پشت پرده ليدرها
داروين صبوري
امروزه رسانههاي ورزشي مستمرا در حال دستكاري امر اجتماعي هستند. در اين دستكاري اتفاقي كه ميافتد يك فروكاست اجتماعي است. نظرم اين است كه براي بررسي اين موضوع، بحث را بايد دو قسمت كنيم. قسمت اول اين است كه يك برنامه ورزشي پربيننده كه پربينندهترين برنامه تلويزيوني هم بوده، يعني برنامه نود، از پديدهاي به نام ليدر صحبت ميكند. اين پديده كه در خلأ به وجود نميآيد. به نظرم اين برنامه دو كاركرد دارد. يكي اين است كه دست تحليلگر از اتفاقات اصلي ميدان كوتاه ميشود. در اينجا يكسري آگاهيها و شناختهايي توليد ميشود كه شناختهاي خرد و كوچكند. در خود ميدان توليد ميشوند براي عدم دسترسي به شناخت كليتر از ساختار و سازوكارها در اجتماع است. در قدم اول اين مساله در خود ميدان ورزش توليد ميشود. به عبارتي تبديل به يك سياهچالهاي ميشود كه فرو ميخورد كه همهچيز را در خودش جذب ميكند. سياهچالهاي به نام فوتبال كه تمام ميدان ورزش ما را در بر گرفته و همه ميدانها را در اختيار خود گرفته. در قدم بعدي دست به شناختهاي كوچكتر ميزند براي اينكه از يك شناخت كليتر دور بمانيد. امروز به احتمال زياد بايد بحث اصلي ورزش در فوتبال جام ملتهاي آسيا باشد. يا مسابقات آسيايي كه گذشت با آن همه حواشي مختلف و اعزامهاي عجيب و بدون منطق. تمام اينها تحليلشان الكن ميشود. به وسيله گفتماني كه رسانه توليد ميكند. اين گفتمان توسط رسانه به يك امر اجتماعي تبديل ميشود. رسانه، امر اجتماعي را جعل ميكند. رسانه دغدغه اجتماعي توليد ميكند. در وهله دوم كه بسيار مهمتر از قدم قبلي است، دست شناختها را از امر اجتماعي در ميدان كلي سوسايتي كوتاه ميكند. شما سوسايتي را يك امر كلي درنظر بگيريد كه يك ميدان خرد به نام ورزش، وابسته است به يك ميدان بزرگتر به نام جامعه. امر اجتماعي در ورزش مورد دستكاري قرار ميگيرد. چگونه دستكاري ميكنند؟ يك مسالهاي را عنوان ميكنند و از همان شب دغدغه من به عنوان تحليلگر، دغدغه رسانهايها و رسانهها مبني بر تحليل اين امر كه يك رسانه بزرگ ساخته است. احتمالا شما هم تا پريروز قصد نداشتيد چيزي در اين مورد از من طلب كنيد و اين دغدغه توسط رسانه بزرگتر و يك ابربرنامه براي شما هم ايجاد شده است. او در حال القا كردن اين دغدغه به شماست، چون از نظر خودش اين دغدغه مهم بوده و احساس كرده دغدغه اجتماعي امروز است. او خودش هم ميداند كه اين ديسكورس ادامه پيدا ميكند، براي اينكه چندصدايي به وجود بيايد. مربي بايد از خودش دفاع كند، بازيكن از خودش رفع اتهام بكند، مدير و ليدر هم به همين ترتيب. ليدرها هم كه انگشت اتهام به سمتشان رفته، فرصت دفاع از خودشان را پيدا ميكنند. تمام اينها انرژياي را متصاعد ميكند كه باعث ميشود پشت اين ديسكورسي كه ايجاد شده حلقه بزنند و خودشان را گرم بكنند. در اين فضاي سرد موضوعي براي صحبت كردن جعل ميشود. اين ادامه پيدا كردن هم به دشمنيها و ائتلافهاي بلندمدت تبديل ميشود. كساني كه انگشت اتهام به سمتشان هست پيش خودشان ميگويند كه بياييد يك كلوني تشكيل بدهيم عليه ديگر كلونيها. و اين به همين صورت ادامه پيدا ميكند. اين فضاي كلي كه من با شناخت خودم از اين ميدان براي شما ترسيم ميكنم، بهزعم من مهمترين چيزي است كه بايد به آن بپردازيم. كار دوم اين است كه اگر قرار باشد درمورد اين پديده صحبت بكنيم، بايد از ساختارها صحبت كنيم. بايد تحليل محتواي كيفي از شعارها، زمان طرح شعارها، علت و وابستگي دروني اين شعارها به حوزههاي گسترده اجتماعي داشته باشيم. ما امروز شاهد اين هستيم كه در ورزشگاه با ريتم به يكديگر فحاشي ميكنند. ليدرها را ميدانيم از چه جور اجتماعي ميآيند. اينجا كمكم وارد ميدان سياست ميشويم. اگر بخواهيم يك تحليل ناب داشته باشيم، يك تحليل ناب اجتماعي آنطور كه مارسل موس ميگويد، بايد از تمام جهات به مساله نگاه كنيد. پديده را مثل يك شيء به ادبيات دوركيم در مقابل خودتان بگذاريد. از چپ، راست، بالا و پايين و از هر جايي كه ميتوانيد نگاهش كنيد و اينگونه آن را به عنوان يك پديده تام اجتماعي بيرون بدهيد. اگر قبول كنيم كه ليدر در اين بحث ما نقش اساسي دارد، بايد ليدر را ترجمه كنيم به ترجمان سياست در اين چند صد سال اخير در ايران، به عنوان نوچه. به عنوان پديده نوچهپروري كه در حيات سياسي ايران بهشدت حضور داشته. وقتي چنين پرسوناژي را وارد ميدان ميكنيد، او داراي لحن و گفتوگو و ادبيات است. شما نميتوانيد از آدمي كه قرار است نوچه باشد، حالا بخواهيد يك ادبيات شيك داشته باشد. او ادبيات خودش را توليد ميكند و با همان هم به همين جاها رسيده است. او مرتب در حال تهديد، فحش و اين كارهاست، به خاطر اين روحيه است كه توانسته ميدان را به دست بگيرد. تغيير اين ادبيات يك آرزوي عبث است. از جايي ميآيد كه گويي نميتوانيم مسائل را تحليل كنيم. گويي نميتوانيم اين نخ واسطه را پيدا كنيم. اين آدمها قدرت خود را از كجا كسب ميكنند؟ ما نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه اينها را داشته باشيم و با تمام انتظاراتي كه از آنها ميرود كنارمان بگذاريمشان، ولي با ادبيات آكادميك صحبت كنند. چنين چيزي امكان ندارد. اين ميشود پارادوكس زيست ما. اين زيست معيوب در ورزش را نميخواهم با جاهاي ديگر مثال بزنم كه چه افرادي با چه عناويني همينطور رفتار ميكنند. وقتي شما براي دليلي خاص به كسي امتياز ميدهيد، نميتوانيد بگوييد اين ويژگيها را ديگر نداشته باش. اين پارادوكسي حلناشدني است. به خاطر نگاه سيستماتيك ما به كل پديدارها است.