«اعتماد سوم» از فردا
بهروز بهزادي
روزنامهنگار
روزنامه اعتماد از فردا با سردبيري سيدعلي ميرفتاح منتشر خواهد شد. خوشبختانه ميرفتاح هم در خانواده مطبوعات و هم در ميان مخاطبان نامي شناخته شده است. خوانندگان «اعتماد» با قلم شيرين و روان او در صفحه 16 روزنامه در ستون «كرگدن» آشنايند. اين ستون يكي از پرخوانندهترين ستونهاي روزنامه است. هفتهنامه «كرگدن» نيز كه از انتشارات روزنامه اعتماد است با سردبيري ميرفتاح منتشر ميشود. بايد يادآور شوم كه زندگينامه كاري ميرفتاح مملو از نوگرايي و كار حرفهاي است. آنان كه بيشتر با ميرفتاح آشنايند با خواندن نام او به ياد هفتهنامه مهر و روزنامه روزگار ميافتند كه هر دو با مديريت و سردبيري او منتشر ميشد و البته بسياري نشريات ديگر كه از سال 68 و شروع كار مطبوعاتي ميرفتاح در دسترس خوانندگان ايراني و حتي فارسيزبان قرار گرفته است.
ديروز در مراسم معارفه ميرفتاح، الياس حضرتي، صاحب امتياز و مديرمسوول روزنامه اعتماد از دوره جديدي كه با سردبيري ميرفتاح آغاز خواهد شد با عنوان «اعتماد سوم» نام برد.
نامي كه نشاندهنده اعتقاد حضرتي به تخصص در حرفه مطبوعاتي است و به نوعي نشاندهنده نقش پررنگ تحريريه و در راس آن سردبير در شخصيت و بالندگي روزنامه اعتماد است. اما بايد بگويم كه ميرفتاح ادامه دهنده راه «اعتماد دوم» و «اعتماد اول» است كه به ترتيب با سردبيري جواد دليري و نگارنده اين يادداشت منتشر ميشد.
جواد دليري كه ديروز سردبيري را تحويل سيدعلي ميرفتاح داد، در ميان ما جوانترين سردبير بود و الحق با توجه به شرايط كشور و به ويژه مطبوعات كاري شايسته و ماندني از خود به يادگار گذاشت. او كه سردبيري روزنامه را در مهر ماه 91 از من تحويل گرفت جواني خوشذوق، روزنامهنگاري حرفهاي و نويسندهاي توانمند است كه كار مطبوعاتي خود را در سال 74 در روزنامه ايران آغاز كرد. من كه در همان تاريخ به عنوان سردبير اجرايي روزنامه ايران با دليري مصاحبه استخدامي كردم، براي ثبت در پرونده كاري او نوشتم: «جواني توانا است. بر اخبار كشور مسلط است. ميتواند خبرنگار و روزنامهنگار خوبي شود و حتي آيندهاي درخشان براي او در دبيري و سردبيري مطبوعات پيشبيني ميكنم.» در همان زمان دليري آنچنان از خود شايستگي نشان داد كه توانست به دبيري سرويس سياسي روزنامه ايران برسد. بعدها نيز از دور شاهد كارهاي حرفهاي او در روزنامه و سايتها به ويژه سايت «جماران» بودم. چون اصرار داشتم جوانگرايي بايد يكي از اصول كاري در روزنامه اعتماد باشد و آقاي حضرتي نيز به آن اعتقاد داشت، تصميم گرفتيم آقاي دليري براي مدتي به عنوان معاون سردبير شروع به كار كند و در وقت مقتضي سردبيري روزنامه را برعهده گيرد كه اين تغيير و تحول اتفاق افتاد و من سردبيري روزنامه را تحويل وي دادم. شمارههاي منتشر شده روزنامه از آن تاريخ تا امروز نشاني از فعاليت و نوآوريهاي جواد دليري است كه شاهد آن بودهايد و نيازي به تشريح ندارد. البته ذكر اين نكته را ضروري ميدانم كه آقاي دليري براي كار در سنگري ديگر در مطبوعات كشور از سردبيري روزنامه كناره گرفت و اينكار در اوج بالندگي روزنامه اتفاق افتاد.
روزنامهاي كه اينك پيش رو داريد، آخرين شمارهاي است كه جواد دليري آن را سردبيري كرده است و اطمينان دارم روزنامه اعتماد از فردا با سردبيري سيدعلي ميرفتاح با تكيه بر تمامي اصولي كه نشأت گرفته از حرفه و اخلاق روزنامهنگاري و از آغاز كار و دوران سردبيري من تحريريه روزنامه اعتماد به آن اعتقاد داشته است، منتشر خواهد شد و البته با ديدگاه يك سردبير تازه به عنوان فروع كار كه لازمه زنده بودن يك واحد مطبوعاتي است.
اميدوارم خوانندگان روزنامه اعتماد همچون گذشته با نقد فعاليت روزنامه اين امكان را به سردبير جديد ما نيز بدهند كه از آرا و عقايدشان مطلع شود و كار تحريريه اعتماد بر مدار خواست خوانندگان فرهيخته روزنامه بچرخد. اطمينان دارم آقاي ميرفتاح نه تنها كانالهاي ارتباطي فعلي «اعتماد» با خوانندگان را حفظ خواهد كرد، بلكه با خلقيات حرفهاي كه در او سراغ دارم كانالهاي جديدي نيز بر آن خواهد افزود.در پايان بايد يادآور شوم حركت حرفهاي و اخلاقمدار در «اعتماد اول» و «اعتماد دوم» بدون ترديد با خواست الياس حضرتي مدير اين واحد مطبوعاتي بوده است و به همين جهت بدون شك در «اعتماد سوم» نيز ادامه خواهد يافت. در پايان ميماند تذكر اين نكته روشن و شفاف كه سرمايه روزنامه اعتماد، نيروي انساني آن يعني خبرنگاران، دبيران و نويسندگان آن در تحريريه و مديران و كارمندان و كاركنان آن است كه همه با عشق و علاقه به كار اشتغال داشتهاند و دارند در بحث تحريريه كه موضوع اصلي اين يادداشت من است وجود افراد حرفهاي و توانا كه قاطعانه بايد بگويم هر يك در كار خود به استادي رسيدهاند، اصليترين عامل تداوم بالندگي روزنامه بوده است و خواهد بود. خوشبختانه مديريت روزنامه قدردان اين نيروي پر توان است و تا چنين فرآيندي در روزنامه حاكم باشد، «از باد و بارانش نيابد گزند»