مردم گرفتار به كلاهبرداريهاي ماهوارهاي
حلقه گمشده اعتماد كجاست
سعيد معيدفر
گاهي در خبرها ميشنويم فردي با فريب ديگران توانسته از آنها سوءاستفاده مالي كند. معمولا افرادي كه چنين كلاهبرداريهاي بزرگي ميكنند با تكيه بر شناخت نيازهاي دروني جامعه اينكارها را انجام ميدهند. شرايطي كه در جامعه حاكم است باعث شده در روند اعتماد مردم خلل ايجاد شود، به طوريكه يا مردم نسبت به هم بياعتماد شدهاند يا بهراحتي به هم اعتماد ميكنند. بنابراين اين افراد با كمي هوشمندي در جلب اعتماد مردم تلاش ميكنند از اينطريق كلاهبرداري كنند. جامعه ايران در مسير بياعتمادي به سر ميبرد، اين مسير تا جايي پيشرفته كه مردم نسبت به رسانههاي رسمي بياعتماد شدهاند و به رسانههاي غيررسمي روي ميآورند. رسانههايي كه بدون هيچ نظارت و قواعد مشخصي ميتوانند به كار فريب مردم مشغول باشند و مردم هم از اين موضوع مطلع نشوند و از آنها پيروي كنند.
در جريان فريبهاي رسانهاي و كلاهبرداريهايي كه از اين طريق رخ ميدهد معمولا دو پارامتر دخالت دارد؛ نياز شديد افراد به اعتماد كردن و مورد اعتماد واقع شدن و قدرت فريبنده كسي كه از اين فرصت سوءاستفاده ميكند و ميتواند اعتماد آن افراد را جلب كند. بحرانهاي عاطفي كه در خانوادهها و جامعه شكلگرفته باعث به وجود آمدن زمينههاي سوءاستفاده فريبكاران شده است. هر روز و هر ساعت در گوشهكنار دنيا انواع و اقسام كلاهبرداريها در حال اتفاق است، كلاهبرداريهايي كه برپايه همين جلب اعتماد افراد شكل ميگيرد و افراد سوءاستفادهكننده با تكيه بر همين موضوع دست به كلاهبرداري و فريبكاريهاي كوچك و بزرگ ميزنند. جامعه ما از نظر اعتماد در يك منحني عجيب و غريبي قرار دارد، مردم گاهي بهشدت بياعتماد ميشوند و گاهي بهراحتي اعتماد ميكنند. در هر دو حالت ما با يك پديده آسيبپذير مواجه هستيم و هر لحظه ميتواند مورد سوءاستفاده افراد سودجو قرار بگيرد. بروز اين روند در جامعه كاملا طبيعي بوده و حاصل جريانهاي اجتماعي است كه جامعه را بياعتمادي رسانده است. ايندرحالياست كه اجتماع بهذات ميل به اعتماد كردن و مورد اعتماد واقع شدن دارد و براي اين منظور هر كاري كه بتواند انجام ميدهد. يعني ما تعلق عميقي داريم به اين كه با ديگري تعامل داشته باشيم؛ تعاملاتي كه باعث شود ما به ديگري اعتماد كنيم و ديگري به ما. مردمي كه در حس بياعتمادي فرورفتهاند، نسبت به جامعه، مسوولان در تعارض بهسر ميروند. تعارضي كه باعث ميشود مردم مدام حس عدم رضايت داشتهباشند و همهچيز را منفي ببينند. افرادي كه ميتوانند بهصورت شايسته و سالم به ديگران اعتماد كنند، از اين اعتماد واكنش مثبت ميگيرند و درون آنها انرژي مناسبي شكل ميگيرد. انسان به صورت ناخودآگاه به اين اعتماد نياز دارد و از آن انرژي ميگيرد. شاهرگ حياتي هر جامعه زنده و پويايي همين اعتماد است. با بياعتمادي شريانهاي اصلي اجتماع گسسته ميشود و افراد از هم دور ميشوند. شكافي كه در روابط خانوادگي و عاطفي مردم حاصل شده هم ميتواند دليل اين بياعتماديها باشد. در گذشته افراد بهقدري با خانواده و اقوام خود در پيوند روحي و عاطفي قرار داشتند كه نيازي به ورود افراد غريبه بهزندگي آنها نبود، براي همين از ارتباط با غريبهها خودداري و از اينكار بهشدت پرهيز ميكردند. ايندرحالياست كه درسالهاي اخير با شكاف و گسست روابط فاميلي و زناشويي افراد با غريبهها باب ارتباط را ميگشايند و از اين موضوع صدمات زيادي هم ميبينند. بههر حال افراد جامعه به اعتماد ديدن و اعتماد كردن نياز دارند. ايننياز در برخي مواقع كار دست آدمها ميدهد به طوري كه ممكن است مرد يك خانواده بهراحتي مورد فريب يك زن قرار بگيرد يا برعكس. اينها اتفاقاتي است كه در شهرهاي مختلف ايران درحال وقوع است و بايد ريشههاي آن را ظهور پديده بياعتمادي ارزيابي كرد. همين جريان در حوزههاي اقتصادي هم اتفاق ميافتد. معمولا افرادي كه از طريق فريب ديگران دست به يك كلاهبرداري بزرگ ميزنند نياز آنفرد را ميدانند و از همينراه او را فريب ميدهند.
پينوشت: در خبرها آمده است كه يك كلاهبردار در شبكههاي ماهوارهاي با بهانه انرژيدرماني نزديك به يك ميليارد تومان از ايرانيها كلاهبرداري كرده است. جريان اين كلاهبرداري چندان مهم نيست، مهم اين است كه چطور ايرانيها پاي تلويزيون به مجري يك برنامه ماهوارهاي اعتماد ميكنند و پسانداز خود را به بهانه انرژي درماني به حساب او واريز ميكنند؛ سوالي كه سعيد معيدفر جامعهشناس به آن پاسخ داده است.