• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3888 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲ شهريور

يادداشتي درباره مجموعه‌شعر درخت از ميان سايه‌اش مي‌گذرد، سروده آنژيلا عطايي

بزنگاه معصوميت وقتي درختي از ميان سايه‌اش مي‌گذرد

فرزاد كريمي

«درخت از ميان سايه‌اش مي‌گذرد» عنوان دومين مجموعه ‌شعر آنژيلا عطايي است كه در سال 1394 در نشر «مرواريد» منتشر شده است. عطايي در اين اثر، از نخستين مجموعه ‌شعرش «من اما ليلي نيستم» (عطايي، 1391) فاصله بسيار گرفته، روند تكاملي شعر خود را به ‌روشني نمايان ساخته است. شعرهاي اين مجموعه، تجربه‌هاي زيستي شاعر در مكان‌هاي خاص و در زمان‌هاي خاص است. اما تجربه زيستي در يك كهكشان شعري نمي‌تواند بروز مستقيم داشته باشد؛ از اين روي شاعر به بيان لحظه‌هاي خلسه خود در برخورد با واقعيت‌هاي دنياي بيرون روي آورده است: «مرا به نيمه خواب‌هايت ببر/ جاي پلنگي كه هرشب تا سينه‌ات بالا مي‌آيد» (ص 15). خلسه‌اي كه شاعر در لحظه‌هاي وصول به شعر به آن دست‌يافته، محصول نوستالژي است؛ خاطره‌هايي نه انتزاعي كه ناشي از فهم شرايط حال و عدم امكان تطبيق آن با وضعيت درخشان گذشته: «من از دلتنگي‌هاي زني مي‌گويم/ كه هرروز/ با جيب‌هايي پر از سنگ از رودخانه برمي‌گردد» (ص 24). غم جدا افتادگي از موطن، بر باد رفتن دلاوري‌هاي گذشته، دلبستگي به سرزمين و اقليم، تصويرسازي از فضاهاي طبيعي بكر و مواردي از اين دست، نشان از همان فعاليت‌هاي شناختي دارد كه انتزاع‌هاي ذهني شاعر را با واقعيت‌هاي ملموس و واقعيت‌هاي ملموس را با آشفتگي‌ها و بي‌قراري‌هاي ذهني پيوند داده است. شعر عطايي، شعر تعارض‌ها و تضادهاي همنشين است. 
 تلاقي تلخي ناكامي‌ها و فضاي آرام روستايي يا قبيله‌اي، نزديكي رابطه‌هاي شكست‌خورده با روياهاي روشن عاطفي در شعرهاي اين مجموعه، همه در لحظه‌هايي اتفاق افتاده است كه مي‌توان از آنها به «بزنگاه معصوميت» (گريماس، 1389: 13) ياد كرد. در اين لحظه است كه شاعر، دختر دهقان روس، دست در دست مردي از كوهپايه‌هاي آلپ مي‌گذرد تا جنگ‌ها را از دنيا بردارد يا شهرها را از زندان (ص 19-18) . اين بزنگاه‌هاي معصوميت كه شعر عطايي مشحون از آن است، چنان صادقانه و بي‌آلايش است كه نمي‌توان آن را گزارش كرد. اين لحظه‌ها فراغتي است كه زبان از بيان آن عاجز است، لاجرم شاعر براي انتقال آن لحظه‌هاي معصوم به روايت روي آورده است. 
 روايت ابزاري است در دست شاعر تا صميمي‌تر و بي‌واسطه‌تر با مخاطب خود سخن بگويد. روايت‌هاي عطايي گاه چنان خصوصي مي‌شود كه شكل تخاطب- در قالب واگويه- ‌به خود مي‌گيرد. روايت‌ و منادا در شعرهاي اين مجموعه همواره با فضايي عاشقانه آغاز شده، در ادامه عناصري قومي، تاريخي يا اسطوره‌اي غناي مفهومي متن را فزوني بخشيده است. درواقع روايت بستري است براي متن تا از رهگذر آن شاعر مجال يابد اين عناصر عام فرهنگي را در تفرد خاص روياگونه‌‌اش وارد كند. واگويه‌هاي كاملا خصوصي شاعر، بنيادهاي عام دارد و همين بنيادهاي عام ظرفيت پذيرش پارادايم‌هاي فرهنگي گوناگون را در اختيار متن قرار داده است. 
 حضور شخصي شاعر در ميانه تمامي اين يادكردهاي قبيله‌اي، جغرافيايي و كهن-الگويي، در كنار كنش‌هاي آييني و افسانه‌هاي خاستگاهي، منشا همان بزنگاه‌هاي معصوميت اوست. راوي روايت‌هاي درخت از ميان سايه‌اش مي‌گذرد زني است كه داعيه مبارزه‌هاي روشنفكرمآبانه زنانه ندارد. او معشوقي است كه دلاوري‌هاي مردان قبيله را تقديس مي‌كند و معشوق خود را پيوسته مي‌استايد، حتي در فراق‌هايش و در دلتنگي‌هايش. راوي، محدوديت‌هاي سنتي زنانه را به فرصتي براي مهرورزيدني خالص بدل كرده است. وي‌بيش از آنكه از خواسته‌هاي خود بگويد، از دوست‌داشتن‌هاي معشوقش سخن به ميان ‌آورده است. 
پيامد اين شيوه بياني، تصويرهايي باز در چشم‌اندازي گسترده است كه در شعرهاي اين مجموعه به‌كرات ديده مي‌شود. به نظر مي‌رسد موفقيت شاعر در تصويرگري‌هايش بر تجربه زيستي خود از طبيعت متكي است. همين عامل، باورپذيري اين تصويرها را افزون ساخته است. 
خلسه‌هاي شعري در اين اثر اغلب در چشم‌اندزي دور اتفاق افتاده است و اين به تخيلِ رويايي دسترسي‌ناپذير دامن زده است. همچنان‌كه دفتر شعر به پايان خود نزديك مي‌شود، ابراز عواطف شخصي شاعر، از ملاطفت آغازين فاصله مي‌گيرد و با تكيه بر تصاويري نسبتا ناملايم، گونه‌اي خشمِ تاكنون ابرازنشده را برون‌فكني مي‌كند. اين وضعيت به‌ويژه در فصل دوم كتاب بسيار به چشم
 مي‌خورد. 
مي‌توان پنداشت چنين خشمي و چنين خشونتي، برآيند نوميدي شاعر از تحقق روياهايش يا عدم امكان تطابق ميان انتزاع‌هاي آرامش‌بخش ذهني با واقعيت‌هاي نابسامان خارجي باشد؛ نوعي ازدست‌دادن معصوميت يا ترس از اين از دست دادن. گويي بين روزمرّگي و تكرار و بزنگاه معصوميت برشي رخ داده است كه ما را به سوي وضعيتي جديد سوق مي‌دهد. ديگر مرزهاي نوستالژي مخدوش شده و آن طبيعت بكر هم نمي‌تواند نجات‌بخش شاعر از هجمه نابهنجاري‌هايي چون درد، مرگ، دوري، فقدان و... باشد. شايدمجموع چنين شرايطي است كه شاعر را به اين نتيجه رسانده است. ‌
منابع
عطايي، آنژيلا. 1391، من اما ليلي نيستم. تهران: دارينوش. 
عطايي، آنژيلا. 1394، درخت از ميان سايه‌اش مي‌گذرد. تهران: مرواريد. 
گريماس، آلژير داس ژولين. 1389، نقصان معنا. ترجمه و شرح: حميدرضا شعيري، تهران: علم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون