• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3603 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۸ مرداد

خانه چنين دوستي كجاست؟

حسام‌الدين مقامي‌كيا

 

 

شما «جهانسوز بهرامي» را مي‌شناسيد؟ اسمش حتي به گوش‌تان هم نخورده؟ خب اگر اين طور باشد به شما حق مي‌دهم. «مجيد وارسته» چطور؟ خب شايد به نظر كمي بي‌انصافي باشد توقع كنم اين نام‌ها را به جا بياوريد. بگذاريد كمي ساده‌تر برگزار كنيم و درباره يك نام كمي/ شايد معروف‌تر، از شما بپرسم: «فيض‌الله پيامي». اگر ايشان را هم نشناسيد، حالاست كه يا فكر كنيد سر كارتان گذاشته‌ام يا به قول آن آقايي كه اموال مملكت را با چك بي‌حسابش به باد داده، «سهو قلم» پيدا كرده‌ام!

باور كنيد مثلا همين آقاي «پيامي» مرد بزرگي است. كارهايش تاثير جهاني داشته. حالا ركورد دوضرب جهان را جابه‌جا نكرده؛ درست. آقاي گل ليگ برتر هم نيست. توي اينستاگرام هم حتي اگر پيج داشته باشد تعداد لايك‌هايش به گرد «همين الان يهويي» و «اينك منم زني در آستانه فصلي سرد» نمي‌رسد. اصلا بگذاريد از يك جاي ساده‌تر شروع كنيم: «عباس كيارستمي».شما كه اهل فضل و روزنامه خوان و فرهنگ دوستيد؛ در برهه حساس كنوني، ديگر- بلانسبت - زورگير و كلاهبردار هم اسم كيارستمي را شنيده. نمي‌گويم او را مي‌شناسد؛ كيست كه ديگري را آن‌طور كه هست بشناسد؟ ولي «كيارستمي» را كه بگويي، طرف خودش تا «كن» و «خطاي پزشكي» و اينها مي‌رود. بدا به حال ما كه كيارستمي‌ها را بعد از مرگ و آن هم به خاطر پرونده پزشكي‌اش مي‌شناسيم. اين عباس كيارستمي بزرگ، با ده‌ها فيلمش، با نخل طلا و ده‌ها جايزه ديگرش و شعرها و نقاشي‌ها و احجامي كه خلق كرده و شاگرداني كه تربيت كرده و تكاني كه به سينماي جهان داده، روزي روزگاري مي‌رفته دبيرستان «جم» قلهك. خيلي رفيق‌باز نبوده. نه اهل‌دار و دسته‌اي، نه اهل خط و ربطي. يك رفيقي البته داشته كه بيشتر از بقيه با او نشست و برخاست مي‌كرده و با هم حشر و نشر داشته‌اند. اين رفيق، يك سالي مريض شد و نيامد دبيرستان. سال بعد كه برگشته بود به مدرسه، به قول خود كيارستمي، «يك مرتبه آدم ديگري شده بود». چرا آدم ديگري شده بود؟ بيماري اين رفيق، نوعي فلج موقتي بود. يك سال توي خانه خوابيده بود و در آن سال‌هاي بي‌تلگرامي و در غياب «جم تي وي» و «من و تو»، دايما كتاب خوانده بود؛ شايد اصلا محض سرگرمي. چي او را پابند كتاب كرده بود؟ يك رفيق ديگر كه دايما به اين دوستِ عباس آقاي كيارستمي كتاب مي‌رساند. بعدا اين رفيقِ به فلج مبتلاي خانه‌نشينِ كتاب‌خوانده‌ پوست‌انداخته، برمي‌گردد به مدرسه و تاثيراتي بر كيارستمي مي‌گذارد كه تا آخر عمر ردپايش در زندگي كيارستمي پيدا بوده. خود كيارستمي در آخرين سال‌هاي حياتش گفت: «[به جز اين رفيق] هيچ كدام از دوستان آن دوره با اينكه اسم‌شان هم خاطرم است در من تاثير نداشتند. چون اگر داشتند الان مشخص مي‌شد. با اينكه هم‌سن بوديم اما [او] براي من يك دوست 14ساله‌متفاوت بود. كتاب‌هايي را كه مي‌خواستم بخوانم از او مي‌گرفتم و نقاشي‌اش را دنبال مي‌كردم. مهم‌ترين دوره زندگي هم همان دوران نوجواني است كه روي انسان تاثير مي‌گذارد.»

اينها را كيارستمي بزرگ مي‌گويد؛ درباره آن همكلاسي از پا افتاده‌ خانه‌نشين 14ساله و تاثير بي‌مثالش بر زندگي، جهان و جهان‌بيني كيارستمي.

نام آن رفيقي را كه يك سال مقيم بستر و همنشين درد بوده حتما شنيده‌ايد و به جا مي‌آوريد؛ آيدين آغداشلو. همين آيدين آغداشلوي بلندآوازه. همين نقاش نامدار، هنرمند صاحبنظر و اهل بينش و البته شهره به خوش‌تيپي و خوش‌پوشي. ولي احتمالا هنوز هيچ كدام فيض‌الله پيامي را به جا نياورده‌ايد. پيامي همان كسي است كه در آن يك سال كذا، كتاب به آيدين آغداشلو مي‌رساند. آيدين آغداشلو با اين كتاب‌ها بود كه به قول كيارستمي «آدم ديگري شد» و بر او هم تاثير بي‌مثال گذاشت. به نظرم فيض‌الله پيامي مرد بزرگي است. او را نمي‌شناسم، ولي همين كه دو هنرمند بي‌بديل را با كتاب‌هايي تغذيه كرده و در وسعت ابعاد نگاه آنها چنان تاثيري گذاشته، كافي است كه گواهي بدهيم كار كارستاني در اين عالم كرده. شهرت پديده‌اي است كه گاهي چشم ما را به حقايق، كم‌سو مي‌كند. «پيامي»ها مشهور نيستند، لايك خورشان بالا نيست، مردم براي شنيدن حرف امثال او اينترنتي از «تيوال» بليت رزرو نمي‌كنند، اما پيامي و امثال او مهمند، بسيار مهم و بسيار سرنوشت‌ساز براي جهان.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون