هرکسی چند لحظه نوبتِ اوست
رضا ضيا
آخرین بار کی به فیسبوک سر زدهاید؟! دیدهاید چه خبر است؟ دقت کردهاید چقدر خوش برخورد و مشتریمدار شده؟! فیسبوک که روزی کاسبی بداخلاق و معشوقی تندخو بود، امروز آرام شده. باز شدن دکانهای موازیِ رقبا، کاسبیاش را بیرونق کرده. کسی که اگر از او چیزی میخواستی با سردی و تندی برخورد میکرد، امروز آرام و سر به زیر و خوشاخلاق شده. آنکه سرش چنان شلوغ بود و دکانش چنان پررونق که اگر حرف نابجایی میزدی حذفت میکرد، امروز دائم به دنبالت میآید. پیک میفرستد و پیغام میدهد؛
«آقای فلانی پریشب از اینجا رد میشد، نمیخواهید حالی از ایشان بپرسید؟! خانم بهمانی عکسی پس از سالی اضافه کردهاند، نمیخواهید سرک بکشید و ببینید؟ پیشنهاد میکنم به این آقا یا خانم دوست شوید! قُمری توی ایوون داره لونه میذاره، کاش بودی و میدیدی!...»
اما دریغ که بعید است این خدماتِ فوق برنامه دوباره رونق سابق را به او برگرداند. هرچند بهشخصه فیسبوک را بیش از تلگرام و امثالهم دوست میدارم و معتقدم هنوز میتواند محیط مناسبتری برای بعضی مباحثِ جدیتر باشد. تلگرام و اینستاگرام (از این یکی به جِدّ بدم میآید) «تاریخ مصرف» حرفها را خیلی کم کرد. قبلا یک رخداد، خبر، داستان یا حتی یک بیت شعر، گاهی میشد که تا چند هفته ذهن آدم را مشغول میکرد ولی در این فضاها «هرکسی چند لحظه نوبت اوست.» تلگرام نشانگر دنیای امروز ماست که دائم پر از اتفاقات شگفتانگیزی است که با وجود اهمیت فراوان چند لحظه بیشتر توجهی برنمیانگیزند. همانطور که مثلا فرو ریختن پلاسکو یا زلزله کرمانشاه دیگر خیلی قدیمی شده در حالی که هنوز انسانهای زیادی از تبعاتش رنج میبرند.
حافظ فرمود: دور مجنون گذشت و نوبت ماست / هرکسی پنج روزه نوبت اوست