• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3955 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۴ آبان

هنر زير آوار هم نفس مي‌كشد

سيدعباس سجادي

يك- وقتي پيشنهاد برگزاري نمايشگاه هنرهاي تجسمي هنرمندان معاصرافغانستان با عنوان «نيمروز» ازطرف دوست هنرمندمان خانم مريم كوهستاني مطرح شد، از آن استقبال كردم. چون به خوبي مي‌دانستم كه نگاه برخي ازايراني‌ها به خواهران و برادران افغانستاني‌‌مان تك بعدي شكل گرفته و بالاخره بايد اصلاح اين نگاه را از جايي شروع كنيم.
ارتباط ما با يكديگر از اتفاق نامباركي جدي شد؛ جنگ. جنگ و آوارگي ناشي از آن كه بسياري از اين عزيزان را مجبوركرد خانه و كاشانه خود را ترك كرده و به ايران پناه بياورند. طبعا نگاهي كه در اين مسير شكل گرفته نمي‌تواند نماي كلي و واقعي جريانات حاكم بر مسائل فرهنگي و هنري جامعه افغانستان را به ما معرفي كند، جنگ شرايط خودش را دارد، شرايط تلخي كه ما هم در هشت سال جنگ تحميلي كشورمان با آن روبه‌رو بوديم و ديديم مردمان شهرهاي جنگ‌زده مجبور به نقل مكان به ديگر شهرها مي‌شوند با چه دشواري‌ها و تلخي‌هايي روبه‌رو بودند و مسير زندگي‌شان بعضا عوض شد. هر چند در وطن خودشان به اين مهاجرت اجباري تن دادند، اما تلخي رها كردن خانه هميشه با آنها بود، چه رسد به خواهران و برادران كشور همسايه كه مجبور شدند سرزمين‌شان يعني تكه‌اي از وجودشان را پشت سرشان جا بگذارند و آواره جايي جز وطن‌شان شوند. هميشه به جنگ كه فكر مي‌كنم ياد بخشي از يك شعر از قنبرعلي تابش مي‌افتم كه سال‌ها پيش در يكي از كنگره‌هاي شعر شنيدم و اشك من و بسياري ديگر را جاري كرد: «خدا مهربان‌تر بود اگر آوارگي نبود...»
اين همه را گفتم كه بگويم شناخت ما از افغانستان، شناخت كاملي نبود و نيست. پس «نيمروز» مي‌توانست شروعي براي اين آشنايي هنري باشد و آن را به فال نيك گرفتم تا بتوانيم نيم‌نگاهي به هنر و ظرفيت‌هاي هنري و فرهنگي افغانستان داشته باشيم. جالب است كه بسياري از هنرمندان ايراني در بازديد از نمايشگاه حيرت زده شدند و باورشان نمي‌شد اين آثار هنري ارزشمند كار هنرمندان كشور افغانستان است. بعضي از كارها به كارهاي جهاني پهلو مي‌زند و به ما يادآوري مي‌كند كه از همسايه‌هاي‌مان كه تا حد زيادي هم با يكديگر اشتراك فرهنگي داريم، فاصله نگيريم. بسياري از اين هنرمندان، مهاجران افغانستاني هستند كه در ديگر كشورها توانسته‌اند در فضاي آزاد و مناسبي كه براي‌شان ايجاد شده ظرفيت‌هاي خودشان را نشان دهند. البته آثار خوبي هم از هنرمنداني كه اكنون در افغانستان و حتي ايران زندگي مي‌كنند، در نمايشگاه ارايه شده بود كه نشان مي‌داد جنگ نتوانسته ذوق جوشان اين هنرمندان را از بين ببرد، اما نمي‌شود از اين هم گذشت كه اگر جنگ نبود اتفاقات بهتري رخ مي‌داد.
من اين را ارجاع مي‌دهم به افغانستان امروز. اكنون بسياري از كودكان، نوجوانان و جوانان افغانستاني بسيار با استعداد وجود دارند كه به خاطر شرايط نابسامان ناشي از جنگ شايد امكان بروز و ظهور استعدادشان را پيدا نكنند و توانايي‌هاي‌شان زير آوار جنگ تلف مي‌شود. ما بايد به افغانستان نگاه ديگري داشته باشيم. به قول سهراب چشم‌هاي‌مان را بشوييم و جور ديگري نگاه كنيم.
اين نمايشگاه فرصت خوبي است براي تماشاي بخشي از ظرفيت‌هايي كه در افغانستان وجود دارد. در صحبتي كه در مراسم افتتاحيه نمايشگاه داشتم هم گفتم اين نمايشگاه مثل گنجينه‌اي است كه از زير گرد و غبار جنگ بيرون آمده است؛ مثل اينكه شما در خرابه و ويرانه‌اي دنبال گنج بگرديد. اين نمايشگاه بخشي از گنج نهفته درون افغانستان را نشان مي‌دهد و به ما يادآوري مي‌كند، هنر حتي زير آوار هم مي‌تواند نفس بكشد.
دو- هر چند همان طور كه گفتم هنر افغانستان را آن طور كه بايد نشناخته‌ايم، اما اينجا، در همين ايران خودمان شاعران بسياري را از ميان اين همسايگان عزيز مي‌شناسيم. بارها در جلسات حوزه هنري و... كنار هم نشسته و شعر خوانده‌ايم. چون ما موهبت بزرگي داريم؛ زبان مشتركي كه شعر را به يك اندازه براي ما و آنها عزيز مي‌كرد و وقتي كنار هم مي‌نشستيم و شعر مي‌خوانديم، من و تو، ايراني و افغانستاني، رنگ مي‌باخت. همه‌اش مي‌شد ما، ما شاعران فارسي زبان.
وقتي از شعر فارسي حرف مي‌زنيم، از پديده ادبي منحصربه‌فردي سخن مي‌گوييم كه مرزهايش فراتر از مرزهاي جغرافيايي تعيين شده امروز است. از مرزهاي چين تا شبه قاره هند تا افغانستان و تاجيكستان و همين ايران خودمان. ما زماني مي‌توانيم شعر افغانستان را بررسي كنيم كه اين جزء را در كليت شعر خودمان يعني شعرپارسي ببينيم. بهترين مقايسه و نگاه تطبيقي زماني انجام مي‌پذيرد كه شعر افغانستان را با شعر تاجيكستان مقايسه كنيم.
تاجيك‌ها شعرشان فارسي است. افغانستاني‌هاي عزيز هم شعرشان فارسي است اما تاجيكستان به دليل اينكه بيش از 90 سال تحت سيطره شوروي بوده و فارسي، زبان دوم و روسي زبان رسمى بوده است، رشدي گلخانه‌اي داشته است، زبان و ادبيات افغانستان هم با توجه به اينكه از نظر زباني كمي نسبت ما به روز نبودند با شعر ايران تفاوت‌هايي داشت، بعد از جنگ. در افغانستان تعداد بسيار زيادي از شاعران‌شان به ايران مهاجرت كردند و اين باعث شد به زبان ما نزديك شوند. به همين دليل روزآمدي شعر افغانستان نسبت به شعر فارسي تاجيكستان خيلي بالاتر است. ما در ايران شاعراني از افغانستاني‌هاي عزيز داريم كه مي‌توانيم يكي از پيشگامان‌شان را محمدكاظم كاظمي بدانيم و در نسل‌هاي بعدتر عزيزاني چون سيد رضا محمدي، سيد ضياء قاسمي، سيد الياس علوي و ديگران از شاعران خيلي خوب و موفق روزگارند. شاعراني كه با شعرهاي‌شان لحظه‌هاي خوبي را داشته‌ايم.
 سه- تازه رسيديم به اصل موضوعي كه قرار است درباره‌اش بنويسم، اما بايد اين مقدمه را بيان مي‌كردم و مي‌‌رسيدم به اينجا. وقتي آثار هنرمندان براي نمايشگاه «نيمروز» به فرهنگسراي نياوران رسيد و اين عزيزان به گالري آمدند، با نام آشنايي روبه رو شدم؛ سيد الياس علوي. يك شاعر مدرن پيشرو كه بسيار انسان شريف و دوست داشتني است. او جزو شاعراني بود كه سال‌هاي پيش در ايران زندگي مي‌كرد و از دوستان خيلي خوب من بود. از ديدارش خيلي خوشحال شدم و با بعد ديگري از فعاليت‌هاي هنري‌اش هم آشنايي پيدا كردم. نقاشي‌هاي الياس بسيار درخشان و ناب است، درست مثل شعرهايش، مثل داستان‌هايش. او با داشتن پشتوانه ادبيات كلاسيك، نگاهي به افق‌هاي روبه رو دارد. آنچه شعر الياس را از هموطنان و همزبانان خودش جدا مي‌كند، آشنايي‌اش با هنرهاي ديگر است و نگاه دراماتيك شعرهايش حالا در تابلوهاي نقاشي هم جان گرفته‌اند و با مخاطب خود حرف مي‌زنند.
الياس شاعر با استعداد و خوبي است كه شخصيت شعري‌اش در ايران شكل گرفته است. او زماني كه به ايران آمد كودك بود و هويت شعري‌اش در ايران شكل گرفت. همواره مسير درست را طي كرد و چه در شعر و چه نقاشي به روز است و آثارش قابل احترام و اعتنا. تا جايي كه مي‌توان او را جزو شاعران پيشرو در حوزه شعر سپيد ايران و افغانستان دانست.
خوشحالم كه ما توفيق داشتيم با نسلي از جوان‌هاي با استعداد افغانستان حداقل در حوزه شعر و موسيقي دوستي كنيم و از اين به بعد اميدوارم كه با هنرمندان برجسته افغانستان در ديگر حوزه‌هاي هنري هم دوستي كنيم و با ز‌بان مشترك، از حرف‌ها، نيازها و دردهاي مشترك‌مان حرف بزنيم.
 «نيمروز» پنجره‌اي تازه به سرزميني است كه گنج‌هاي نهفته‌اي دارد. اميدكه به زودي لبخند بر لبان خسته و زخمي افغانستان عزيز بنشيند.
* شاعر

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون