به بهانه نمايش خانگي فيلم عرق سرد
گرفتار ميان تارهاي عنكبوتي يك راز
كامل حسيني
شايد از برخي آموزههاي روانكاو معروف «ژاك لاكان» ياد گرفتهايم كه زبان در ذات خود نسبت به ناخودآگاه پيوندي عجيب دارد؛ از يك طرف برملاكننده درون ناخودآگاه است و از طرفي ديگر دقيقا عكس آن يعني پنهان كردن رازهاي آن! بنابراين اگر از چشمانداز ناخودآگاه زوجين به ويژه «ياسر» در يك بستر مدرن به زنجيره كشمكشها از آغاز تا اوج و پايان بنگريم، تنشها پس از اوجگيري و حتي بدون هيچگونه سير نزولي، پايان خط داستان در همان اوجگيري تنشهاي اخلاقي و دروني نيز بسته ميشوند. بياييم همراه با اين رويكرد به عنصر ديگر روايت كه بر پيچيدگي ماجرا هم ميافزايد يعني «مدرنيته» نقبي بزنيم. به ياد بياوريم كه زمان پيش از انتشار فيلم در شبكه نمايش خانگي گفته بودند: مبارزه يك زن مدرن. از ميانه پيرنگ و كشمكشها دوباره مساله فقهي و پيوندش با مناسبات حقوق بشر و سياست هم پيش كشيده شده است اما شايد از گوشه نگاه روانكاوانه و اخلاقي هم سزاوار بررسي است. اينگونه است در روايت ناسازگاري شديد ميان مرد و زن و حتي چند گونه نحله فرهنگي را در بافت روايت به تصوير كشيدهاند. با نخستين غافلگيري، نگاه تماشاگر به يك تعليق بزرگ گره ميخورد كه روايت نيز از آنجا آغاز ميشود يعني تصوير نمودن اوج مبارزه يك زن در برابر ذهن پنهان همسرش. از طرفي ديگر پيشروي كشمكشها از ميانه چارچوب فرصت زماني كوتاه براي خروج افروز و غافلگيري مكرر تماشاگران قدرت تعليقها را افزايش داده است. همچنين ميان ياسر و افروز در دادگاه، چشم دكوپاژ از ديدن قاضي سر باز ميزند اما همچنان نظارهگر راهحلهاي اخلاقي قاضي به ياسر و ديالوگهايي است كه واكنشهاي عاطفي و گلايههاي اخلاقي طرفين و حتي وكيل خانم افروز از ميان آنها موج ميزند. از بعد شرعي و قانوني اختلاف ياسرها و افروزها را كنار بگذاريم؛ يك بار ديگر به ناخودآگاه ياسر كه برگرديم و درباره علت مخالفتش با خروج افروز درنگ كنيم اما پس از تماشايش در سينما و حتي شبكه نمايش خانگي همچنان برگشتي بيحاصل برايمان باقي خواهد ماند درست در نقطهاي كه شايد ياسر به سبب سلطه ناخودآگاهش هيچگاه بهطور روشني نميتواند و نميداند دليل منع خروج و حتي عدم جدايي را به زبان بياورد بلكه دلايل و كلمات گمراهكننده مختلفي را به زبان ميآورد تا شايد مبادا مسخره يا تحقير و سرزنش شود. كدام يك؟ خودشيريني براي مقامات بالاتر؟ يا حمايت از رويكرد سياسي جناحي خاص؟ يا بيداري غيرت بيش از اندازه در زمان اشتهار روز افزون همسر؟ يا عشقي جنونآميز و خستگي از تحمل دوري زمانبر همسري است كه چهرهاش حتي در لحظه خشم گونه خاصي از جذابيت زنانه براي ياسر به همراه ميآورد و اما در پايان از قضا بعد اخلاقي قرار بود در گرهگشاييها نقش پررنگي ايفا كند شايد به همين سبب است كه جدلي اخلاقي ميان طرفين دعوا و قاضي دادگاه و حتي فدراسيون فوتبال هم كشيده شده است و تنها داورِ حل و فصل اختلافهاي افروز و ياسر راهحل اخلاقي است كه برابر ناخودآگاه به زانو در ميآيد و پايان را با خود نيز ميبندد. اينچنين است كه افروز در پايان روايت همچنان ميان تارهاي عنكبوتي گرفتار ابدي راز سر به مهر درون ياسر است و بس!