• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4264 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۳ دي

صدا و سيمايي كه برفك دارد

مجيد رضاييان

يكم) مانوئل كاستلز حق داشت كه بگويد؛ شهروندان با عبور از «وب يك» به «وب 2»، عملا از «كاربر» به «خود-ارتباط‌گر» تبديل شده‌اند. اين اتفاق، تاثيري شگرف بر رسانه‌هاي حرفه‌اي برجاي نهاد و ژانر‌هاي روزنامه‌نگاري پيش از وب را تحت‌الشعاع خويش قرار داد. از همين رو، ظهور «ژانر روزنامه‌نگاري تحليلي» و پاسخ به چگونگي‌ها و چرايي‌ها نه تنها در مطبوعات، بلكه در ژورناليسم تلويزيوني نيز، خودنمايي كرد. رسانه‌هاي حرفه‌اي چاره را در اين ديدند كه -افزون بر حضور در فضاي وب، توليد محتواي خود را نيز به تناسب دو عصر «انفجار اطلاعات» و سپس «انفجار متن»- در وب يك و وب 2- به نوعي متفاوت كنند كه مخاطبان خويش را از دست ندهند و حتي به آنان يادآور شوند كه فضاي شبكه‌هاي اجتماعي فاقد «سنديت» و «مشروعيت» است؛ لذا پاسخگوي «پرسش‌هاي آنان» نيست.

دوم) رسانه‌هاي شنيداري و ديداري در دنيا، به سرعت خود را با اين ضرورت‌ها و نيازهاي تازه، وفق دادند و كوشيدند تا جلوه‌اي از «ژورناليسم تحليلي» را در توليد خبرها، گزارش‌ها، ميزگردها از يك سو و پيگيري‌هاي خبري در قالب «مجله‌هاي تلويزيوني» پي بگيرند.

در اين راه، موفقيت‌هاي بسياري را كسب كردند‌ تا جايي كه «لحن، نوشتار، دكور، نوع تدوين‌ها» تغيير كرد و نه تنها تلويزيون‌ها در دنيا زبان تازه‌اي را يافتند، بلكه فرم تحول يافته جذابي را نيز، به مخاطب عرضه كردند.

سوم) پاسخ اين پرسش همچنان در هاله‌اي از ابهام است كه چرا صدا و سيما در ايران، از اين تحولات نه تنها عقب مانده است، بلكه هنوز بر سر اصل اين تحول «دچار ترديد» است. گويي «نگاه حاكميتي» و نه حرفه‌اي از رسانه‌اي به اين گستردگي، قرار نيست دور شود تا جايي كه تلويزيون مجبور شد برخي از ستاره‌هاي رانده شده قبلي خود را دوباره جذب كند و اينك مي‌بينيم كه همان برنامه‌هاي اندك مجري‌محور، «سبد مخاطبان تلويزيون» را تشكيل مي‌دهد. اما مادام كه در نگاه توليد خبري، «پاسخ به پرسش‌هاي مخاطبان» محور نشود و اطلاع‌رساني از نگاه حكومتي به سمت خواست مخاطب حركت نكند، انتظار جذابيت و رغبت مخاطب را نمي‌توان داشت. تازه اين تحول –در صورتي كه تحقق مي‌يافت- اول راه بود؛ گام بعدي پيگيري‌هاي خبري، گزارش‌هاي ناب و بسيار جذاب و سپس مجله‌هاي خبري پربار بود كه مي‌توانست تلويزيون را از سطح به اوج برساند؛ ديديم كه چنين نشد.

چهارم) واقعيت ديگر اين است كه تلويزيون جداي از محتوا و ضرورت روي آوردن به ژورناليسم تحليلي، بايد در فرم نيز تغييراتي جدي ايجاد كند؛ تغييراتي كه شامل «رنگ، دكور، فرم، شكستن قالب‌هاي قبلي، طراحي، گرافيك و پوشش مجريان» مي‌شود. صدا و سيما در اين زمينه بايد «خلاقيت» به خرج دهد و از نيروهاي خلاق براي ايجاد چنين تحولي سود جويد. البته باز، مشروط بر آنكه «نگاه مخاطب‌محور» بر نگاه حاكميتي ترجيح يابد. آخر) اما برنامه‌سازي جداي از سريال‌هاي متوسط، مي‌تواند مانند يك شمشير دو دم عمل كند. تجربه چند سال اخير تلويزيون نشان داده است كه مجريان و ستاره‌هاي برتر، توانسته‌اند جايي به برخي برنامه‌هاي تلويزيون بدهند، اما اين به تنهايي كافي نيست. با وجود اين خود اين تجربه موفق نشان مي‌دهد كه مي‌توان در عرصه‌هاي مختلف از چهره‌هاي برتر همان عرصه سود جست و برنامه‌هاي باكيفيتي را به مخاطب عرضه كرد. تنها به ياد داشته باشيم كه جهان امروز، جهان «فست وب» است؛ همه چيز كوتاه و ضرب‌آهنگ متنوع و پرشتابي يافته است. از اين رو، دوران ساخت برنامه‌هاي اصطلاحا تخت، طولاني يا كليشه‌اي به‌سر آمده است. اين نيز مي‌تواند سرلوحه حركت آتي برنامه‌ريزان اين رسانه گسترده، قرار گيرد.

استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون