كسي نزديك آنها نشسته باشد و به كاري غير از تشويق مشغول شود، مورد غضب قرار ميگيرد و با يك تشر جدي به خودش ميآيد. اغلب موارد درگيريها در استاديوم يك طرفش به يكي از ليدرهاي پرتعداد يا دوستانشان مربوط ميشود. ورود آتشزاها و مواد محترقه هم توسط آنها به استاديوم به راحتي انجام ميشود چراكه آنها از امتيازات ويژهاي برخوردار هستند و لازم نيست مانند هواداران معمولي وارد ورزشگاه شوند. آنها يك شغل رسمي دارند و براي اين شغل حقوق هم ميگيرند. آنها ليدر باشگاه هستند. استاديوم آزادي يك ليدر ندارد. هر دو تيم استقلال و پرسپوليس، براي تكتك جايگاههاي طبقه پايين ليدر يا ليدرهايي دارند. در هر دو طرف هستند كساني كه دايره نفوذشان بيشتر از يكي دو جايگاه است و به عبارتي سرپرست كانون هواداران باشگاه هستند. آنها سكوهاي مقابل جايگاه ويژه را در اختيار دارند و اين سكوها همانهايي هستند كه شما از تلويزيون ميبينيد. اما هرچه از روبهروي جايگاه به سمت كنارهها ميآييم، اوضاع عوض ميشود. يواش يواش هر جايگاه يك ليدر مخصوص به خود پيدا ميكند. براي پرسپوليس اين روند از جايگاه 22 به سمت 36 حركت ميكند. در استقلال برعكس است و از سمت جايگاه 22 به جايگاه 8 حركت ميكند. 36 و 8، دو جايگاه معروف براي تيمهاي پرسپوليس و استقلال هستند؛ جايگاههايي كه ديد خوبي به زمين ندارند و دقيقا يكي سمت چپ جايگاه ويژه قرار گرفته و ديگري در سمت راست جايگاه ويژه. نيمكت پرسپوليس در تهران هميشه سمت چپ است و نيمكت استقلال سمت راست. اين دو جايگاه با كمي زاويه، پشت نيمكت اين دو تيم قرار گرفتهاند. تيفوسيها در اين دو جايگاه هستند و در داربيها و بازيهاي ديگر، براي پرسپوليس 36 و براي استقلال 8 هميشه جايگاه خودشان است. زماني كه تيمهاي ديگر به آزادي ميآيند و مثلا نفت آبادان با پرسپوليس بازي دارد، جايگاه 8 به هواداران نفت آبادان ميرسد و اگر استقلال با تراكتورسازي بازي داشته باشد، جايگاه 36 به تراكتوريها ميرسد. اين نظم هميشه پابرجاست. مگر بازيهايي كه هواداران استقلال و پرسپوليس تمام ورزشگاه را پر ميكنند و جايي براي تيم مهمان نداشته باشند. اين شرح مفصل گفته شد تا با فضاي داخلي استاديوم آشنا شويد. هرچه به جايگاههاي كناري نزديكتر ميشويم، ليدرها قدرت بيشتري هم پيدا ميكنند. حدود دويست تا سيصد نفر در جايگاه تيفوسيها هميشه ثابت هستند و هر بازي به ورزشگاه ميآيند تا آنجا بنشينند. اين موضوع باعث به وجود آمدن رفاقت بيشتري ميشود و اين جايگاهها هماهنگي خيلي بيشتري نسبت به ساير جايگاهها دارند. نكته عجيب اينجاست كه بازيكنان استقلال و پرسپوليس وقتي براي گرم كردن به زمين ميآيند، هر كدام به صورت انفرادي و براساس تشويقها به سمت تماشاگران جايگاه روبهرو ميروند و يك بار هم بايد در زماني ديگر، به سمت جايگاه تيفوسيها بروند و اداي احترام كنند. اهميت تيفوسيها نزديكي زيادشان به نيمكت تيم است و اينكه آنها از جايگاههاي جريانساز ورزشگاه هستند.
زماني كه حميد استيلي براي اولين بار روي نيمكت پرسپوليس نشست و در دقيقه 45 مشاهده كرد كه تماشاگران در حال سر دادن شعار «علي دايي» هستند، اگر در استاديوم حضور به هم ميرسانديد متوجه ميشديد كه اين شعار از يك جايگاه شروع شد. يكي از 7 جايگاهي كه به اصطلاح به آنها جايگاه ويژه ميگويند و بليتش تا دو برابر گرانتر از ساير جايگاههاست. اين جايگاهها با آن جايگاه مخصوصي كه اشخاص معروف در آن حضور دارند فرق دارد و براي آن جايگاه اصلا بليتفروشي انجام نميشود. در استاديوم اغلب شعارها از يك سكوي خاص شروع ميشود. اگر ليدر جايگاه كناري با آن شعار موافق باشد و از پيش هماهنگ كرده باشند، در جايگاه كناري هم همان شعار تكرار خواهد شد. روابط بين جايگاهها از پيچيدگي خاصي برخوردار است و اغلب ليدرها با هم مشكل دارند. اما اگر سه يا چهار جايگاه يك شعار را تكرار كنند، ديگر ليدرها ناگزير هستند كه با اين مساله كنار بيايند و نميتوانند جلوي هواداراني كه ميخواهند آن شعار را تكرار كنند بگيرند. روابط بين جايگاههاي كناري تيفوسيها با آنها معمولا خوب است. مثلا جايگاههاي 36-35-34 براي پرسپوليس در بازيهاي بزرگ حكم يك جايگاه را دارد و همين اتفاق براي 8-9-10 هم براي استقلال صادق است. به طرز عجيبي جايگاههاي كناري آنها كه آن طرف فنسها قرار دارند و مشمول جايگاه ويژه ميشوند، اغلب با اين شعارها همراه نميشوند، حتي اگر يك شعار معمولي حمايتي از تيم باشد. همين اتفاق، مساله جنگ قدرت پنهان روي سكوها را روشن ميكند.
اما اين جنگ قدرت براي رسيدن به چيست؟ چرا ليدرها ميخواهند سكوهاي بيشتري را مال خود كنند و چرا بعضا با هم باند ميشوند و بعضا با هم دشمن؟ اينكه يك بازيكن به صورت ويژه براي يك جايگاه خاص در استقلال و پرسپوليس تعظيم كند، مساله كوچكي نيست. در سالهاي اخير اين موضوع تبديل به يك رسم شده است. بازيكنان جديد فكر ميكنند حتما بايد اين كار را انجام بدهند. درست هم فكر ميكنند، چون اگر اين كار را نكنند، از تشويق شدن خبري نيست. تشويق شدن شايد در شرايط عادي براي بازيكنان اهميتي نداشته باشد، اما زمان روزهاي بد و نيمكتنشيني، بهشدت كارشان را راه مياندازد. اين تشويقها براي بازيكنان كوچك مجاني به دست نميآيند، اما مساله اصلي اعتباري است كه ليدرهاي جايگاههاي تيفوسيها به دست ميآورند. اين اعتبار را همه استاديوم به چشم ميبينند كه يك جايگاه در زماني مستقل از ساير جايگاهها بازيكني را تشويق ميكند و او به سمتشان ميرود و براي همه سوال ميشود كه مگر آن جايگاه چه ويژگي خاصي دارد؟ جنگ بر سر يك هديه خيلي گرانبهاتر از اين احترام است. تعداد جايگاههاي بيشتر به معناي اثرگذاري بيشتر است. ليدرها كه تنومند بودن و صداي بلند از الزامات شغلشان است، براي كنترل سكوها بيشتر از بچهمحلهايشان كمك ميگيرند. آنها با كمك چند بچه محل كه تقريبا مثل خودشان تنومند و داراي صداي بلند هستند، كمك ميگيرند تا جايگاه را حفظ كنند و سپس گسترشش بدهند. اگر جايگاههاي بيشتري داشته باشيد، ميتوانيد با مديران و مربيان تعامل سطح بالاتري داشته باشيد. اين تعامل باعث ميشود پولهاي خوبي بين آنها جابهجا شود. با پول در استاديوم ميتوان هر شعار دلخواهي را شنيد. فحاشي به فلان مدير؟ هيچ كاري ندارد. اهانت به مربي سابق؟ اصلا مشكلي نيست. اهانت به مربي فعلي؟ اين مورد اصلا بخش مهمي از اين شغل است. هرچه را بخواهيد ميتوانيد سفارش دهيد و در استاديوم تحويل بگيريد. اين ليدرها بعضا قدرتي پيدا ميكنند كه يك بار در يكي از برنامههاي صداوسيما كه از شبكه سه پخش ميشد، يكي از آنها به عنوان نماينده رسانهها خطاب به مسوولان صحبت كرد. بله، فوتبال ما به قهقهه رفته است، بد هم به قهقهه رفته است. يك ليدر نه تنها در عزل و نصب مديريت، كادر فني و بازيكنها نقشي موثر دارد، بلكه تا رسانه ملي هم پيش رفته و خودش را به عنوان يك رسانهاي معرفي ميكند. اگر كسي براي مدتي طولاني و مثلا به مدت يك فصل هر بازي به استاديوم برود، با اين مسائل آشنا خواهد شد. حال اگر اين مدت زمان به چندين فصل برسد، ميتواند برخي شعارها را پيشبيني هم بكند. اين جنگ پنهان در جايگاههاي ورزشگاه آزادي، براي چيزي فراتر از يك قدرتنمايي سطحي است و ليدرها هم حاضر ميشوند براي اين جايزه بزرگ، از سد هفتخان عبور كنند و با مشقت فراوان به جايگاه مورد نظرشان برسند.
ليدرها كه تنومند بودن و صداي بلند از الزامات شغلشان است، براي كنترل سكوها بيشتر از بچهمحلهايشان كمك ميگيرند. آنها با كمك چند بچه محل كه تقريبا مثل خودشان تنومند و داراي صداي بلند هستند، كمك ميگيرند تا جايگاه را حفظ كنند و سپس گسترشش بدهند. اگر جايگاههاي بيشتري داشته باشيد، ميتوانيد با مديران و مربيان تعامل سطح بالاتري داشته باشيد. اين تعامل باعث ميشود پولهاي خوبي بين آنها جابهجا شود.با پول در استاديوم ميتوان هر شعار دلخواهي را شنيد.