• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3883 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۸ مرداد

كنسرت سي و ضعف دانش ما

ابراهيم عمران

ميزان بهت و حيرت و در حقيقت «كم‌اطلاعي» از هر موضوع مي‌تواند در بسترهاي گوناگون فرهنگي و اجتماعي خود را نشان دهد. و اين گزاره مي‌تواند در هر امري رخ دهد؛ از بهت‌زدگي سياسي تا تعجب فرهنگي كه هر كدام به اندازه و مقدار فهم و دانش مخاطب در نوسان است...
مراد از اين چند خط ابتدايي نقبي است كوتاه به كنسرت نمايش «سي» كه در نوع خود حركتي تازه و درخور توجه است ، اما  در حين برگزاري متوجه عدم شناخت برخي از مخاطبان از داستان و شخصيت‌هاي روي صحنه مي‌شويم . ولي از آنجا كه ما در برخورد و مواجهه با تاريخ؛ حال قديم يا معاصر، آگاهي و دانش‌مان اندك است شايد برخي مسائل و نام‌ها از سر تفنن باشد و همان بهتي كه در ابتدا آمد، خود را بيشتر نمايان سازد. موردي كه به ضعف نظام آموزشي و ضعف در خودمان به عنوان يك ايراني بر مي‌گردد...
بارها اسامي چون زال و رستم و اسفنديار و سهراب و رودابه و نام‌هاي ديگر را كه در اين كتاب سترگ هستند، شنيده‌ايم.
بي‌آنكه بدانيم يا بخواهيم بدانيم كه اين شخصيت‌ها جايگاه و منظومه فكري‌شان چيست و چرا اين نام‌ها براي نوجوان تا كهن سال ايراني فقط نامي هستند و جرقه‌اي ايجاد نمي‌شود كه بهتر و كافي‌تر از آنان هويت دريافت كنيم؟!
به واقع ندانستن از فرهنگ اساطيري‌مان از كجا نشات مي‌گيرد؟ از «شاذ» و سخت بودن برخي اشعار و درك كافي نداشتن از معنا و مفهوم واژگان؟ يا سستي و اهمال فرد، فردمان در اينكه در پي دانستن مكفي در اين امر نمي‌رويم؟
به عينه مشاهده شده بود كه اگر اطلاع و دانشي هم در چنين برنامه‌هايي وجود دارد از ميانسالان و كهنسالان‌مان است كه در بستري رشد كرده‌اند كه خوانش فردوسي و حافظ و سعدي در اولويت بود و چون حاليه نبود كه افسوسانه «مدرك‌داران» حتي نتوانند بيتي از اين بزرگواران را به‌درستي
بخوانند...
 آري وقتي مخاطبين از هم بپرسند زال و سام و ضحاك و رودابه، تا حالا كجا بودند كه ما آشنا نبوديم و فخرفروشاني هم باشند كه در اين بازار مكاره از بي‌دانشي ديگران بهره برند و در بادي به غبغب انداختن، گويند اينجاي داستان در شاهنامه بود و فلان قسمت به هيچ عنوان نيست!
چاره كار شناساندن و ساده‌سازي برخي مفاهيم و اشعار براي نسلي است كه تا چشم باز كرد در پيرامونش آنچه يافت نمي‌شد اين مهتران ادب و هنر ايران زمين بود.
هر چند تا «نگريد طفل كي نوشد لبن» و اگر نخواهيم كه به سوي آنان رويم همه اين گفتن و نوشتن‌ها ره به جايي نخواهد برد و مادامي كه پايگاه‌هاي آموزشي‌مان از جمله مدرسه و دانشگاه و رسانه‌هاي تصويري و گفتاري، تغييري در شيوه‌شان نداشته باشند كماكان در بر همين پاشنه خواهد چرخيد كه به قول فردوسي «بزرگي به مردي و فرهنگ بود» كه اميد است اين‌طور شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون