• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4652 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

درباره شعر عرب و يكي از چهره‌هاي مهمش، محمود درويش

شعر در زمان فاجعه

احسان رضايي

«چشمانت زيباست، به زيبايي قدس
هزار دشمن در آرزوي اشغال آنهاست»
اين شعر معروف نِزار قباني، يادآور يكي از خصوصيات اصلي شعر معاصر عرب است. اينكه ادبيات عربي حداقل در نيم قرن اخير، علاوه بر همه خصوصيات فرمي جديد، به يك تاريخ‌نگاري شباهت دارد؛ تاريخ‌نگاري اشغال سرزمين مقدس. شعر شاعران معاصر عرب - فرقي ندارد از هر مليتي - يك تم كلي دارد؛ نوحه بر از دست رفتن فلسطين و خشم از سرنوشت اعراب؛ طوري كه با پيگيري دفترها و شعرهاي يك شاعر – البته به ترتيب تاريخ سرودن شعرها - مي‌شود به راحتي سير تحولات منطقه را ديد.  حتي خيلي از شاعران معاصر عرب در دوره‌اي عضو يا هوادار سازمان‌هاي مبارز فلسطيني يا عربي بوده‌اند؛ اما اين شاعران بيشتر از تمام سياستمداران عرب با اسراييل جنگيده‌اند. شعر معاصر عرب، نمونه‌اي از رسالت اجتماعي ادبيات است. معروف‌ترين اين شاعران، محمود درويش است. شاعري كه خودش ربح آوارگي را چشيد و وقتي اسراييلي‌ها دهكده‌اش را آتش زدند، محمود درويش شش ساله به همراه خانواده‌اش به لبنان پناهنده شد. درويش سال‌هاي زيادي از عمرش را در قاهره، بيروت، تونس و پاريس به تبعيد گذراند. او مدتي هم عضو سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) بود و در ۱۹۹۳ در اعتراض به پذيرش پيمان اسلو از اين سازمان استعفا داد. با اين حال و به‌رغم همه رنج‌ها، شعر او شعري است عاشقانه و سرشار از انسان‌دوستي. بي‌جهت نبود كه وقتي در سال 2002 به خاطر محاصره شهر رام‌الله توسط صهيونيست‌ها، نتوانست از اين شهر خارج شود و به كنگره نويسندگان جهان برود، گروهي از نويسندگان معروف دنيا كه بين‌شان دو برنده نوبل ادبيات يعني خوزه ساراماگوي پرتغالي، ووله سوينكا هم بودند به رام‌الله سفر كردند تا محمود درويش را از مخاصره بيرون بياورند. ماجرايي كه يك مستند معروف هم درباره‌اش ساخته شده. اين روزها كه بحث فلسطين در ميان است، خوب است يادي هم بكنيم از محمود درويش كه معشوق شعرهايش، زني است به شكل فلسطين. درويش شعر شگفت‌انگيزي دارد كه براي درگذشت يكي ديگر از فرزندان معروف فلسطين، يعني ادوارد سعيد در سال 2003 گفته. اين شعر بلند گفت‌وگويي است بين شاعر و دوستش. اگر توانستيد روي شبكه اينترنت نسخه تصويري‌اش را گير بياوريد و ببينيد كه شعرخواني خود درويش هم بسيار ديدني است. بخشي از شعر، چنين است: 
«شعر در زمان فاجعه به ما چه مي‌گويد؟
خون ... خون ... و خون...
در وطنت
در نامت و در نامم
در شكوفه بادام، در پوست موز
در شير كودك، در نور، در سايه
در دانه گندم، در نمكدان
تك‌تيراندازان حرفه‌اي با مهارت بر هدف مي‌زنند
خون ... خون ... و خون...
اين زمين كوچك‌تر است از خون فرزندانش
كه چون قربانيان بر آستانه قيامت ايستاده‌اند
به‌راستي اين سرزمين متبرك شده است؟
غسل تعميد داده‌اندش
به خون ... خون ... و خون...؟
كه نه دعا مي‌خشكاندش و نه ماسه‌ها؟
در صفحات كتاب مقدس به قدر كافي عدالت نيست
تا شهيدان را به اين شاد كند
كه مي‌توانند آزادانه بر ابرها قدم بگذارند
خون در روز... 
خون در تاريكي... 
و خون در كلام...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون