• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3933 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۷ مهر

شاملو به روايت آيدا

هومان دورانديش

 

سال‌ها پيش، پس از درگذشت احمد شاملو، كتابي با عنوان «بامداد در آينه» به قلم نورالدين سالمي منتشر شد كه شرح گپ‌وگفت‌هاي خصوصي نويسنده كتاب با شاملو و همسرش آيدا بود؛ گپ‌وگفت‌هايي كه گاه در حضور و با مشاركت ميهمانان شاعر  صورت گرفته بود و قلمي شدن آنها، شاملو را «در خلوت» نشان مي‌داد. پس از انتشار كتاب نورالدين سالمي، شيفتگان شاملو برآشفتند كه «شاملو اين نبود». كساني كه منصف‌تر بودند و حداكثر محب شاملو بودند نه مريد او، قبول داشتند كه آن حرف‌ها، حرف‌هاي خود شاملو است ولي پرده‌برداري از خلوت شاعر را غير اخلاقي دانستند. هر چه بود، آن كتاب ناخواسته تصويري منفي از شاملو ترسيم كرد و آن ادعاي هميشگي شاملو را كه در «خانه‌اي شيشه‌اي» زندگي مي‌كند و چيزي براي پنهان كردن ندارد، تا حدي مخدوش كرد. كتاب «بام بلند هم‌چراغي»، شايد كوششي باشد براي جبران خسارت معنوي ناشي از انتشار كتاب نورالدين سالمي. اين كتاب گفت‌وگوي مفصل سعيد پورعظيمي با آيدا سركيسيان – همسر شاملو – است و بسياري از زواياي مخفي ذهن و زندگي شاملو را بر آفتاب افكنده است. هر چند كه آيداي عاشق، از آغاز تا پايان كتاب، دغدغه ترسيم تصويري «يكسره بزرگوارانه» از معشوق باشكوهش دارد، اما كتاب قطعا هر شاملوشناسي را شاملوشناس‌تر مي‌كند. بام بلند هم‌چراغي، از آغاز آشنايي تا پايان همراهي آيدا با شاملو را پيش روي خواننده مي‌گذارد. يعني از آغاز دهه 1340 تا پايان دهه 1370. چيزي نزديك به چهل سال. با اين حال، پرسشگر با تكيه بر اطلاعات خودش و آيدا، مي‌كوشد كتابش كل زندگي مهم‌ترين شاعر شعر نوي ايران را در بر گيرد. در جايي از كتاب، پورعظيمي از آيدا درباره كتاب بحث‌برانگيز نورالدين سالمي – كه پزشك شاملو هم بود - مي‌پرسد و آيدا مي‌گويد: «اين آقا با چاپ آن كتاب سوگندنامه پزشكي‌اش را در حفظ اسرار بيمار زير پا گذاشت و به عهدش خيانت كرد. از موقعيتش سوءاستفاده كرد. البته براي احمد زحمت كشيد و ما هم در حد توان‌مان جبران كرديم... ولي نبايد آن حرف‌ها را كه بيشترش اظهارنظرهاي شخصي خودش بود منتشر مي‌كرد. گاهي احمد دچار تنگي نفس مي‌شد... و من سريع دكتر سالمي را خبر مي‌كردم كه شاملو را معاينه كند. سالمي بعد از اينكه فشار خون شاملو را مي‌گرفت سر حرف را باز مي‌كرد و سعي مي‌كرد از زير زبان شاملو حرف بكشد. هر آدمي در حال بيماري و كلافگي ممكن است... حرف‌هايي بزند. يكي مريض و بي‌حوصله است و تو سوالي بي‌جا مطرح مي‌كني. دكتر ابوالفضل مهداوي هم گاهي براي معاينه قلب شاملو مي‌آمد خانه ما... ولي خيلي سنگين و متين برخورد مي‌كرد و مريض را سوال‌پيچ نمي‌كرد... سالمي بعد از چاپ كتاب در سوئد منكر همه‌چيز شد و گفت من كتاب را به ناشر نداده‌ام. احمد آدمي نبود كه خودش را سانسور كند؛ اما چطور ممكن است آن حرف‌ها را درباره گلشيري بزند؟ شعر تقديم گلشيري كرد. احترامش را داشت. »
در طول كتاب، بارها از فقر مالي شاملو سخن به ميان مي‌آيد و پورعظيمي در جايي به اين نكته اشاره مي‌كند كه شاملو چند بار در پي شكايت همسر اولش به زندان افتاده بود. آيدا پاسخ مي‌دهد: «بارها به دليل نپرداختن نفقه از چند روز تا چند ماه در زندان موقت شهرباني بوده. سال 1342 هم به همين خاطر بازداشت شد. اتفاقا آن روز من براي ديدنش رفتم خانه‌شان. مادرش گفت احمد در زندان موقت است. دستش خاليه... با مادرش رفتيم ملاقاتش. از ديدنم جا خورد. » نحوه جدايي شاملو از همسر دومش نيز، جزو نكات جالب زندگي اوست. يك گسست انقلابي و راديكال به معناي واقعي كلمه! آيدا درباره اين جدايي مي‌گويد: «مي‌گفت يك شب بحث بالا گرفت، كتاب و يادداشت و لباس و لوازمم را به امان خدا رها كردم؛ باراني و كيف دستي‌ام را برداشتم و براي هميشه از خانه بيرون آمدم و خلاص!» در بحث از همسر دوم شاملو، آيدا درباره اتهامي كه ابراهيم گلستان در كتاب «نوشتن با دوربين» به شاملو زده، مي‌گويد: «آقاي گلستان يك جمله گفته كه جان مرا آتش زد! مي‌گويد: "شاملو تمام ثروت طوسي حائري را بالا كشيد و از خانه بيرونش كرد." شاملو خودش خانه طوسي را براي هميشه ترك كرده بود؛ خانه‌اي كه در يكي از كوچه‌هاي ميدان ژاله و ملك شخصي طوسي بوده. آقاي گلستان دركي از زندگي شاملو ندارند؛ ايشان جور ديگري زندگي كرده... نه از نظر مالي مشكل داشته، نه در به در بوده، نه در آبادي‌هاي محروم كوير زندگي كرده... نه ناعادلانه زندان رفته... اين شايسته نيست كه مردي مثل ايشان درباره امري كه از آن خبر ندارند با اين لحن توهين‌آميز صحبت كنند و حيثيت افراد را زير سوال ببرند!»
اخيرا بهاالدين خرمشاهي در مصاحبه‌اي، پذيرفت كه ادعاي قديمي‌اش در خصوص عكس تعظيم شاملو در برابر فرح، مبتني بر شنيده‌ها بوده و خودش آن عكس را نديده است. در واكنش به طرح اين موضوع، يكي از مورخان كشور در دفاع از شاملو نوشت كه فرح هزينه درمان بيماري شاملو را در آن دوران پرداخت كرده بود و هر كس ديگري هم جاي شاملو بود، به فرح احترام مي‌گذاشت. پورعظيمي هم در اين كتاب به اين شايعه اشاره مي‌كند كه هزينه درمان شاملو را در اوايل دهه 1350، فرح پرداخته بود ولي آيدا مي‌گويد: «نخير. هزينه‌هاي درماني را دوستان شاملو پرداختند و مسووليت اين كار به عهده ساعدي بود. پنج‌هزار تومان جمع شد و يك مقدار هم پدرم كمك كرد... آن پنج‌هزار تومان فقط هزينه سفرمان {به خارج از كشور} شد. هزينه جراحي را پدرم و خواهرم و بعضي از دوستان پرداختند؛ البته چون به كادر درماني و پزشكان گفته بودند بيمار، يكي از شاعران سرشناس ايراني است و وضع مالي خوبي ندارد خيلي تخفيف دادند.»
يكي از جذاب‌ترين صفحات كتاب، صفحه 304 است كه آيدا نظر شاملو را درباره فرم قرآن توضيح مي‌دهد: «موسيقي زبان عربي را دوست داشت و معتقد بود قرآن زيباترين شعر جهان است. مي‌گفت اين آواها و اصوات و كلمات با اين ساختمان خاص شگفت‌انگيز است. خودش مي‌خواست قرآن را ترجمه و بازنويسي كند. فكر كنم اگر اين اتفاق مي‌افتاد حسابي با متن درگير مي‌شد... مي‌توانست آرام‌آرام به هر جمله و آيه فكر كند. كار تحقيقي بزرگي بود... به نظرم بازنويسي احمد يك متن شاعرانه مي‌شد؛ البته بخش‌هايي از قصص قرآن را كه در "يادداشت‌هاي حافظ" نقل كرده خودش بازنويسي كرده.» و آيدا مي‌افزايد كه شاملو در بين ترجمه‌هاي قرآن تا آن زمان، ترجمه ابوالقاسم پاينده را بيش از ساير ترجمه‌ها مي‌پسنديد. نكته ديگر اينكه، شاملو اذان موذن‌زاده اردبيلي را هم «دوست داشت و گوش مي‌داد.» احتمالا بسياري معتقدند كه شاملو و آيدا هر دو خداناباور بوده‌اند ولي خواننده اين كتاب به خوبي متوجه مي‌شود كه آيدا قطعا خداباور است و چهل سال زيستن در كنار شاعري كه در كنار شعرش، به كفرش نيز مشهور است، باور به وجود خدا را از ذهن او بيرون نرانده. هرچند كه آيدا، برخلاف بسياري از خوانندگان شعر شاملو، مطمئن نيست كه شاملو خداناباور بوده باشد. در اواخر كتاب، كه ذكري از «خدا» به ميان مي‌آيد، پورعظيمي مي‌گويد «مي‌توان گفت شاملو در زمين دين بازي نمي‌كرد». آيدا جواب مي‌دهد: «در اين مورد نمي‌توانم جواب قانع‌كننده‌اي بدهم. به چيزي معتقد بود كه نمي‌دانم چيست. خودش گفته: اما داوري آن سوي در نشسته است، بي‌رداي شوم قاضيان/ ذاتش درايت و انصاف/ هياتش زمان... حوادث خيلي تلخ را كه مي‌ديد يا مي‌شنيد مي‌گفت مگر خدايي نيست؟!» به نظر مي‌رسد كه آيدا شاملو را نه آته‌ئيست كه لاادريگرا مي‌داند و معتقد نيست كه شاملو جهان هستي را قطعا بي‌خدا مي‌دانست. برخي متكلمان و فيلسوفان دين به اين نكته اشاره كرده‌اند كه «اميد» گوهر ايمان است و ايمان در برابر نااميدي قرار مي‌گيرد نه در برابر كفر. به اين اعتبار، چه بسا بتوان گفت كه هر نامومني در خلوت خودش، در نهانخانه ضميرش، اندكي مومن است و ظاهرا شاملوي بزرگ هم در زير خرقه كفرش، زناري از ايمان پنهان بوده است. فارغ از جهان‌بيني و هستي‌شناسي، به لحاظ ايدئولوژي دنيوي و سياسي، آيدا شاملو را سوسياليست مي‌داند و در توصيف مرام سياسي و انساني او مي‌گويد: «شاملو هميشه يك سوسياليست واقعي باقي ماند. كمال‌طلب و خوش‌بين بود و به بهبود وضع بشر و دادگستري نهايي اميدوار. به معناي واقعي يك سوسياليست آزاده بود و در جست‌وجوي حقيقت.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون