آشتي سنت و تجدد
محمد زارعشيرينكندي
از من پرسيده شده كه دغدغه كنونيام چيست و به چه ميانديشم. واقعيت اين است كه بيش از هر چيز به فقر و مشكلات قشرهايي از جامعه ميانديشم و به مسائل و درگيريهاي ديپلماتيك كشور فكر ميكنم. با وجود اين، من يك دانشجوي فلسفه هستم و طبيعي است كه به موضوعات و مسائل فلسفي بينديشم. سالهاست كه ميخواهم چيزي درباره نسبت عقل و وحي يا فلسفه و دين در روند و فرآيند تاريخي عالم اسلام بنويسم اما موفق نميشوم. اين روزها عمدتا به همين مساله فكر ميكنم. در واقع من به نسبت فلسفه با جامعه ميانديشم. اينكه فلسفه به مثابه امري عقلاني و بشري در يك جامعه ديني چه جايگاهي ميتواند داشته باشد و چگونه ميتواند خود را طرح كند و نگه دارد. نگرش جامعه ديني به فلسفه چگونه است؟ ديدگاه جامعهاي كه بر اساس وحي و كتاب و سنت نبوي بنياد و شكل گرفته و فرهنگش اساسا ديني است، نسبت به فلسفه كه ناشي و منبعث از عقل مستقل بشري است، چيست؟ در تاريخ اسلام، فلسفه از سوي بسياري از متشرعان و شريعتمداران محكوم شده و به كفر و زندقه بودنش حكم داده شده است. پرسش اين است كه فلسفهاي كه به اسم «فلسفه اسلامي» شناخته ميشود، چگونه شكل و صورت گرفته، آيا اين فلسفه ذاتا اسلامي است يا فلسفه محض و ناب است و صرفا بالعرض اسلامي است؟ اصلا مگر ممكن است كه فلسفه بشري و دنيوي صفت ديني يا وحياني به خود بگيرد، اين چه نوع فلسفهاي است؟ پرسش اين است كه در تاريخ اسلام فلسفه با دين چگونه سازش كرده- اگر سازش كرده- يا اينكه اصلا سازش و توافقي در كار نبوده و بلكه آنچه هست غلبه صورت دين بر ماده فلسفه بوده است و آنچه فلسفه اسلامي ناميده ميشود، نوعي كلام و الهيات است؟ آيا منظور از فيلسوفان اسلامي كساني هستند كه متدين به دين اسلام بودهاند اما دين را در فلسفهشان دخالت نميدادهاند يا اينكه مقصود فيلسوفاني هستند كه در فرهنگ ديني براي عقايد و باورهاي دينيشان صورت استدلالهاي فلسفي ميدادهاند و در واقع فيلسوف متكلم بوده است نه فيلسوفي آزادانديش و مستقل؟ به نظر ميرسد مساله كنوني ما نيز تداوم همان مساله پيشين است. مساله ما هنوز هم نسبت عقل و عقيده، نسبت دين و فلسفه، نسبت عقلانيت مدرن با باورهاي ديني يا نسبت سنت و تجدد است. نحوه سازگار كردن عقلانيت مدرن با باورها و ارزشهاي ديني يا نحوه آشتي دادن سنت و تجدد و فلسفه و دين مهمترين مساله جامعه ما در صدوپنجاه سال اخير است. اكنون نيز مساله همان است و من به آن ميانديشم.