برخيز و اول بكش (221)
فصل بيستم
بخت نصر- صدام دوباره دست به كار شد
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
اما واكنش صدام به بمباران رآكتور بغداد، دقيقا مخالف آن چيزي بود كه اطلاعات اسراييل انتظارش را داشت.
دكتر حمزه گفت، «صدام تحت فشار خشنتر و جازمتر ميشد. بنابراين يك پروژه 400 ميليون دلاري به يك پروژه 10 ميليارد دلاري تبديل شد و 400 دانشمند شدند، 7000 دانشمند.» صدام دستوراتي براي تلاشهاي بيشتر صادر كرد تا از هر مسير علمي ممكن بتواند او را در كوتاهترين زمان ممكن و به دستيابي به يك بمب اتمي و ابزارهايي كه بتواند آن را به هدف برساند، هدايت كند.او سريعا بنگاههاي غربي را پيدا كرد كه آماده بودند او را - در مقابل پول زياد - در اين راه تامين كنند و تجهيزات و مواد خامي كه ظاهرا براي اهداف غيرنظامي است كه در انتها ميشود آن را نظامي كرد و براي توسعه سلاحهاي هستهاي، بيولوژيكي يا شيميايي كشتار جمعي بهكار برد، عرضه كنند.
اسراييل فقط توانست رديابيهاي كوچكي از اين تلاشها را افشا كند. يك نقشهاي كه اسراييل افشا كرد پروژه كندور بود، يك پروژه مشترك ميان عراق، مصر و آرژانتين براي توسعه موشكها به اشكال مختلف. عوامل موساد در بنگاههاي آلماني كه درگير اين پروژه و فضاي علمي آرژانتين بودند و نيز جاناتان پولارد، جاسوسي كه در عمق آژانس اطلاعاتي امريكا براي اسراييل كار ميكرد، توانستند حجم زيادي از اطلاعات اين پروژه را به دست بياورند و به اسراييل منتقل كنند.موساد با ترساندن دانشمندان به همان روشي كه براي دانشمندان موشكي آلماني در مصر در دهه 1960 بهكار رفته بود، شروع به انداختن آتش در دفاتر اروپايي كرد. آنها تماسهاي تلفني از ناشناساني را دريافت ميكردند كه به آنها ميگفت، «اگر سريعا (از اين پروژه) خارج نشويد شما و خانوادهتان را ميكشيم.» همچنين موساد نقشههايي را براي حذف دانشمندان هم ريخت اما ديده شد كه فشار، آتش زدن، شكستن در و رفتن به دفاتر و نيز شهرت مرگبار موساد، نياز براي كشتنهاي هدفمند را برطرف ميكند. دانشمندان از پروژه بيرون آمدند و مصر و آرژانتين هم مشاركتهاي مالي خود را برداشتند. صدام در پريشاني كامل رو به دانشمند موشكي كانادايي به نام گرالد بول كه پيش از اين براي ناسا، ارتش ايالات متحده و اسراييل كار ميكرد آورد و از او خواهش كرد تا با الهام از داستان علمي سفر به ماه ژول ورن، موشك و ابرتوپهايي را طراحي كند كه بتواند بار بزرگي به تل آويو به فاصله 570 مايل از بغداد، بفرستد. بول به مشتريانش اطمينان داد كه ابرتوپ او نه فقط يك برد بسيار طولاني را طي خواهد كرد بلكه قادر خواهد بود هم دقيقتر و هم موثرتر بارهاي بيولوژيكي و شيميايي را شليك كند زيرا كلاهكهاي جنگي كمتر از موشكهاي اسكادي كه عراق آنها را دارا است داغ ميشود. در سال 1989، بول و عراقيها توپ را در جبل حمرين، 125 مايلي شمال بغداد، برپا كردند. سه شليك آزمايش كردند. بول از بدشانسي تماسهاي تلفني و نامههاي ناشناسي را دريافت ميكرد كه بطور جدي او را تهديد ميكردند و به او هشدار ميدادند كه اگر سريعا ارتباطش را با صدام قطع نكند، «ما مجبور خواهيم شد كه كارهاي خشن عليه شما و افرادي كه با شما درگير هستند، بكنيم.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه
اعتماد: فصل بيستم كتاب «برخيز و اول بكش» به موضوع هستهاي شدن عراق در دوران صدام ميپردازد. روزنامه اعتماد فقط با قصد نشان دادن خباثت اسراييل، به انتشار اين فصل ميپردازد.