• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4543 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲ دي

آموزش و پرورش و مرز مراقبت از كودكان در سن تحصيل:

نان و نيمكت

زهرا چوپانكاره| آقاي مدير مي‌گويد كولبران سه جور مي‌ميرند: «تيراندازي مي‌شود، در سرما تلف مي‌شوند، در جاده تصادف مي‌كنند.» براي گلوله، مين، سرما و جاده مهم نيست كه آن كولبر دانش‌آموز است يا نه. مدير مدرسه‌ شهر مريوان داستان زندگي آزاد و فرهاد را داستاني مي‌داند كه مدام تكرار مي‌شود، تكرار مي‌شود، تكرار مي‌شود. گاهي اين داستان‌ها ختم مي‌شوند به بر جاي ماندن جسم بي‌جان يك نوجوان، گاهي هم نوجوان از مرگ مي‌رهد به خانه يا مدرسه برمي‌گردد تا بتواند فردا و روز بعد و سال‌هاي بعدترش را با همين رسم زندگي كند اين كولبران/ دستفروشان/ زباله‌گردان نوجوان گاهي براي هميشه مدرسه را ترك مي‌كنند و گاهي ساعت‌هاي اضافه اين سمت و آن سمت كلاس‌هاي درس را خرج كار و كمك رساندن به خانواده‌شان مي‌كنند. حالا مدرسه و نظام آموزش و پرورش كشور در كجاي اين داستان‌ ايستاده است؟ زندگي دانش‌آموزان خارج از ساعت‌هاي رياضي و ادبيات و شيمي براي سيستم آموزشي به پايان مي‌رسد يا وظيفه دارد به آنچه خارج از ديوارهاي مدرسه به عنوان بخشي از حيات دانش‌آموزان در جريان است هم بپردازد؟ اين سوال زماني جدي‌تر مي‌شود كه بدانيم فرهاد 14 ساله كه تصوير سرمازده‌اش تبديل به داغي جمعي در ذهن ايرانيان شد تنها يكي از نوجوانان در سن مدرسه بود كه به خاطر نان به دل برف زد، دانش‌آموزان ديگري هنوز هستند كه هر روز مسيرهاي مشابهي را طي مي‌كنند. آموزش و پروش طرح نظام مراقبت اجتماعي دانش‌آموزان را با نام اختصاري «نماد» از سال تحصيلي 96-95 آغاز كرد تا فرآيندهاي چند مرحله‌اي غربالگري رواني و اجتماعي روي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي تمركز كند. نماد فهرست بلند بالايي از انواع مشاهدات ميداني، آزمون‌هاي استاندارد رواني و خطرپذيري و انواع مداخلات وضعي و رواني و حتي كمك گرفتن از اقدامات انتظامي و قضايي را در خودش تعريف كرده است. تير ماه امسال عليرضا كاظمي، معاون پرورشي و فرهنگي وزارت آموزش و پرورش گفت: ‌«اگر مي‌خواهيم آسيب‌هاي اجتماعي را درمان كنيم بايد به ريشه‌ها و نشاط اجتماعي توجه و بر توانمندسازي تمركز كنيم.» به نظر مي‌رسد كه البته اين طرح بيش از هر چيز مقابله با شيوع مصرف مواد مخدر در سنين دانش‌آموزي را نشانه گرفته است و در كنار آن از انواع آسيب‌هاي اجتماعي ديگر هم نام مي‌برد. حالا تن دادن خانواده‌ها به كار كودكان و اشتغال دانش‌آموزان به مشاغل پرخطر آيا بخشي از اين آسيب‌هاي اجتماعي تعريف مي‌شود؟ سيستم مشاوره و امور تربيتي مدارس راهكاري براي شناسايي و تغيير وضعيت زندگي دانش‌آموزان درگير با مساله معيشت دارد؟

هوشمند وهابي، 25 سال سابقه كار در آموزش و پرورش دارد و در 15 سال گذشته مدير مدرسه بوده. او مي‌گويد: «هيچ!» يعني هيچ ابزار و راهكاري از سوي آموزش و پرورش ارايه نشده كه بتواند به او و مديران مدرسه‌اي مثل او در منطقه كردستان كمك كند كه بتوانند به دانش‌آموزان متعددي كه با فقر خانواده و خطر ترك تحصيل دست به گريبان هستند، كمك كنند. به گفته او هر كاري كه هست از سوي معلمان و مديران و در بستر مدرسه شكل مي‌گيرد: «در بيشتر مدارس ما، خود همكاران يعني مديران و معاونان و معلمان هستند كه نگاه خاصي به دانش‌آموزاني دارند كه ممكن است به خاطر مشكلات معيشتي كمتر به مدرسه بيايند و به دنبال شغل‌هاي كاذب بروند. در مدرسه خودمان ما اين بچه‌ها را شناسايي و براي گرفتن بسته‌هاي حمايتي آنها را به نهادها و سازمان‌ها معرفي مي‌كنيم اما خود آموزش و پرورش ابزار و امكانات خاصي براي اين موضوع ندارد. گاهي داخل خود مدرسه مبالغي توسط معلم‌ها جمع مي‌شود و گلريزان مي‌كنند تا كمكي بشود اما واقعا در حدي نيست كه بشود جلوي وقوع اتفاقي مانند اين اتفاق اخير را گرفت.»

مصلح و ادريس هم برادر بودند

«اين اتفاق اخير» همان داغ بزرگي است كه با بيرون كشيدن پيكر دو برادر كرد از دل برف بر دل مخاطبان عكس‌ها و خبرهاي‌شان نشست. اتفاق اخير يكي از سلسله اتفاقاتي است كه وهابي هم مثل باقي همشهريانش زياد ديده‌ است. براي آقاي مدير موضوع كارهاي سخت دانش‌آموزان مساله هرروزه است؛ دانش‌آموزاني كه بنا به شرايط زندگي و كارشان گاهي با ترك مدرسه و گاه همراه تحصيل به دنبال تامين نان خانواده مي‌روند: تعداد اين دانش‌آموزان چقدر است؟ «خيلي خيلي زياد؛ خيلي زيادند. درصد بخواهيد بگويم، در شهرستان ما به‌خصوص در مدارس مناطق حاشيه كمتر از 50 درصد نيست. گاهي مدرسه مي‌آيند، گاهي ترك تحصيل مي‌كنند. آنهايي كه مدرسه مي‌روند در ساعات شيفت مقابل مشغول كار مي‌شوند يا اينكه شبانه كار مي‌كنند. كولبري كه به خاطر درآمدش در منطقه حالت عام پيدا كرده اما كارهاي ديگري هم هست كه بچه‌ها مي‌كنند مثل واكس‌ زدن سر خيابان، دوره‌گردي و دستفروشي و نمونه داشته‌ايم كه بچه‌ها در سطل زباله دنبال چيزي بگردند كه به درد فروش بخورد.»

همين تعداد زياد است كه موضوع را نيازمند راهكاري بيش از اين گلريزان‌هاي محدود در مدارس مي‌كند. معلم‌ها هر قدر هم دلسوز و پيگير باشند مگر جيب خودشان و اطرافيان‌شان چند دانش‌آموز را مي‌تواند پشت نيمكت مدرسه نگه دارد؟ كمك‌ها به قول آقاي مدير هر قدر هم جمع شود باز هم از عهده يكي دو ماه زندگي جمعي از بچه‌هاي يك مدرسه برمي‌آيد و بس: « قبلا يك طرحي براي دانش‌آموزان بازمانده از تحصيل بود كه در آن مبلغي براي تهيه كتاب‌هاي درسي و هزينه‌هاي تحصيلي سالانه‌شان در نظر گرفته مي‌شد، يعني صرفا براي اينكه جلوي ترك تحصيل آنها گرفته شود، فقط در همين حد. در شهرستان ما اين طرح جواب نداد و بچه‌ها به خصوص دختران ترك‌تحصيل كردند. راهكار مناسب اين است كه اين حمايت‌ها از سوي خود وزارت آموزش و پرورش و براي خانواده‌ها باشد. شناسايي اين دانش‌آموزان و خانواده‌هاي‌شان خيلي آسان است؛ فقط مي‌ماند اينكه چطور به آنها كمك كرد. ما در مدرسه خودمان از 252 دانش‌آموز حدود 20 نفر را شناسايي كرده‌ايم اما همه كمكي كه مي‌توانيم بكنيم هزينه يك ماه از زندگي آنها است چون كمك‌ها از خيريه و خود همكاران جمع مي‌شود؛ بيشتر از اين هم امكانش نيست.»

در آن طرح نماد آموزش و پرورش كه قرار است مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي باشد، تاكيد بر اين است كه توجه به مسائل خانواده‌ها ضروري است. اين يعني دانش‌آموز را نمي‌توان به چهار ديواري كلاس درس محدود دانست، يعني مسائل او از خانه به مدرسه و از مدرسه به خانه ادامه دارند. حالا در مناطق بسياري در كشور به ويژه در مناطق مرزي مساله معيشت هم از خانواده برمي‌آيد و دانش‌آموزان را هم به مبارزه مي‌طلبد. كاظمي، معاون پرورشي آموزش و پرورش در افتتاحيه دوره آموزشي توجيهي مديران و مجريان طرح ملي نماد گفته بود: ‌«در يكي از آيات قرآن كريم آمده است كه براي شكل گرفتن تربيت بايد خود عامل آن باشيم. ريشه بسياري از آسيب‌هاي رفتاري و تربيتي در فرزندان غفلت خانواده‌ها در الگوهاي تربيتي و اخلاقي است.» مدير مدرسه مي‌گويد بارها براي حل مشكل دانش‌آموزان دست به دامن خانواده‌ها شده‌اند؛ براي نجات دانش‌اموزان از ترك تحصيل يا از روانه شدن به سوي مشاغل سخت و جواب خيلي‌هاي‌شان يكي است: «گرفتاريم آقا! خرج داريم، اجاره داريم، گرفتاريم آقا!» و براي همين است كه به نظر او بايد اول همين گرفتاري‌ها را حل كرد تا نوبت به دانش‌آموزان برسد: «مي‌دانم كه ايجاد اشتغال حوزه آموزش و پرورش نيست اما شايد بتوانند كمك كنند كه براي اولياي اين دانش‌آموزان كاري ايجاد شود و اين ‌طور شايد بشود تا حدي مشكل را حل كرد. ما خيلي با والدين آنها صحبت مي‌كنيم. گاهي مدرسه مي‌آيند، گاهي با دعوت تلفني و اينها هم نمي‌توانيم راضي‌شان كنيم به جلسات مشاوره بيايند براي همين گاهي بايد برويم در خانه‌ها كه ببينيم مشكل كجاست. مشكل اين است كه مي‌گويند خرج داريم، اجاره داريم، گرفتاريم آقا!» مشكلاتي كه او هر روز مي‌بيند از ظرفيت مشاوره‌هاي مدرسه و حرف زدن با دانش‌آموزان و خانواده‌هاي‌شان فراتر مي‌رود؛ حرف مي‌زنند و جواب نمي‌گيرند.

حالا داستان فرهاد و آزاد را همه شنيده‌اند؛ آقاي مدير داستان‌هاي بيشتري هم شنيده است، برادران ديگري هم بوده‌اند كه از مدرسه به سمت كوه رفتند و برنگشتند: ‌«يادم هست چند سال قبل دو نفر از دانش‌آموزاني كه مي‌شناختم، رفتند مرز براي كار. سال دوم راهنمايي بودند، ترك تحصيل كردند و مشغول كار شدند. فاميلي‌شان يادم نيست، اسم كوچك‌شان را فقط يادم مانده: مصلح و ادريس. آنها هم برادر بودند.» مصلح و ادريس هم به كوه زدند اما اين‌ بار پاي سرما وسط نبود: ‌«رفتند روي مين؛ يكي همانجا كشته شد، يكي ديگر پايش را از دست داد و چند سال بعد به خاطر مشكلاتي كه پيدا كرد فوت كرد. در حوزه كولبري اتفاقات زيادي در اين منطقه مي‌افتد كه البته همه دانش‌آموز نيستند. يا تيراندازي مي‌شود و كشته مي‌شوند، يا در سرما تلف مي‌شوند يا در جاده تصادف مي‌كنند و مي‌ميرند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون