• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4573 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۷ بهمن

نوشته‌اي بر نمايش «بيگانه در خانه» كاري از سيد محمد مساوات

تئاتر در تصرف مونتاژ و بيگانگي

نيلوفرثاني

اروين پيسكاتور در يادداشتي به اين مضمون اشاره مي‌كند كه «تئاتر مدرن متعلق به چه قرني است؟» وقتي در روزگار معاصر بسياري از حوزه‌ها به ويژه سينما، دستخوش تغييرات اساسي، متنوع و متعدد شده‌اند، چطور مي‌توان تئاتر را همانند قرن‌ها پيش، همچنان بر يك صحنه ايستا و دكور و جايگاه تماشاچيان، عرضه كنيم؟ امروز تئاتر مدرن به دكورهاي غول‌آسا و موزيكالي محدود مي‌شود كه تنها در قسمت‌هاي فني پخش صدا و موسيقي تغيير كرده‌اند. پيسكاتور ادامه مي‌دهد كه حضور «صنعت نو» يعني به‌كارگيري از عناصر متعدد صحنه همچون آسانسورها، سكوهاي چرخنده، جرثقيل و پل‌هاي خودكار، در كنار بهره‌مندي از نماهاي نزديك تصويري از فيلم و تلويزيون و تركيب مواد چندبعدي با استفاده از پروژكتورها و ارجاعات بيروني، سبب آزادشدن نيروهاي خلاقانه نمايشنامه‌نويسان، كارگردانان و بازيگران با محتواي نمايشي خواهدشد.«بيگانه در خانه» جديدترين اثر محمد مساوات، كاملا بر چنين الگويي ساخته و پرداخته شده است و درصدد است تئاتري در تركيب جلوه‌هاي بصري متعدد و به‌كارگيري مديوم‌هاي تصويري ديگر، يعني حضور غالب دوربين و پخش فيلم و نماهايي كه مختص به پلان‌هاي سينمايي است، به تماشاگر عرضه كند. تطابق و حضور همزمان دو مديوم تصويري يعني فيلم و تئاتر، از خلاقيت‌ها و شگفتي‌هاي «بيگانه در خانه» است كه از تكنيك فيلمبرداري در لحظه، بهره مي‌برد تا هنر زنده تئاتر را زير ذره‌بين دوربين و پلان‌ها، به چالش بكشد و وضعيتي چندوجهي از تمام زوايا و ابعاد يك اجراي صحنه‌اي با تمام رخدادهاي غيرقابل پيش‌بيني و بدون كات و تكرار، به معرض ديد بگذارد. بدين شكل تئاتر در مسلخ‌گاهي از بزرگنمايي مضاعف، بر لبه تيغي است كه مي‌تواند منجر به قرباني‌شدنش شود.«بيگانه در خانه» بر محوريت اصلي معناي «بيگانگي» و ابژ‌كتيويته‌اي كه با ابزار مهمي چون فيلم، مونتاژ و حضور شات‌هاي كلوزآپ و لانگ، با وجود نماي ثابتِ تمام عرض لوكيشن (دكور) بيروني، هنجارشكنانه مفاهيمش را منتقل مي‌كند هرچند در اين امر موفق‌ است اما گسست مشهودي با تئاتر را نيز همراه دارد چراكه همواره تئاتر به عنوان هنر زنده، مقرر بر بازنمايي جهاني حقيقي و نمونه‌اي از آن است كه در اين اجرا با حضور متخاصمانه دوربين و فيلم و دستكاري ابژكتيويته‌، تبديل به ديدفريبي مجهز به ابزارِماشيني (دوربين) براي ژرفايي است كه قرار است از نگاه و ارتباط مستقيم مواجهه‌گري تماشاگر با صحنه به دست بيايد نه محصولي از مونتاژ و تصويربرداري ديجيتال.

اين دوپارگي يعني بخشي واقعي و زنده و بخش تصنعي و با واسطه جعبه جادويي، در جهت پيوند و تكميل تئاتري نبوده و ريسك بزرگي است كه نمودش در حس‌ دريافت مخاطبين تاثير متفاوتي دارد و مساوات آن را پذيرفته است.

«بيگانه در خانه» چندين وجه از بيگانگي را پيش مي‌آورد: از لحظه آغاز، با دكور خانه‌اي كه تنها از پنجره‌هايش مي‌توان داخل آن را ديد و با ديوارهايي مرزبندي شده‌، حضور و نفوذ «بيگانه» يعني نگاه‌ بيروني يا تماشاگران را، به آن حريم به معرض مي‌گذارد. نگاهي كه در عين آنكه ناظر است خود نيز دستخوش تغيير به مدد نما و حركت دوربين مي‌شود و در پلان‌ها گير مي‌افتد. پس از آن، با پخش فيلمي كه به نظر مي‌رسد همزمان در حال فيلمبرداري است و دوربيني كه دارد در هركجاي خانه، تا خصوصي‌ترين قسمت‌ها و زمان‌هاي كاراكترهاي نمايش سرك مي‌كشد، دومين عنصر «بيگانه» را مطرح مي‌كند؛ رسانه، چشم‌ نامرئي كه همواره در حريم‌هاي خصوصي افراد نفوذ كرده و حتي تاثيرات واضح دارد.

اما شايد بارزتر و تمركز بيشتر به عنصر بيگانه‌اي است كه داستان بر محوريت مفهومي آن پيش‌ مي‌رود، وضعيت افرادي است كه با وجود نزديك‌ترين پيوندها و بي‌واسطه‌ترين ارتباط‌‌ها، موجودات بيگانه‌اي هستند كه حتي قادر نيستند از تله بيگانگي‌ بگريزند و به‌‌رغم آنكه هركدام چنان به جزييات يكديگر واردند كه در پوشش اكانت‌هاي مجازي بازهم مي‌توانند همديگر را شناسايي كنند، با اين‌حال به آن وجه بيگانگي بيشتر وفادار و متمايلند تا حقيقتي كه در كنارشان حي و حاضر است.

بيگانگي يك فرآيند است كه طي زمان و پروسه‌هاي متعدد، خود را آشكار مي‌كند. به ويژه افرادي كه در يك رابطه هستند، زمان مي‌تواند عاملي براي بروز بيگانگي باشد؛ بيگانگي كه بيشتر بازتابي از فاصله با خود است نه ديگري؛ هرچند در هيات ديگري نمود مي‌يابد. براي به صحنه آوردن چنين موضوعيتي، مساوات داستاني را شكل مي‌دهد كه با فرم ويژه‌اي كه براي آن در نظرگرفته، يعني تلفيق تئاتر و سينما، بتواند حداكثر انتقال مفاهيم را داشته باشد و سرسختانه پيروِ مكمل بودن فرم و محتوا در اثر هنري با جلوه‌هاي ويژه و نوين به‌ويژه ورود به عرصه مونتاژ و سينما با تكيه بر تكنيك‌هاي هيچكاكي است. اگرچه در اين مسير وزنه حضور مديوم سينما در صحنه تئاتر آن‌قدر سنگين‌تر است كه عملا تئاتر را از هسته مركزي اثر، دور و عقب مي‌راند. هرچند با وجود نقاط كور بسيار در ديد صحنه با دكوري نامناسب از لحاظ توزيع برابر افق ديد جايگاه‌ها‌، براي بخش اعظمي از تماشاگراني كه در سمت راست سالن نشسته‌اند، همان بخش كوچك تئاتري نيز به حداقل رسيده و تمركز به سمت فيلم و پرده بيشتر معطوف مي‌شود.

حضور مدام دوربين در رفت و آمدهاي متعدد بين ديوارها، راهروها، نشيمن، آشپزخانه، سرويس بهداشتي و اتاق خواب و پخش آن بر پرده، از قرار آنكه نگاه بيگانه ناظر را با خود در تمام موقعيت‌ها همراه دارد، نه تنها فضايي وهم‌انگيز و دلهره‌آور نزديك به سبك هيچكاك مي‌سازد، بلكه مي‌خواهد از فضاي تخت و ايستاي يك اجراي كلاسيك و روال رايجِ تئاتر فراتر رود. اما در اين روند بيش از اندازه به سمت فرمِ روايي سينمايي نزديك مي‌شود و بيش از آنكه قائل به تكنيك و تلفيقي موثر و كارآمد باشد، منجر به «خودنمايي و به رخ كشيدن» مي‌شود.

چنين تركيبي از سوي كارگردان، در يك اثر نمايشي و تئاتري نيز بيگانه ديگري است كه خودش را به جهان تماشاگر، تحميل مي‌كند، يعني فيلم خود بيگانه‌اي در هستي تئاتر مي‌شود و مخاطبي را كه به قصد ديدن اجرايي تمام زنده به سالن قدم گذاشته است، با حجم زيادي از فيلم و تصاوير ابزاري مواجه مي‌كند، آنچنان كه بخش‌هاي تئاتري، در كمترين تاثير، كم اثر باقي مي‌ماند.پرده پخش فيلم نيز، با وسعت و اندازه‌اش، به ‌شدت موجود بيگانه‌اي در صحنه تئاتر است. آنقدر زيركانه به تمركز تماشاگر نفوذ مي‌كند كه براي توقف آن و برگشت به جريان تئاتر، مخاطب ناگزير به كشمكش و مقاومت بسياري است كه تمام توجهش معطوف فيلم و پرده نباشد بلكه رخدادها را از زواياي محدود ديد يعني پنجره‌ها به دنياي آن زوج، در بازي‌هاي زنده بر صحنه ببيند. اين بيگانه چنان نافذ است كه در اغلب زمانِ اجرا، قدرت بي‌چون و چراست و اغلب بيش از صحنه، نگاه تماشاگران را جلب مي‌كند.داستان نمايش نيز، بيگانگي‌هاي متعددي دارد. مساوات در جريان بازي و اجرا، كاراكتري را وارد مي‌كند كه نقش بيگانه/ فيلمبردار يا همان فرد حاضر نامرئي را ايفا كند. مصداقي معنايي و عملي از بيگانه‌اي در خانه و در ارتباط بين مرد و زن، كه مدام از خود ردپايي به جا مي‌گذارد و حضور دائم دارد، اما از ديد آنها پنهان است. در بخش پاياني نمايش، هنگامي كه بيگانگي آن زوج به‌طور واضحي برملا مي‌شود، جاي خود را با مرد تعويض مي‌كند كه نمادي باشد بر تاكيدِ غربيگي آنان. اين جابه‌جايي كاراكتر ايده تكميلي جذابي است بر داستاني كه هرچند مي‌خواهد رازگونه پيش برود اما از همان ابتدا، لو رفته و دستش رو مي‌شود. شايد كارگردان درصدد پنهانكاري نبوده باشد اما در فرم انتخابي‌اش، لزوم حفظ اين غافلگيري ضروري به نظر مي‌رسد تا همچنان تماشاگر در طول اجرا، در وضعيت تعليق و هيجاني باقي بماند.

«بيگانه در خانه» اگرچه داراي جذابيت‌هايي منحصربه‌فرد است اما چه در فرم كه خلاقانه و در نوع خود كم‌نظير بوده اما فاقد نسبتي متعادل و موزون از تلفيق فيلم و تئاتر است و چه در متن و محتوا كه كم‌رمق و تكراري‌ و بيش از اندازه در اجرا خودنما و متظاهر است، از ديگر آثار موفق و پيشروي پيشينِ مساوات عقب مي‌ماند و بيش از آنكه دوستداران تئاتر را راضي و انتظارات‌شان را برآورده كند، براي علاقه‌مندان هنر فيلم و سينما، مقبول و موردپسند واقع مي‌شود.

 

منابع:

نظريه صحنه مدرن / مجموعه مقالات/ يدالله عباسي/ نشرقطره

جامعه‌شناسي تئاتر/ ژان دووينيو / جلال ستاري/ نشر مركز

ژاك لاكان/ شون هومر/ م جعفري و م طاهايي/ نشر ققنوس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون