تاكنون حداقل ۳۸ گونه گربهسان در سراسر دنيا (به استثناي استراليا و مناطق قطبي) شناسايي شدهاند، هر چند كه براساس مطالعات مولكولي و مورفولوژيكي اين تعداد ميتواند اندكي بيشتر هم باشد. برخلاف تلاشهاي حفاظتي ارزنده، گربهسانان در كل دنيا با فهرست طولاني از چالشها دست به گريبان هستند؛ تخريب زيستگاه، كاهش منابع غذايي، شكار غيرقانوني و مسموم كردن طعمه ازجمله شاخصترين دلايل كاهش جمعيت گربهسانان هستند.
از ميان گربهسانان شايد شيرها به نظر شناختهشدهتر باشند اما واقعيت اين است كه مطالعات مولكولي، دانش روز حفاظت از حياتوحش، پيشرفت كامپيوترها و نرمافزارها نشان ميدهد كه تصورات گذشته ما تا چه اندازه نهتنها درباره شيرها بلكه در مورد اكثر گربهسانان سادهانگارانه بوده است.
اين روزها باغوحش تهران با فراهم كردن زمينه انتقال دو فرد شير ايراني نر و ماده به ترتيب از باغوحش بريستول انگلستان و دوبلين ايرلند به كشور همچنان در صدر اخبار قرار دارد و اين درحالي است كه بسياري از خود ميپرسند اين اتفاق تا چه اندازه ميتواند براي حياتوحش آسيبپذير كشور موثر و تاثيرگذار باشد؟
روزنامه اعتماد در خلال گفتوگو با دو نفر از كارشناسان حفاظت حياتوحش و ژنتيك حفاظت تلاش كرده تا نقاط مثبت و منفي اين اتفاق را بدون هيچگونه جانبداري بررسي كند.
آيا ورود شير ايراني به كشور ميتواند نقشي در حفاظت از حياتوحش داشته باشد؟
آرش قدوسي، محقق پسادكتراي دانشگاه هومبولت برلين و دكتراي حفاظت از حياتوحش به اعتماد ميگويد: «انتقال شير آسيايي (ايراني) به باغوحش تهران برآيند يك فرآيند چند ساله در ارتقاي سطح نگهداري از گونهها در اين باغوحش و به عضويت درآمدن اين باغوحش در موسسات بينالمللي است. خوشبختانه و با وجود كاستيها، اين امر باعث ايجاد رابطهاي فعال و انتقال دانش و حتي گونه بين اين باغوحش و ساير باغوحشهاي دنيا شده است. چنين ارتباطي در بين بيشتر باغوحشهاي معتبر دنيا امري معمول است و چنين فعاليتهايي زيرنظر مستقيم كارشناسان بينالمللي انجام ميشود. اين موسسات قبل از
هر گونه انتقال، جزييات محل نگهداري و برنامههاي باغوحش مقصد را ارزيابي كرده و سپس اقدام به صدور مجوز براي چنين انتقالي ميكنند.»
عضو گروه متخصصان گربهسانان اتحاديه جهاني حفاظت (IUCN/SSC) در عين حال به شايعه احياي شير در ايران اشاره كرده و ميافزايد: «آنچه به اشتباه بعضي افراد و خبرگزاريها
تحت عنوان آغاز احياي شير در ايران مطرح كردهاند، به هيچوجه در اهداف اين انتقال ديده نشده است. اين امر به چند دليل امكانپذير نيست؛ اولا، زادوولد گونههاي كمياب توسط نهاد مربوطه (EAZA) و (EEP) كه باغوحش تهران به عضويت آن درآمده شديدا و به جديت كنترل ميشود و تا جايي كه اطلاع دارم، تاكنون درخواست يا مجوزي براي زادآوري اين شيرها صادر نشده است، ضمن اينكه حتي در صورت صدور چنين مجوزي معمولا زادهها با برنامه قبلي به ساير باغوحشهاي عضو اين موسسه منتقل ميشوند. بنابراين، ازدياد احتمالي جمعيت شير آسيايي در باغوحش تهران با هدف معرفي مجدد به زيستگاهها نيست. ثانيا، نهاد متولي احياي حياتوحش، سازمان حفاظت محيطزيست، برنامهاي براي معرفي مجدد شير به طبيعت ندارد و حتي تكثير در اسارت اين گونه تا زماني كه چنين پروژهاي طراحي نشده باشد، به احياي
اين گونه نميانجامد. چنين پروژهاي نياز به سالها طراحي و آمادهسازي زيستگاهها و احياي طعمههاي شير دارد كه نيازمند بودجه و برنامهريزي مفصل است. متاسفانه در حال حاضر طعمههاي اصلي اين گونه (گور ايراني و گوزن زرد ايراني) خود در معرض انقراض هستند و برنامه احتمالي احياي شير در ايران نيازمند سالها فعاليت مستمر در احياي زيستگاهها و جمعيت طعمهها در اين زيستگاههاست. ثالثا، وجود يك جفت شير و زادههاي آنها براي احياي جمعيتي پايا با ساختار ژنتيكي مناسب به هيچوجه كافي نبوده و براي چنين برنامهاي انتقال و تبادل افراد بيشتري از باغوحشها و حتي از هند (آخرين زيستگاه باقيمانده اين گونه در طبيعت) نياز است.»
قدوسي همچنين توضيح ميدهد: «لازم به ذكر است كه نهادهاي بينالمللي همچون EEP، EAZA و IUCN در صورت وجود چنين برنامهاي در ايران آمادگي دارند تا با كمكهاي فني و انتقال افراد موجود در باغوحشها مشاركت كنند، همانگونه كه در احياي پلنگ ايراني در روسيه، سياهگوش ايبريايي در اسپانيا و نمونههاي بسيار ديگري نيز اين امر اجرايي شده است.»
اين كارشناس حفاظت از حياتوحش ميگويد: «با وجود نكاتي كه اشاره شد، انتقال اين شير(ها) ارزش بالايي براي افزايش آگاهي عمومي درخصوص سرنوشت حياتوحش در حال انقراض كشور دارد و ميتواند توجه و حمايت مردم را براي حفظ آخرين بازمانده يوز آسيايي، پلنگ ايراني و ساير گونههاي حياتوحش به همراه داشته باشد. ضمنا تاييد و عضويت باغوحش تهران در نهادهاي نظارتي بينالمللي ميتواند سرآغاز حركتي در ساير باغوحشهاي كشور براي ارتقاي سطح عموما نامطلوب نگهداري از حيوانات در اين مراكز باشد.»
آيا حضور شير ايراني در كشور از نظر ژنتيك مهم است؟
براساس آخرين مطالعات تاكسونوميك (آرايهشناسي)، شيرها در كل قلمرو پراكنش تنها به دو زيرگونه(Panthera leo leo) و
(Panthera leo melanochaita) تقسيم ميشوند كه زيرگونه اول از جنوب تا شرق آفريقا و زيرگونه دوم در مابقي قلمرو جهاني شيرها پراكنش دارند. با وجود اين تشخيص مورفولوژيكي شيرها چنانكه بايد شناخته شده نيست.
وحيد زماني، كه دكتراي رشته محيطزيست با گرايش تنوعزيستي دارد و عضو بنياد ملي نخبگان و مدرس دانشگاه سمنان است در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: «اگر از ابعاد متفاوت به اين انتقال نگاه كنيم، نكات مثبت و منفي به خوبي هويداست. در ابتدا بايد عنوان كرد تنوع زيستي و تنوع گونهاي زيستگاههاي طبيعي، جداي از باغوحش است و حضور اين قلاده شير تاثيري در تنوع زيستي و خزانه ژني حياتوحش ايران ندارد. بنابراين شير ايراني كه از اوايل دهه ۲۰ شمسي در طبيعت ايران منقرض شده، با انتقال دو فرد شير از باغوحشهاي اروپايي به باغوحش تهران هم منقرض در طبيعت باقي خواهد ماند. چنانكه بيشتر كارشناسان متفقالقول عنوان كردهاند و در اظهارات دستاندركاران اين پروژه نيز آمده است، هدف از اين انتقال تكثير در اسارت و معرفي مجدد نيست كه باتوجه به شرايط فعلي زيستگاهها اين امر كاملا منطقي مينمايد.»
عضو پروژه اروپايي Nextgene در ادامه ميافزايد: «از آنجايي كه شيرها در اسارت جفتگيري كرده و ميزان موفقيت زادآوري آنها در اسارت بالاست، سوال اصلي اينجاست كه درنهايت چه برنامهاي براي زادههاي احتمالي اين زوج درنظر گرفته شده است؟ از ديدگاه ژنتيك حفاظت، گرفتن نسل زايا و زيستا از يك جفت شير متولد باغ وحش عملا غيرممكن است و تنش درونآميزي ناشي از جفتگيري افراد خويشاوند و اندازه جمعيت كوچك تواما تنوع ژنتيكي را به آستانه بحراني كاهش داده و زوال ژنتيكي را رقم ميزنند.»
مترجم كتاب مقدمهاي بر ژنتيك حفاظت به جنبه مثبت اين ماجرا از ديدگاه حفاظت اكسسيتو (Exsitu) و ايجاد يك (Backup) كوچك در ايران براي ديگر جمعيتهاي شير باغوحشهاي جهان اشاره كرده و ميگويد: «اگر از ديدگاه باغوحش محور به اين ماجرا پرداخته شود، اين انتقال نكات برجستهاي در خود دارد. ازجمله اينكه نمايش خبري و تمركز رسانهها، ذهن عامه مردم ايران را معطوف حياتوحش كاريزماتيك بومي ايران كرد و اكثريتي كه دانش حياتوحشي خود را از مستندهاي آفريقايي برداشت كردهاند، امروزه حرفهايتر اخبار حياتوحش را دنبال ميكنند. همچنين اين رويداد براي اكثريت جامعه جذاب بوده و باعث افزايش بازديدكنندگان از باغوحش خواهد شد كه به خودي خود اتفاق مثبتي است و دانش مردم از ديگر گونههاي حيات وحش بومي را نيز افزايش ميدهد، به علاوه براي بيلان مالي باغوحش هم قطعا خوشايند است.» زماني در جمعبندي سخنانش ميگويد: «جان كلام آنكه اگرچه يك جفت شير متولد در اسارت كه قرار است در اسارت بمانند، اتفاق بزرگي براي محيطزيست ايران نيست و مشاركتي در خزانه ژني و تنوع گونه ايران ندارند اما بعد اجتماعي آن سودمند است و ميتواند گامي در راستاي افزايش دانش ايرانيان از حياتوحش بومي ايرانزمين باشد.»
آنچه بر شيرها در ايران گذشت
اواسط قرن ۱۹ ميلادي، شيرها در خاورميانه از بينالنهرين تا ايران (خوزستان تا فارس) پراكنش داشتند. اما در آغاز قرن ۲۰ ميلادي، شيرها براي هميشه از منطقه بينالنهرين ناپديد شدند درحالي كه تنها معدودي از مناطق ايران ازجمله استانهاي خوزستان و فارس همچنان حضور افرادي پراكنده از شيرها را شاهد بودند.
آبراهام ويليامز جكسن، باستانشناس دانشگاه كلمبيا؛ ژن ديولافوا، همسر مهندس و باستانشناسي كه در دوره ناصرالدين شاه به ايران آمد و دكتر ياكوب ادوارد پولاك، پزشك مخصوص ناصرالدين شاه در سفرنامههاي خود بهطور مشخص از شير بدون يال در خوزستان و سرزمينهاي خليجفارس نام بردهاند و تعداد آنها را قابل ملاحظه ذكر كردهاند. مرحوم محمدابراهيم باستاني پاريزي، استاد تاريخ دانشگاه تهران در كتاب هفت عروس و يك داماد ضمن نقل مستقيم از تاريخ مسعودي به آه گرم آخرين شير ماده و 2 بچهاش اشاره و شكار آنها را به ظلالسلطان، فرزند ارشد اما به سلطنت نرسيده ناصرالدين شاه، منتسب ميكند. ظاهرا آخرين شير ايراني حدود ۸۰ سال پيش (۱۹۴۲ ميلادي)، توسط يك نقشهبردار هندي ارتش بريتانيا در ۶۵ كيلومتري شمالغرب شهر دزفول ديده شده است.
در سال ۱۹۸۷ ميلادي، اوبرايان (O'Brien) و همكارانش تنوع ژنتيكي تنها جمعيت شير ايراني در جنگلهاي گير هندوستان را بررسي كرده و بر اين اساس شيرهاي ايراني را به عنوان يك زيرگونه مجزا معرفي كردند. اما تازهترين مطالعات مولكولي حاكي است كه شيرها در كل قلمرو جهانيشان تنها به دو زيرگونه تقسيم ميشوند كه زيرگونه اول از جنوب تا شرق آفريقا و زيرگونه دوم در مابقي قلمرو جهاني پراكندگي دارند.
سالهاست كه شيرها در طبيعت ايران منقرض شدهاند اما از دهه ۷۰ ميلادي كه برنامهاي تحت عنوان برنامه زادآوري و تكثير شيرهاي آسيايي آغاز شد؛ اميدها براي ديدن شيرهاي ايراني دستكم در باغوحشها تقويت شد. از سوي ديگر هنديها هم سالهاست كه تلاش ميكنند تا با ايجاد يك ذخيرهگاه دوم غير از جنگلهاي گير، مانع انقراض شيرها در طبيعت شوند. موسسه حياتوحش هندوستان از سال ۱۹۸۶، مطالعاتي جدي را در اين زمينه آغاز كرده است و طرحهاي متعدد معرفي مجدد شيرها به زيستگاههاي جديد در هند آزموده شده است اما عدم موفقيت اين طرحها و از سوي ديگر تهديدات گوناگوني نظير تعارض با انسان، احتمال ابتلا به بيماريهايي نظير ديستمپر سگسانان در عمل آينده شيرهاي آسيايي را بسيار نامطمئن جلوهگر ساخته است.
برنامه گونههاي در معرض خطر اروپايي (EEP) كه يك برنامه مديريت جمعيت براي حيوانات درمعرض خطر انجمن باغوحشهاي اروپايي است، تلاش ميكند تا افرادي خالص از گونههاي درمعرض خطر مانند شير ايراني را به باغوحشهاي مختلف منتقل كند تا بلكه اين افراد بتوانند در شرايط بحراني نقش يك ذخيره ژنتيكي را براي جمعيتهاي آسيبپذيرشان در طبيعت ايفا كنند، اما واقعيت اين است كه هيچكدام از اين برنامهها كافي و تاثيرگذار نيستند چراكه بشر سالها پيش بايد مسووليتپذير ميبود و جراحتهايي تا به اين اندازه عميق بر پيكره حياتوحش وارد نميساخت.
وحيد زماني: اگرچه يك جفت شير متولد در اسارت كه قرار است در اسارت بمانند، اتفاق بزرگي براي محيطزيست ايران نيست و مشاركتي در خزانه ژني و تنوع گونه ايران ندارند اما بعد اجتماعي آن سودمند است و ميتواند گامي در راستاي افزايش دانش ايرانيان از حياتوحش بومي ايرانزمين باشد.
آرش قدوسي:متاسفانه در حال حاضر طعمههاي اصلي اين گونه (گور ايراني و گوزن زرد ايراني) خود در معرض انقراض هستند و برنامه احتمالي احياي شير در ايران نيازمند سالها فعاليت مستمر در احياي زيستگاهها و جمعيت طعمهها در اين زيستگاههاست. وجود يك جفت شير براي احياي جمعيتي پايا با ساختار ژنتيكي مناسب كافي نيست.