• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4820 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۳۰ آذر

كشاورزان اهل سرخون از نشت‌هاي پنهان نفت از لوله‌هاي انتقال نفت مارون- اصفهان مي‌گويند

سرريز آلودگي به خاك سرخون

نيلوفر رسولي

يكشنبه، 23 آذر، ساعت 11 صبح، خط لوله نفت در حد فاصل ميان دو منطقه سرخون و گندمكار در شهرستان اردل، استان چهارمحال‌وبختياري شكست و نفت‌هاي جاري شده در مسير رودخانه سرخون آتش گرفتند. تلمبه‌خانه روستاي گندمكار محل اصلي شكستگي لوله بود. با شروع آتش‌سوزي دود غليظ و سياهي بر فراز شهر سرخون بالا رفت، تعدادي از اهالي سرخون را مسموم و راهي بيمارستان و تعدادي از خانه‌ها را دودزده كرد. اما حادثه اصلي در پايين‌دست اين تلمبه‌خانه پيش از اين رخ داده بود، حادثه اصلي نه آتش‌سوزي و شكستن خط لوله انتقال نفت مارون به اصفهان، در 500 متري شهر سرخون بلكه جاري ‌شدن نفت در اراضي پايين‌دست اين تلمبه‌خانه و نفوذ نفت به زير زمين‌هاي شهر و روستاهاي اطراف آن بود، تكرار همان حادثه‌اي كه در سال‌ 1377 با انجام آزمايش توسط شركت نفت سپاهان تاييد شده بود: آلودگي آب‌هاي زيرزميني و خاك به نفت‌هاي نشتي از خط انتقال لوله. پيش از آتش‌سوزي هفته گذشته، سرخون چهار بار ديگر شاهد شكستگي لوله‌هاي انتقال نفت بود كه در آخرين شكستگي لوله نفت در آذر 1395، به گفته مديركل محيط‌زيست چهارمحال‌وبختياري، خسارت 3 ميليارد و 200 ميليون توماني براي خاك و خسارت 5 ميليارد توماني براي آبزيان سرخون باقي گذاشته بود. تخليه 950 كاميون خاك آلوده از اين منطقه و تخليه يك ميليون و 563 هزار ليتر نفت در اين منطقه نيز نتوانست آب و خاك سرخون را نجات دهد و حالا پس از گذشت چهار سال، قصه سوختن درخت‌ها و فوران آلودگي در سه راهي سرخون براي چهارمين‌بار تكرار مي‌شود و جبران‌ناپذيرترين آسيب‌هايش را براي كشاورزان، دامداران و مردم اين منطقه به جاي مي‌گذارد، گرچه هنوز برآوردي دقيق از ميزان خسارت‌هاي وارد بر آب و خاك اين منطقه صورت نگرفته  و بارش باران تخليه لكه‌هاي نفتي را از منطقه كند و دشوار كرده است، اما روايت «مرادعلي» و «احمدرضا» دو كشاورز اهل سرخون در گفت‌و‌گو با «اعتماد» نشان مي‌دهد كه اين آسيب‌ها چندان تفاوتي با شكستگي‌هاي قبلي آشكار و نهان ندارند، آنچه قرباني هميشگي سرخون است، خاك است و آب، يك‌بار حجم گسترده آتش‌سوزي نگاه‌ها را معطوف سرريز نفت در سرخون مي‌كند و بارهاي ديگر، نفت از ميان پوسيدگي لوله‌هاي سالخورده به آرامي وارد خاك مي‌شود و هر آنچه سر خود دارد، مي‌پوساند و خشك مي‌كند. 

زيستن روي بمب
درختان سوختند، حتي آنها كه داخل حياط خانه‌ها در امتداد مسير رودخانه فصلي سرخون بودند، رد نفت هنوز كنار سنگ‌هاي مسير رودخانه باقي مانده است، روي شيشه‌ها، دود غليظ سياه تا پشت كمدها و رف‌هاي اتاق‌ها نفوذ كرده است، سردرد بوي سوختن نفت هم كه تمام شده باشد، هنوز هستند افرادي كه از شدت احساس خستگي، سرگيجه و حالت تهوع راهي دواخانه‌هاي شهركرد مي‌شوند. «مرادعلي»، برنجكار است و اهل سرخون، مي‌گويد كه تازه چند ساعتي است كه سردرد او را رها كرده است، دو روز پس از اينكه باقيمانده‌هاي نفتي داخل مسير رودخانه فصلي خشك دوباره آتش‌گرفتند. پنجشنبه شب آخرين آتش‌سوزي بود، پس از آن ديگر نفت‌هاي آوار شده روي زمين نسوختند، يك روز بعد، مكنده‌هاي شركت نفت آمدند و حجم غليظ نفت را از كنار رودخانه بردند، لكه‌هاي سياه اما همچنان سرجاي‌شان باقي هستند. «مي‌گويند رانش زمين هست، مي‌گوييم لوله‌ها فرسوده و پوسيده شده‌اند، زمين ثابت هم بماند باز خاك اين لوله‌ها را مي‌خورد، شايد نفتش روي زمين نيايد و نسوزد، اما اثر آن نفت را در برنج‌هاي‌مان مي‌بينيم، در گاو و گوسفندهاي‌مان كه تلف مي‌شوند و مي‌ميرند، بدون اينكه آتش گرفته باشند.» آقامراد مي‌گويد كه اگر رودخانه فصلي آب داشت، شايد نفت به خاك نمي‌رسيد، اما لوله كه تركيد، از همان محل تلمبه‌خانه داخل بستر رودخانه شد و تا ابتداي شهر سرخون نيز آمد، محلي‌ها با كلنگ و بيل داخل جوب بزرگ ريختند، خاك ريختند كه نفت به شهر نرسد، اما رودخانه خشك بود و نفت بالاخره راهي را براي نفوذ به زيرزمين پيدا كرد، حالا مزه آب خوردن بسيار اندك بوي نفت مي‌دهد، آن‌هم آبي كه از سرچشمه ديگري تهيه مي‌شود تا با سرچشمه سرخون اختلاط نداشته باشد. «ما روي بمب زندگي مي‌كنيم. هر لحظه ممكن است اين لوله‌ها خرد شوند و نفت زير زمين راه بيفتد و با يك جرقه، همه‌چيز بسوزد و تمام شود.» نه آقا مراد و نه ديگر سرخوني‌ها دل‌ خوشي از اين لوله‌هاي سالخورده و فرسوده ندارند، آنها به همزيستي كنار اين لوله‌ها حتي عادت نكرده‌اند، چهار بار تجربه تركيدن لوله طي چهار دهه گذشته شاهدي است براي آنها كه اين حادثه باز هم ادامه خواهد داشت، آن زمان كه «سروصداها» بخوابند، دوباره سرخوني‌ها مي‌مانند و لوله‌هاي نفتي كه ذره‌ذره درون خاك مي‌پوسند و از بين مي‌روند. آقامراد برنج مي‌كارد اما فقط براي مصرف خود و خانواده‌اش، كسي خريدار برنج آقامرادنيست، مي‌گويند برنج سرخون خوردن ندارد، خون را مسموم مي‌كند، همان‌طور كه خون ماده گاو آقامراد را مسموم كرد و او را سرزا برد. حالا كه بلوط‌ها و بنه‌ها و انجيرها سوخته‌اند، آقامراد از خشك‌شدن زمين‌هاي خود و ديگر كشاورزان مي‌گويد، اين خسارت پنهاني است كه در برآوردهاي اين حادثه هرگز لحاظ نخواهد شد، ماهي‌هايي كه تلف مي‌شوند و محصولاتي كه جان رشد كردن ندارند و زمين‌هايي كه به گفته او، از هر نشت نفت تا 30 سال پس از آن، قابليت توليد محصول كشاورزي سالم را ندارند، آقامراد شنيده است كه دولتي‌ها مي‌گويند اگر قرار بر فروش محصولات كشاورزي اين منطقه باشد، بايد يكجا خاك را جابه‌جا كنند، او با چشم‌هاي خود ديده است كه خاك سرخون حالا خاك سرطان است.

سرچشمه آب‌نفتي در سرخون
تلمبه‌خانه سرخون حد فاصل آلودگي است، روستاي گندمكار بالادست تلمبه و لوله‌هاي نفتي است و سرخون پايين‌دست آن، تفاوت ميان اين دو خط مرزي را نشت نفت به درون خاك و آب تعيين مي‌كند. اين را «احمدرضا» مي‌گويد، كشاورز 45 ساله اهل روستاي گندمكاران كه باغ و زمين‌هاي كشاورزي‌اش از نفت به دور مانده‌اند. احمدرضا ساكن روستا نيست، زمين و باغ و خانه‌اي در روستا دارد و گاهي به تنهايي به روستاي زادگاه خود سر مي‌زند. خود را يكي از هزاران مهاجري مي‌داند كه طي سال‌هاي گذشته، نااميد از هرز آب و خاك و هوا راهي شهرهاي ديگر شده‌اند، بيشتر شايد اصفهان، شاهين‌شهر، خميني‌شهر و بوشهر. از آنها كه در دهه 60 شاهد اولين نشت لوله نفت بودند، يكي باقي مانده است و دو، سه تايي كشاورز ديگر در سرخون، باقي رفته‌اند و نمانده‌اند. از آن نخستين‌بار تاكنون، بسياري بودند كه گوسفند و گاوهاي‌شان، ماهي‌ها و چشمه‌ها و چاه‌هاي‌شان، ريه و سر و پوست‌شان را در همزيستي كنار خطوط نفت از دست دادند و اگر توانايي مالي‌اش را داشتند، زمين و زادگاه را به سمت شهر و ديار ديگري بدرود گفتند. احمدرضا از زمين‌هاي فراخي مي‌گويد كه با قيمت‌هاي ناچيز از روستاييان خريداري شدند، «40 هكتار از بهترين اراضي گندمكار را اشغال كردند و لوله كشيدند اما در قبال آن هيچ خدماتي به روستاييان ارايه ندادند.» سهم اهالي گندمكار و سرخون از شركت‌هاي نفت و نيروگاه‌هاي سد كارون چهار نگهباني و سرايداري بود، حتي اگر تحصيلكرده هم بودند، اشتغال‌زايي اين شركت‌ها براي مركزنشينان بود و سايه سنگين ابر سياه آلودگي براي محلي‌ها. احمدرضا مي‌گويد كه آخرين خريد زمين‌ها براي توسعه خطوط لوله به سال 93 باز مي‌گردد، زماني كه ده‌ها هكتار زمين به قيمت متري هزار و 950 تومان به شركتي‌ها فروخته شدند، آن زمين‌ها در سال 56 مجوز زيتون‌كاري داشتند و قرار بر اين بود كه آن مرتع وسيع، باغ آباد زيتون‌ باشد. حالا چطور؟ «زمين‌هاي‌شان را به قيمت ناچيز خريدند و مردم منطقه را درنظر نياوردند، مردم نااميد شدند، نه زورشان مي‌رسيد، نه دست‌شان به جايي مي‌رسيد و نه كسي را داشتند كه صداي‌شان را انعكاس بدهد، خوشبخت آنهايي بودند كه توانايي رفتن را داشتند.» نفت بايد آن‌قدر از لوله‌ها بيرون بريزد، آن‌قدر بايد انفجار شديد و دود آن غليظ باشد تا بار ديگر نام منطقه‌اي گمشده به نام سرخون به گوش برسد، ‌سرخون، منطقه‌اي كه سرحد سرريز مرگ سياه در خون ماهي‌هاي و رگ‌هاي گياهان و خاك است. «خوردگي خاك اينجا بالاست، لوله‌ها را هشت يا ده سال قبل از انقلاب كار گذشتند و هربار گفتند كه تعويض و ترميم مي‌كنيم اما نكردند، اينجا هميشه بوي نفت مي‌دهد.» «آب‌نفتي» عنواني است كه براي آب سرخون گذاشته‌اند، جز آب خوردن، آب زير زمين و روي زمين، آب كشاورزي و آب داخل محصولات كشاورزي و آب درون خون خودشان را هم «آب‌نفتي» مي‌خوانند، آبي كه از تلمبه‌خانه به نفت آغشته مي‌شود و از رودخانه سرخون تا پايين‌دست سرريز مي‌شود، جايي كه حدود 13 هزار نفر در ده‌ها روستا زندگي مي‌كنند و نزديك 30 كيلومتر آن سوتر، درياچه سد كارون چهار به انتظار نشسته است. «آب‌نفتي» دليل شنيده‌ها از دهان اين و آن است، شنيده‌هايي كه مي‌گويد هوا و آب و خاك اينجا خود سرطان است، شنيده‌هايي كه مي‌گويند اجازه توزيع محصولات كشاورزي اين منطقه به مراكز استان‌ها داده نمي‌شود، شنيده‌هايي كه مي‌گويند در آستانه لوله‌هاي انتقال نفت، بهتر است محصولات «آب‌نفتي» به مصرف همان مردمي برسد كه تا فرق سر زير آوار سرطان گم شده‌اند. حتي روزهايي كه لوله نمي‌تركد و آتش نمي‌گيرد، آب سرچشمه سرخون، آب‌نفتي است.

هنوز برآوردي از خسارت‌ها در دست نيست
«با بارش باران خاك آلوده شسته و بخشي از آن وارد رودخانه‌ها و منابع آب زيرزميني مي‌شود. متاسفانه دفعات گذشته كه اين اتفاق رخ داده بود آب چشمه سرخون تا مدت‌ها آلوده بود.» نگراني از آلودگي نفتي در سرخون در گفته‌هاي علي مريدي، مدير كل دفتر حفاظت و مديريت زيست‌محيطي آب و خاك سازمان حفاظت محيط‌زيست به چشم مي‌خورد. او در گفت‌و‌گو با ايسنا، از دو ابلاغيه خبر مي‌دهد كه از سوي سازمان حفاظت محيط‌زيست به شركت نفت در پي حادثه سرخون ابلاغ شده‌اند. اين دو ابلاغيه شركت نفت را موظف به پاكسازي محدوده آلوده شده و در درجه دوم، در نظر گرفتن بودجه‌اي براي پيشگيري از تكرار حوادث مشابه مي‌كنند. «ابعاد بزرگ فاجعه» در اين حادثه به گفته مريدي، فرسودگي‌هايي از مسير انتقال نفت است كه به چشم نمي‌آيند و آلودگي‌هاي نفتي را به تدريج به عمق آب و خاك هدايت مي‌كنند. نگراني مريدي مبني بر نفوذ نفت به داخل خاك با باران روز شنبه در منطقه به حقيقت پيوست، به گفته شهرام احمدي، مدير كل محيط‌زيست چهارمحال‌وبختياري به ايسنا، تا قبل از آغاز بارندگي دو روز گذشته حجمي از خاك آلوده از منطقه جابه‌جا شد، اما نفت به لايه‌هاي زيرين نفوذ كرده است و امكان جابه‌جايي تمام خاك‌هاي آلوده وجود ندارد. او پيش از اين به حجم قابل‌توجه نفت خام وارد شده بر منطقه اشاره كرده و گفته بود كه «اين حادثه آسيب جدي به منابع آب و خاك منطقه وارد خواهد كرد.» به گفته عطاالله ابراهيم، رييس سازمان جهاد كشاورزي چهارمحال‌وبختياري در گفت‌و‌گو با ايرنا، هنوز ارزيابي دقيقي از ميزان خسارت صورت نگرفته است و  با توجه به نفوذ نفت در خاك، اراضي و آب كشاورزي و اثرگذاري آن در بخش دام، زنبورعسل و شيلات، برآورد خسارت به زمان زيادي نياز دارد. خسارت‌هايي كه خصوصا در كشت گندم و جو پاييزه كشاورزان خود را نمايان خواهد كرد. 
حال سرخون آرام است، آتش فرونشسته است و شركت نفتي‌ها با مكنده‌هاي‌شان سراغ نفت سرريز شده آمده‌اند، آنچه اما از دست رفته است، خاكي است كه آنجا كنار لوله‌ها، نفت مي‌خورد و كنار مردمي كه هنوز در حوالي دو شركت بزرگ نفت و سد كارون چهار زندگي مي‌كنند، سهم خود را مي‌گيرد. در سه راهي سرخون سهم ماهي‌ها، درختان، مردم و خاك و آب و هوا از لوله‌هاي نفت، خشكي است و پوسيدگي.


     احمدرضا از زمين‌هاي فراخي مي‌گويد كه با قيمت‌هاي ناچيز از روستاييان خريداري شدند، «40 هكتار از بهترين اراضي گندمكار را اشغال كردند و لوله كشيدند اما در قبال آن هيچ خدماتي به روستاييان ارايه ندادند.» سهم اهالي گندمكار و سرخون از شركت‌هاي نفت و نيروگاه‌هاي سد كارون چهار نگهباني و سرايداري بود، حتي اگر تحصيلكرده هم بودند، اشتغال‌زايي اين شركت‌ها براي مركزنشينان بود و سايه سنگين ابر سياه آلودگي براي محلي‌ها.
     حالا مزه آب خوردن بسيار اندك بوي نفت مي‌دهد، آن‌هم آبي كه از سرچشمه ديگري تهيه مي‌شود تا با سرچشمه سرخون اختلاط نداشته باشد. «ما روي بمب زندگي مي‌كنيم. هر لحظه ممكن است اين لوله‌ها خرد شوند و نفت زير زمين راه بيفتد و با يك جرقه، همه‌چيز بسوزد و تمام شود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون