• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4850 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۷ بهمن

درگذشت مجتبي مينوي

مرتضي ميرحسيني

مجتبي مينوي در نوشتن از سادگي همراه با ظرافت فروغي تقليد مي‌كرد و از علامه قزويني و عباس اقبال هم تاثير مي‌گرفت. در زمينه شناخت متون فارسي و عربي دانشمندي تمام‌عيار بود و در تحقيق درباره لغات، حوصله و دقت بسيار به خرج مي‌داد. اما مي‌گويند اگر سوالي از او مي‌پرسيدي و پاسخش را نمي‌دانست «نمي‌دانم را چنان به كار مي‌برد كه گويي ديگر در تمام عالم هيچ كس نيست تا به سوالي كه او نمي‌توانست به آن جواب دهد هيچ گونه جوابي بدهد.» چون در حوزه كاري‌اش پژوهشگري پيشرو بود، نتايج تحقيقات و مطالعاتش را كشف يا حتي ملك شخصي خودش تلقي مي‌كرد و مثلا اگر نكته‌اي در آثار قدما از طبري و بيروني گرفته تا ابن‌خلدون پيدا مي‌كرد و چندي بعد مي‌ديد يا مي‌شنيد كه ديگري هم در جايي به اين نكته اشاره كرده است، او را به دزدي و انتحال متهم مي‌كرد. عبدالحسين زرين‌كوب در يكي از خاطراتش مي‌گويد: «در اوايل آشنايي با من كه خود او تازه از سفر طولاني اروپايش بازگشته بود يك‌بار كه از كتابخانه شخصي من ديدن كرد از اينكه كتاب‌هاي ابن‌حزم، ابن‌عبدربه، ابن‌قتيبه، طبري، مسعودي و ابن‌اثير را در آنجا ديد و يادداشت‌هايي را كه در حواشي يا در پشت جلد كتاب‌ها نوشته بود، مشاهده كرد با حيرت و ناباوري، آن‌گونه كه رسم او بود داد، زد: عجب! پس شما هم اين كتاب‌ها را داشته‌ايد و حتي بعضي از آنها را هم خوانده‌ايد. باور نمي‌كردم اين روزها اهل تحقيق چيزي را جز از روي حواشي و تعليقات ديگران نقل كنند.» البته در حوزه مطالعات تاريخ و فرهنگ ايران استادي متبحر بود و شخصيت‌هاي علمي و سياسي گذشته، ولو گذشته‌هاي دور را به خوبي و دقيق مي‌شناخت. ذهنش دايره‌المعارفي از نام‌ها و واژگان فارسي و عربي بود و به زبان‌هاي انگليسي و فرانسوي تسلط و با تركي و آلماني هم آشنايي نسبي داشت. گاهي شوخ‌طبع و بامحبت هم بود، اما در دوره حيات به تلخي و تكبر و گزندگي شناخته مي‌شد و كوچك‌ترين اختلاف‌نظرها، حتي در مسائل علمي و پژوهشي را به مساله‌اي شخصي تبديل مي‌كرد و حتي با خشم و تندي، طرف صحبتش را با پرخاش و توهين مي‌آزرد. از اين‌رو جمع دوستانش كوچك بود و كوچك هم باقي ماند. مي‌گويند «نسبت به ديگران، حالت سوءظن يا حالت تحقير و ناباوري داشت. در اوايل كه از اقامت طولاني اروپا به ايران برگشته بود به ديگران خيلي از بالا نگاه مي‌كرد. باور نمي‌كرد كه غير از او هيچ كس ديگر باشد كه كتاب‌هاي تاريخ، لغت، ادب عربي يا فارسي قدما را ورق زده باشد. داد و قال احزاب، اين انديشه را در او تقويت مي‌كرد. او حتي به دانشكده و دانشگاه هم با نظر تحقير و سوءظن مي‌نگريست و استادان جوانش را به نظر كوچك‌شماري مي‌ديد و شايد از اينكه در مراتب تحصيل به آن‌گونه مراتب علمي نرسيده بود، دل ناخرسند بود.» با اين روحيه و به خاطر برخي جدل‌هاي بي‌دليل و بي‌فايده، فرصت‌هاي همكاري با محققان ديگر را هم از خودش و هم از ديگران دريغ كرد و بسياري از كارهايي را كه شروع كرده بود ناتمام باقي گذاشت. اگر ترجمه‌هايش را كه بيشترشان به حوزه مطالعات تاريخ ايران باستان اختصاص دارند كنار بگذاريم، از آثاري كه تصحيح كرد مي‌شود به نامه تنسر، ويس و رامين، سيرت جلال‌الدين و نيز كليله و دمنه اشاره كرد. دو اثر تاليفي هم، يكي با عنوان آزادي و آزادفكري (1338) و ديگري فردوسي و شعر او (1346) به نامش وجود دارد. مينوي بهمن ماه 1355 در چنين روزي در تهران از دنيا رفت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون