• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3568 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۵ تير

نگاهي به مجموعه داستان «آن كه باد مي‌كارد...»

لحظه‌هايي كه از كنارشان مي‌گذريم

امين فقيري

«آن كه باد مي‌كارد...» مجموعه 31 داستانك از احمد طبايي است كه تا داستان شدن احتياج به مسائل ديگر و عناصر داستاني گسترده‌تري دارد اما به همين شكل هم، يعني داستانك، نوعي امروزين از داستان كوتاه است. بسياري از نويسندگان اين راه و روش را آزموده‌اند و حتي در قرون گذشته هم نمونه‌هايي مثل حكايت‌هاي گلستان سعدي را مي‌توان در اين دسته قرار داد.
بسياري اعتقاد دارند كه امروزه به خاطر زندگي ماشيني و وقت كم بهترين طريقه پرداختن به نوعي ادبيات همين داستانك‌هاست، چرا كه موضوع، سرراست و بدون هيچ قيد و‌بندي در اختيار خواننده قرار مي‌گيرد. ديگر اينكه نويسنده زحمت توصيف كردن و ارايه تيپ‌هاي مشخصي را ندارد. او مي‌تواند گفت‌وگو داشته باشد يا نداشته باشد و از نظر زمان نيز ماجرا در فاصله كوتاهي انجام مي‌پذيرد. خواننده پس از خواندن داستانك راضي است و مي‌تواند هر مقدار زماني را كه مايل باشد به خواندن آنها اختصاص دهد.
برخلاف باور عموم، نوشتن داستانك سخت است. چون يك فكر و انديشه را بايد با كمترين واژگان سر و سامان داد كه در اصطلاح ادبي به آن موجز نوشتن مي‌گويند. بسياري از نويسندگان تواني براي موجزنويسي ندارند. ذهن آنها مغشوش است و نمي‌توانند جز با شاخ و برگ دادن به ماجرا، منظور خود را بيان كنند. اما احمد طبايي داراي استعداد ويژه‌اي است كه مي‌تواند موجز بنويسد و به اصطلاح لُب ماجرا را بدون هيچ چيز اضافي براي خواننده بيان كند.
يكي از حسن‌هايي كه در كتاب به چشم مي‌خورد گونه‌گوني ماجراهاست و البته داستانك‌ها داراي تخيلي قوي هستند. ماجراها در مكان‌ها و زمان‌هاي مختلف مانند اداره‌ها، سربازخانه، خيابان، جاده و... اتفاق مي‌افتد كه اين تجربه موفقي در اين زمينه است چرا كه تكرار كسالت مي‌آورد. ديگر اينكه داستانك‌ها به نوعي پندآموزند. نويسنده به دنبال خير و صلاح جامعه است و سعي مي‌كند بدي‌ها را آشكار كند. دمل‌ها را بتركاند. چه غم از اينكه بوي آن عالمگير شود. مساله‌ مهم ديگر اينكه احمد طبايي موضوع‌هايي را برگزيده كه ما به آساني از كنار آنها عبور مي‌كنيم. اينها موضوعاتي هستند كه ممكن است در نظر ما عادي باشند اما نويسنده با پرداختي عالي، همين ماجراهاي ساده را خواندني و جالب مي‌كند. داستانك‌هايي كه به دل مي‌نشينند و استادانه نوشته شده‌اند؛ «اجباري، اعتراف، انتقالي، انتقام، آتش‌بس، آرامش در حضور ديگري، آنكه باد مي‌كارد، پاداش، پرسش، تلخ و شيرين، تلنگر، تنگنا، حسرت، خشم خاموش، داوري، دايره، قفس، گربه، نماينده و وسط خيابان». در اين ميان داستانك‌هاي حسرت، تلنگر، تلخ و شيرين، انتقام و آنكه باد مي‌كارد خوب هستند. اما بعضي از داستانك‌ها اصلا چنگي به دل نمي‌زند و گويا نويسنده در القاي منظور خويش ناتوان بوده است. اين مي‌تواند به خاطر حجم كم داستانك‌ها باشد. از نظر نگارنده انتخاب، پرواز، تبريك، تصميم، تعبير، زمان، سرپناه، سگ هار، واكنش و همراه در اين دسته قرار مي‌گيرند.
مثلا داستانك «فراموشي» دور از ذهن است. اصلا با منطق زندگي جور در نمي‌آيد. پدري همراه با پسر كوچكش با كاميونش سفر مي‌كند. در جلوي رستوراني مي‌ايستند. پدر از پسر مي‌خواهد كه از كاميون پياده نشود تا او نوشابه را بخرد و بياورد. بعد، پدر زني را مي‌بيند كه سر روي فرمان اتومبيل گذاشته و ظاهرا به خواب رفته. كنجكاوي مرد تحريك مي‌شود. جلو مي‌رود و به شيشه مي‌زند. زن سر بلند مي‌كند و مرد و زن يكديگر را مي‌شناسند. كمي بعد پسر مي‌بيند كه پدرش با پرايد زن آنجا را ترك مي‌كند. از نظر نگارنده اين داستانك دور از منطق زندگي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون