• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4269 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۹ دي

نگاهي به كتاب «فضيلت» نوشته هتر باتلي كه در واقع رساله‌اي است درباره معرفت‌شناسي فضيلت

فضيلت در تاريخ

محسن آزموده

بيست و دومين نشست جمعه‌هاي پرديس كتاب مشهد به موضوع نقد و بررسي كتاب فضيلت نوشته هتر باتلي ترجمه اميرحسين خداپرست، اختصاص داشت. اين كتاب به عنوان نخستين مجلد از مجموعه «از منظر اخلاقي» است كه نشر كرگدن آن را منتشر كرده است. در اين مجموعه قرار است از منظر اخلاقي نگريستن به جهان و پديده‌هاي آن آموزش داده شود. هتر باتلي نويسنده كتاب، شاگرد و منتقد ليندا زگزبسكي، نظريه‌پرداز برجسته اخلاق فضيلت و معرفت‌شناسي فضيلت است. اين كتاب در قالب مجموعه‌اي نوشته شده كه قرار است مفاهيم كليدي فلسفه را توضيح دهند. ويژگي مجموعه جنبه آموزشي آن، زبان ساده و مساله محور بودن آن است و بجا و به‌موقع از اسامي مكاتب و فيلسوفان استفاده مي‌كند و بيشتر به مسائل توجه دارد. كتاب جذابيت روايي دارد و پر از استناد به فيلم و سريال و حتي كارتن است. عمده آثاري كه درخصوص اخلاق فضيلت نوشته شده است، جنبه تاريخي دارند و به فضيلت اخلاقي توجه دارند. اما اين كتاب، فضيلت‌هاي اخلاقي را با فضيلت‌هاي فكري ممزوج با يكديگر مورد بحث قرار مي‌دهد و صرفا كتاب فلسفي نيست و به بيان فني، يك كتاب معرفت‌شناختي است. همچنين يك فصل مستقل بحث راجع به رذيلت دارد و در آن راجع به پديده‌هايي مثل شرارت و بي‌عاري نيز بحث مي‌كند. همچنين يك فصل كاربردي دارد و راجع به اين بحث مي‌كند كه چطور فضيلت‌مند شويم. اين ويژگي خاص اخلاق فضيلت است كه كمك مي‌كند نه‌تنها يك نظريه اخلاقي در اختيار افراد مي‌گذارد، بلكه در تعليم و تربيت اخلاقي نيز مشاركت مي‌كند.

در ادامه گزارشی از سخنان امیرحسین خداپرست، پژوهشگر فلسفه و مترجم کتاب درباره تاریخ مفهوم فضیلت در فلسفه و سید علی طالقانی پژوهشگر فلسفه درباره ویژگی‌های کتاب باترلی را می‌خوانیم. در بخش دیگری از صفحه نیز ملاحظات سید سلمان ساکت در معرفی کتاب از نظر می‌گذرد.


اميرحسين خداپرست

بحث راجع به مفهوم فضيلت به نظر ساده مي‌آيد، اما در عين حال سخن گفتن راجع به آن دشوار است، زيرا وقتي شروع به سخن گفتن از آن مي‌كنيم، احساس مي‌كنيم به‌زودي به وادي شعارزدگي افتاده‌ايم. فايده نظريه اخلاق و معرفت‌شناسي فضيلت آن است كه ما را از اين فضا خارج مي‌كند و تلقي روشن‌تري از مفاهيم فضيلت و رذيلت ارايه مي‌كند. عمدتا فضيلت را يك ويژگي در منش افراد مي‌دانيم كه آنها را بهتر مي‌كند. اما اينكه آنها را به چه معنا بهتر مي‌كند، يعني به چه جهت‌گيري منشي سوق مي‌دهد، محل اختلاف است. براي روشن شدن اين اختلاف بايد به سابقه مفهوم «فضيلت» بازگشت.

مفهوم فضيلت (virtue) در اصل از كلمه يوناني «آرته» (Arete) اخذ شده است. الان هم در انگليسي مفهوم «آرته» در اشاره به يك امر باشكوه و فرهيخته به كار مي‌رود. آرته در يونان باستان به شكوفايي براي يك چيز و نه فقط انسان اشاره داشته است. اما امروزه فضيلت را خاص انسان مي‌پنداريم. همچنين در يونان باستان آرته وقتي راجع به انسان به كار مي‌رود، به خود شخص اشاره دارد. در حالي كه امروزه زماني كه از فضيلت سخن مي‌گوييم، به سودي كه به فرد مقابل مي‌رسد، توجه داريم. آنچه اين اختلاف را روشن مي‌سازد، فهرستي از فضايل و رذايلي است كه متفكران گذشته و متفكران جديد ارايه مي‌كنند. در ميان متفكران يوناني به طور خاص ارسطو، شوخ طبعي يا دوستي يك فضيلت است، در حالي كه به نظر معاصران ما چنين نمي‌آيد، يعني تاكيد ما بيشتر بر فضايل اخلاقي ارادي است.

اليزابت انسكوم فيلسوف انگليسي در ميانه قرن بيستم مقاله‌اي درباره اخلاق فضيلت نوشت و با چند متفكر ديگر موجب احياي اخلاق فضيلت شد. او مي‌گويد وقتي دو تلقي يونانيان و معاصران از فضيلت را كنار هم مي‌گذاريم، مثل فردي مي‌شود كه دندان‌هايش روي هم چفت نمي‌شود. براي فهم اين ناهماهنگي بايد ديد آرته در يونان باستان به چه معناست. اجمالا مي‌توان گفت، آرته اشاره به برتري يا كمالي دارد كه در هر نوع بسامان (organized) كه واجد كاركردي هست، وجود دارد. يعني هر نوعي از انسان تا جمادات و نباتات و حيوانات، كاركردي دارد و زماني كه بتواند آن كاركرد را به بهترين شكل محقق كند، مي‌گوييم، آرته دارد. مثلا آرته چاقو از نظر يونانيان تيز و برا بودن است و در نتيجه چاقو زماني كه از اين آرته برخوردار باشد، كاركرد خود را محقق مي‌كند و در نتيجه غايت و تماميت خودش را محقق مي‌كند، به‌خصوص كه از ديد يونانيان هر نوعي، يك كاركرد ويژه خودش دارد و زماني كه آن كاركرد محقق شود، به تلوس خودش مي‌رسد. بنابراين آرته امري است كه باعث مي‌شود چيزي به تلوس خودش برسد.

از ديد ارسطو انسان نيز تلوس و غايت خاصي دارد و در نتيجه كاركرد خاصي برحسب آن غايت دارد. اين غايت از ديد ارسطو فعاليت عقلاني معطوف به خير (ائودايمونيا) است. تنها انسان است كه واجد عقلانيت است. زماني انسان كاركرد خود را محقق مي‌كند كه مشغول فعاليت عقلاني است. وقتي فعاليت عقلاني كه كارويژه انسان است، محقق شود، انسان به سمت غايت خودش پيش مي‌رود. ائودايمونيا در انگليسي به happiness ترجمه شده است كه خودشان از آن راضي نيستند. در فارسي مي‌توان آن را «شادكامي» ترجمه كرد. مساله اين است ائودايمونيا يك حالت ايستا و راكد نيست و يك وضعيت فعالانه است. بنابراين از ديد ارسطو، آرته يا فضيلت انسان خصوصيت پايداري است كه ما را به اين مسير مي‌اندازد.

از نظر ارسطو و ديدگاه غايت‌انگارانه او به فضايل، ويژگي‌هاي فضيلت‌هاي انساني عبارتند از: 1. فضيلت انسان را در پيش بردن و هدايت زندگي عقلاني‌اش توانا كند و اين امر بايد خاص انسان باشد؛ به عبارت ديگر اموري در انسان آرته تلقي مي‌شوند كه كاركرد خاص او يعني زندگي عقلاني معطوف به خير را محقق سازند. 2. فضيلت زندگي انسان را از وجه انساني بهتر مي‌كند، يعني به او كمك مي‌كند كه دوستي پيشه كند. انسان فضيلت‌مند از ديد ارسطو انساني است كه دوستان خوبي دارد، دوستاني از سر فضيلت و نه دوستاني كه صرفا منافع او را برآورده مي‌كنند يا كساني كه انسان در كنار آنها از زندگي لذت مي‌برد، بلكه دوستاني كه او را به سمت كاركرد خاصش يعني فعاليت عقلاني سوق مي‌دهند. فضيلت به انسان كمك مي‌كند كه همسايه و شهروند بهتري باشد. فضيلت باعث مي‌شود انسان محبت و عشق داشته باشد و اينها پديده‌هاي خاص انساني است. فضيلت‌مندي باعث مي‌شود كه حتي در خردترين و به نظر پيش پا افتاده‌ترين امور انسان آنها را در بهترين وجه انجام دهد. 3. فضايل به دو دسته اخلاقي و فكري تقسيم مي‌شوند. اين دو قسم فضيلت نزد ارسطو در ميان نظريه‌پردازان متاخر در هم تلفيق شدند. يعني بسياري معتقدند داشتن فضايل اخلاقي موجب مي‌شود كه فضايل فكري را نيز داشته باشيم و بالعكس. 4. فضيلت از ديد ارسطو حد وسط دو رذيلت است، مثلا شجاعت حد وسط بزدلي و تهور است يا خويشتنداري حد وسط سردمزاجي و افراط در لذت‌جويي است. 5. احساسات و عواطف ما در حالت عادي پيشاتاملي هستند. فضيلت‌ها كمك مي‌كنند كه ما جهت‌دهي مناسبي براي احساسات و عواطف‌مان داشته باشيم و با موقعيت متناسب باشند. اين تناسب يا عدم تناسب خود را در آزمون‌هاي سخت زندگي روزمره نشان مي‌دهد. 6. فضايل يكديگر را تقويت و تسهيل مي‌كنند. مثلا احتمال اينكه كسي كه بهره‌مند از شجاعت است، خويشتندار باشد، بيشتر است. اهميت اين راي از ديد ارسطو تا جايي است كه آن را درنهايت به عنوان «وحدت فضايل» مطرح مي‌كند. يعني زماني ما فضيلتي را داريم كه باقي فضايل را نيز داشته باشيم. او به طور خاص معتقد بود كسي كه «فرونيموس» يعني واحد حكمت عملي (فرونسيس) باشد، واجد همه فضايل است. البته اين راي محل مناقشه است و بسياري آموزه وحدت فضايل را نمي‌پذيرند.

در دوران جديد ديدگاه غايت‌انگارانه ارسطويي به فضيلت به ويژه با انقلاب علمي ضعيف و تقريبا فراموش شد و بسياري از نظريه‌پردازان فضيلت امروز معتقد به غايت‌انگاري نيستند. علاوه بر اين ديدگاه‌هايي در اخلاق مطرح شد كه با راي ارسطو متفاوت بود. مثلا ديويد هيوم متفكر قرون هفدهم و هجدهم، معتقد بود كه اخلاقيات به عقل و عقلانيت انسان بازنمي‌گردد، بلكه به عواطف و احساسات و اميال او مربوط است. زيرا عقلانيت معطوف به امور واقع است و امور واقع برانگيزاننده عمل نيستند. از ديد هيوم، عواطف و اميال هستند كه برانگيزاننده عمل در انسان مي‌شوند و اين عواطف و اميال، اگر پايدار و معطوف به لذت بردن خود و ديگران باشند، مي‌توان گفت كه فرد فضيلت‌مند است. يعني دقيقا ديدگاه ارسطو را با حفظ مفهوم فضيلت برعكس كنيم و به جاي آنكه بر عقلانيت تاكيد كنيم، بر عواطف و اميال تاكيد كنيم. از اين حيث از ديد هيوم خوش مشرب بودن نوعي فضيلت است. بعد از هيوم به كانت مي‌رسيم كه بنيانگذار نظريه وظيفه‌گرايي در اخلاق است. البته نزد كانت نيز فضيلت همچنان مفهوم است، منتها در قالب ديدگاه خودش. كانت مي‌گفت فضيلت به معناي قوت اراده متعهد به قانون اخلاق است. يعني مهم اين است كه ما به قانون اخلاق پايبند باشيم. هرقدر اراده‌مان با قوت بيشتري به قانون اخلاق پايبند باشد، انسان‌هاي فضيلت‌مندتري هستيم، به‌خصوص وقتي با تعارضات مواجه هستيم. كانت برخلاف هيوم، عواطف و احساسات را مخل اخلاقي زيستن مي‌داند و كار اخلاقي را كاري مي‌داند كه انسان عواطف و اميال را كنار بگذارد. بنابراين شاهديم كه ارسطو معتقد بود كه عواطف و اميال بايد با عقلانيت ما همساز شوند، هيوم نقش برتر را به عواطف و اميال مي‌داد و كانت اصلا عواطف و اميال را به كلي مخل اخلاقي زيستن مي‌داند.

ديدگاه ارسطويي در قرون وسطاي مسيحي و اسلامي بسيار رايج بود. بعد تحت‌تاثير فايده‌گرايي و وظيفه‌گرايي، به حاشيه رانده شد. در نيمه قرن بيستم، با تحولاتي فرهنگي در اروپا از جمله انتشار مقالات و آثاري، اخلاق فضيلت بدون رنگ و بوي غايت‌گرايانه ارسطويي احيا مي‌شود و فيلسوفاني چون اليزابت انسكوم، مك اينتاير، آيريس مرداك، ليندا زگزبسكي و... راجع به فضيلت تامل كردند و نوشتند. جالب است كه غالب اين فيلسوفان زن هستند و زنان نقش برجسته‌اي در احياي اخلاق فضيلت دارند. ايشان تاكيد دارند كه نبايد اخلاق را محدود به روابط فرد با ديگران كرد، بلكه بايد اخلاق را در پرورش منش خود فرد نيز جدي بگيريم.

عضو هيات علمي موسسه پژوهشي

حكمت و فلسفه ايران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون